در جريان نوشتن كتاب «ما چگونه ما شدیم» مجبور شدم خيلى جدى به بررسى جريانات فكرى پس از رحلت رسولالله وارد شوم. در اينجا بود كه با امام احمدبنحنبل و ابوحامد امام محمدغزالى آشنا شدم. در جريان آشنايیام با غزالى، من با شكل ديگرى از نگاه به شريعت آشنا شدم؛ رويكردى كه چندان اصرارى بر روى عقل، علم، فلسفه و ساير معرفتهاى بشرى براى فهم يا اثبات دين نداشت و در عوض تأكيدش بر روی دل، اطاعت، تسليم و بالاتر از همه ايمان و تعبد بود.
من آموخته بودم كه دلايل عقلى و علمى محكمى براى روزهدارى وجود دارد. اگر كسى در دهه۱۳۴۰ از من میپرسيد كه حكمت روزهدارى چيست، من فهرستى از يافتههاى پزشكى را میآوردم كه نشان میداد روزه چه فوايدى براى جسم، جان و سلامت روزهدار در بر دارد؛ اما غزالى به من ياد داد كه براى روزهدارى فقط و فقط يك دليل لازم است آنهم حكم حضرت باریتعالی است. غزالى براى اينكه علم جديد و پزشكى مدرن، فلسفه يونانیها يا حكمت ايرانیها اندر فوايد روزه چه گفتهاند و چه حجتهايى آوردهاند، پشيزى اعتبار قائل نبود و اگر از وى میپرسيديم كه چرا از بام تا شام میبايستى صيام را نگهداریم، او بهجای برشمردن دلايل عقلى، یککلام میگفت: براى آنكه رسولالله اينگونه روزه میگرفتند؛ تمام شد و رفت.
براى غزالى نه اهميتى داشت كه مصرف مشروبات الكلى چه آثار سوئی بر روى كبد انسان میگذارد و نه به دنبال يافتن دلايل علمى پرهيز از مصرف گوشت خوك بود. او واجباتِ شريعت را انجام میداد و از محرمات اجتناب میكرد نه بهواسطه آنكه اینها عقلى بودند، بلكه صرفاً بهواسطه آنكه شريعت به مؤمنين اينگونه دستور داده بود. از نظر غزالى، دينى كه يك بخش آن را علم اثبات كرده باشد، بخش ديگرش را فلسفه پيوند زده باشد و گوشه ديگرش را منطق آراسته باشد، فاقد مبناى استوارى براى اطاعت حضرت حق است.
غزالى فقط مبناى نگاه علمى به دين را در من ويران نكرد. بلكه پايه ديگر اعتقادى من را كه شريعت الزاماً براى ساماندادن به تمام امور اين دنيا آمده را نيز با ترديد روبرو ساخت. غزالى تأكيد بيشتر را بر روی توجه به آخرت میگذارد. هدف دين يا دستکم يكى از اهداف اصلى آن، بندگى حضرت باریتعالی، معاد و عبادت است. ممكن است، شريعت در خود سيستم بانكدارى علمى و پيشرفتهایى هم داشته باشد، اما به باور غزالى، هدف دين ايجاد نظام بانكدارى نيست!
نگاه سنتگرايان و غزالى مرا مجذوب و شيفته خود ساخت. بماند اينكه بعدها دريافتم كه اساساً گرهزدن دين به عقل انسانها يا علم دانشمندان از منظر معرفتشناسى با چه اشكالات بنيادى روبرو است.
*بخشی از مقدمه کتاب «ما چگونه ما شدیم؟»