امروز :پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳

سرنوشت کودکانی که یا طعمه “گاندو” می‌شوند یا قربانی”هوتک”

سرنوشت کودکانی که یا طعمه “گاندو” می‌شوند یا قربانی”هوتک”

این روزها حوادث تلخ و ناگوار کودکان معصوم بلوچ، مدام تکرار می‌شود و حسرت و اندوهی ‌تمام‌نشدنی را برجای می‌گذارد… تراژدی‌های دردناکی که پسربچه‌ها و دخترکان بی‌گناه را به کام مرگ می‌کشد و اندوهی بی‌پایان را برای خانواده‌ها به میراث می‌گذارد. قربانیان خردسالی که در عین خامی و بچگی یا طعمه‌ بی‌رحمی «گاندوها» می‌شوند، یا در «هوتک»ها و رودخانه‌های خروشان جان می‌بازند. اینجا «زندگی» آسان به تاراج می‌رود.
محرومیت، فقر، نداری، شرایط اقلیمی و نبود بسیاری از حداقل‌های زندگی روایت همیشگی مردم منطقه سیستان‌وبلوچستان است؛ مردمانی که ناخواسته آنها را در برابر بلایا و حوادث گوناگون آسیب‌پذیر کرده و زندگی در این شرایط را برای‌شان سخت و دشوار… مشکلات و معضلاتی که گویا قرار نیست پایانی داشته باشند و روزی دست از سر مردم مظلوم سیستان‌وبلوچستان بردارند.
حوادث طبیعی هم به‌جای خود به‌گونه‌ای دیگر زندگی مردم را غارت می‌کند. از طغیان رودخانه‌ها و جاری‌شدن سیل گرفته تا کمبود آب و طوفان شن.
تمام این مصیبت‌ها کم بود، حالا این روزها قربانی‌شدن کودکان بیگناه خانواده‌ها هم به مشکلات مردم منطقه بلوچستان افزوده است؛ کودکان معصومی که یا طعمه تمساح‌های گرسنه می‌شوند یا قربانی هوتک‌ها و رودخانه‌های خشمگین.
حوادث دلخراشی که روایت آن دل هر انسانی را به درد می‌آورد. تراژدی مرگ زینب‌ها، علی‌اکبرها و… همچنان ادامه دارد و گویی این سرنوشت محتوم مردم زجردیده و مهجور منطقه است.

ماجرای غرق‌شدن زینب
پدر زینب؛ کودک 10 ساله اهل روستای در نزدیکی جکیگور که چند روز پیش در داخل رودخانه این روستا غرق شد، به خبرنگار ایلنا می‌گوید: 10 روزی می‌شد که آب روستا قطع بود. همسرم به همراه 4 فرزندم به کنار رودخانه رفته بودند که هم لباس‌ها را بشویند و هم آب به خانه بیاورند.
عبدالقیوم پورغلامی ادامه داد: ساعتی بعد مادر زینب هراسان با من تماس گرفت و گفت دخترمان در داخل رودخانه غرق شده است. نفهمیدم چگونه خودم را به آنجا رساندم و برای نجات زینب به داخل رودخانه پریدم. عمویم هم به کمک آمده بود. چند متری زیر آب را نگاه کردیم که عمویم فریاد زد اینجا است. با هزار زحمت زینب را از آب بیرون کشیدیم. بلافاصله با خودروی یکی از اهالی روستا دخترم را به درمانگاه رساندم. در طول مسیر، زینب دو بار چشم‌هایش را باز کرد و نگاهم کرد تا اینکه در آغوشم جان داد.
وی گفت: زینب هنگام شستن رخت‌ها یکی از لباس‌هایش را آب می‌بَرد، او هنگام تلاش برای گرفتن لباس‌ پایش لیز می‌خورد و به داخل رودخانه می‌افتد و در رودخانه غرق می‌شود. زینب تنها دخترم و فرزند بزرگم بود. داغ دخترم من و مادرش و 3 پسر کوچکم را زمین‌گیر کرده و آرام و قرار نداریم.
عموی زینب گفت: ما مردم محرومی هستیم. اگر آب روستای ما روزها قطع نشود و خانواده‌ها مجبور نباشند برای تهیه آب به رودخانه بروند این بلا سرمان نمی‌آمد و دخترم را از دست نمی‌دادم.

منبع: ایلنا


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید