🔶 بزرگترین آفت هر جامعه ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی و فرهنگی آن است. آفتی که بر تمام جوامع سایه افکنده و هر جامعهای بهنوبه خود از آن رنج میبرد. در دنیای اقتصادزده امروز هم ناهنجاریها و مشکلات فرهنگی مهم هستند و کارشناسان آن را از موانع رشد و توسعه هر جامعه قلمداد میکنند. چون بین توسعه اقتصادی و توسعه علمی و توسعه فرهنگی پیوندی ناگسستنی وجود دارد و هر ناهنجاری و مشکل فرهنگی، کار را برای توسعه علمی و اقتصادی سخت میکند. زیرا توسعه فرهنگی بهمعنای برخورداری از نیروی انسانی درستکار و توانمند است، نیرویی که چرخ اقتصاد را بهحرکت درمیآورد و مسیر رسیدن به توسعه علمی را هموار میسازد. بهجهت اهمیت این مسئله جوامعی که بهلحاظ اقتصادی توسعهیافته محسوب میشوند، قسمت عمدهای از بودجه سالانه خود را به بخش آموزش و فرهنگ اختصاص میدهند. زیرا معتقدند که هر جامعه پیش از منابع طبیعی، اقتصادی و علمیاش بهمنابع انسانی خود وابسته است و منابع انسانی ضعیف و ناکارآمد نه تنها مانعی برای توسعه است بلکه میتواند پاشنۀ آشیل هر تمدن بزرگ و اقتصاد نیرومند باشد.
🔹مهار ناهنجاریها و مقابله با آن در طول تاریخ یکی از دغدغههای اصلی بشر بوده است، اما مسئلۀ مهمتر نوع نگاه جوامع به ناهنجاریها و چگونگی تبدیل آن به هنجار است.
▫️گروه اول، آسانترین راهحل را در پاککردن صورت مسئله میبیند. آنگونهکه در سالهای اخیر همجنسگرایی که پیشتر در کشورهای غربی نوعی انحراف و رفتاری غیرطبیعی و مجرمانه قلمداد میشد، بهیکباره رفتاری طبیعی و عقلانی شد و از حمایت قانون برخوردار گشت.
▫️گروه دوم، قائل به تفاوت میان مشکل و فرد مبتلا به آن هستند. مثل مسئله موادمخدر و معتاد. آنان معتقدند برای نابودی چرخه تولید و پخش موادمخدر اِعمال خشونت امری قابلقبول و ناگزیر است، اما معتاد و مصرفکننده مواد فردی بیمار بوده که نیازمند توجه و درمان است نه مجرمی که باید با آن برخورد قانونی کرد و یا بزهکاری که آن را از جامعه طرد کرد.
▫️گروه سوم،برجستهکردن مشکلات و اطلاعرسانی آن را بهترین راه برای بیدار کردن وجدان افراد ناهنجار و وادار کردن جامعه بهبرخورد با ناهنجاریها میدانند. ازاینرو میکوشند فرد فرد جامعه از تمام رفتارهای زشت و ناهنجاری که در آن رخ میدهد، آگاه گردند و بدانند جامعهشان به چه میزان آلوده بهبزهکاری و گناه است. این عده مبالغه در میزان ابتلای جامعه به ناهنجاری و تشنیع افراطی آن را امری مباح و سودمند میشمارند. لذا یکی از وظایف اصلی تریبونهایشان اطلاعرسانی و بازتاب دادن ضعفها و کاستی افراد و جامعه است. هر کس بهنوبه خود میکوشد جامعه را آگاه سازد. اصل در این نگاه بر واکنش است نه کنش؛ و افراد به مسائل از بالا به پایین نگاه میکنند و بیشتر سرزنشگرند تا اصلاحگر. تمرکز بیشتر بر روی خطاهای دیگران است تا ضعفها و ناهنجاریها خود.
▫️گروه چهارم، معتقد به ریشهیابی مشکلات، ترویج هنجارها، برخورد غیرمستقیم و اصلاح تدریجیست.
این گروه بهجای تشنیع مداوم ناهنجاریها، معتقد است نخست باید بستری که ناهنجاری در آن رشد کرده شناسایی و عوامل آن را بازشناخت سپس هنجار مناسب را ترویج کرد و ضرورت آن را تبیین نمود و زمینه را برای پذیرش آن مهیا کرد. زیرا بسیاری بهجهت عدم آگاهی از هنجارها و ارزش آن بهسوی ناهنجاری سوق پیدا میکنند. تقبیح و تشنیع ناهنجاریها گرچه وجه منفی آن را برای جامعه روشن میسازد اما تازمانیکه هنجار، جایگزین آن نگردد و مغناطیسی بیش از ناهنجاری ایجاد نکند، تنها تقبیح و تشنیع مفید نخواهد بود. همچنین باید توجه داشت که هیچ ناهنجاری بهیکباره بروز نمیکند بلکه محصول شرایطیست و اگر قرار است اصلاحی رخ دهد نمیتوان بهیکباره آن را بهوجود آورد؛ بلکه باید بهتدریج موانع را برداشت و زمینه را برای پذیرش هنجار فراهم نمود. یک اصلاح موفق هنگامی تحقق مییابد که متکی به برنامهریزی،هدفگذاری،اولویتبندی، زمانبندی و استفاده از تمام ابزارها باشد.
🔸انبیا علیهمالسلام که سرخیل مصلحان و مبارزان با ناهنجاریها هستند به این نوع از اصلاح معتقد بودند و از انجام هیچ کوششی برای تحقق هدف خود فروگذار نبودند. دعوتشان برای مخاطبان حس اطمینان و اعتماد بهوجود میآورد. آنان علل و بستر رشد ناهنجاری را میپاییدند و درمان مناسب آن را ارائه میدادند. اساس کارشان بر دعوت بهخیر بود نه صرف تقبیح شر. مواضع خلط بین حق و باطل را شناسایی میکردند و آن را برای مردم روشن میساختند. اصلاحشان اصلاحی تدریجی و مستمر بود. اولویتبندی کاملا در آن رعایت میشد و پیرو برنامه بود. کلامشان صریح و قابل فهم بود. عملشان نمونه عالی هنجارهایی بود که بدان دعوت میدادند./ کانال تلگرامی نویسنده
دیدگاههای کاربران