سیل است و خرابی و ویرانی؛ چند روز است که از این اتفاق ناگوار میگذرد. این مرتبه طعمهٔ این بلای طبیعی، مردمانی نجیب، صبور و مؤمن هستند؛ مردمانی از دیار صبوری و مهربانی، نخل و آفتاب، سخاوت و مهماننوازی، قناعت و بردباری. مردمانی که باوجود از دستدادن همهٔ هستی و سرمایهٔ زندگی خود، همچنان قانع و سپاسگزار هستند. آنان اینگونه تربیت شدهاند تا در سختترین شرایط زندگی به کمک باورها و اعتقاداتی که دارند، مقاوم و پایدار بمانند. از بیکفایتی و بیتدبیری کسی حرفی نمیزنند. خداوند را مسببالامور دانسته و میگویند: [هر چه خدا بخواهد به همان راضی هستیم]. با آنکه دچار بیمهری و بیتوجهی برخی رسانهها و سازمانهای مربوطه شدهاند و در بازتاب درد و رنجشان کوتاهی شده است، داد و فریاد به راه نیانداختهاند. از اینکه کسی یا سازمانی مسئولیت داشته تا پیشبینی کند و هشدار دهد و مردم را به وقوع یک اتفاق قریبالوقوعِ ویرانگر آگاه سازد تا جان و مالشان در امان بماند و فرزندانشان بیخانمان نشوند، اخم به ابرو نمیآورند و کسی را به چالش نمیکشند. برای احقاق حق خود به دنبال بهدام انداختن کسی نیستند و چه ساده از آن میگذرند. به فکر روزهای پساسیل و ساختن زندگی از نو هستند و در این وانفسا و جوِّ بحرانزده، امیدشان فقط به خدا است و بس.
اما در این میان باید سپاسگزار بود از مردم غیور این سرزمین، از ملتی که اندوه و رنج همنوع خود را دید اما بیخیال نشد و به یاری آنان شتافت و ثابت کرد که در چنین بحرانهایی همبستگی میان مردمان این مرز و بوم وجود دارد. از قوم بلوچ، که نگذاشت برادرانش در این بحرانِ فراموشی، احساس تنهایی کنند، از سوختبری که این بار مهار فرمان خودرو را گرفت و مسیرهای صعبالعبوری را که فقط او میتوانست بهپیماید پیمود و خود را به سیلزدگان رسانید و کمکهای همنوعان را در اختیار نیازمندان قرار داد. از قهرمان اتومبیلرانی که اینبار مدال انسانیت را برگردن آویخت و حلقهای شد از این زنجیرهٔ انساندوستی، از کشتیگیران و پهلوانانی که اسم و رسم المپیکی و جهانی خود را کنار گذاشتند و رسم پهلوانی را اینجا و در گمنامی و بهدور از چشم رسانهها و فلش دوربینها بهجای آوردند. از دانشمند حکیم و مصلح دلسوز این دیار؛ جناب شیخالاسلام (حفظهالله) که با شنیدن خبر بالارفتن رنج و درد مردم، بیقرار شد و خود را به سیلزدگان رسانید و به حرف دلشان گوش داد. از ملت غیور و همیشه همراه ایران که از نقاط مرکزی و استانهای همجوار و دورِ سرزمین آریایی، خود را به مناطق آسیبدیده رسانده و مرهمی شدند بر درد و رنج این مردم فراموششده. چه باشکوه بود آن زنجیرهٔ انسانی، آن دستان و بازوانی که کمکها را دست به دست کردند و در دستان نیازمندان گذاشتند.
از این اتفاق باید درس گرفت؛ درس برادردی، همدری، سپاسگزاری و ایثار. مردمانی که زندگی و اموالشان تباهشده با سپاس از خداوند از اینکه تنشان سالم است با ارادهای جدید به دنبال ساختن زندگی از نو هستند. اهالی یک روستا که خود از سیل آسیب دیدهاند، خود را فراموش کرده و به امدادگران آدرس روستایی را نشان میدهند که دچار خسارت بیشتری شده است. آری؛ این مردم و عملکردشان در این شرایط سخت زندگی، ستودنی است.
فراموش نکنیم این دیار هنوز درد و رنج فراوان دارد. مردان این سرزمین گرچه لب به سخن نمیآورند و چیزی را مطالبه نمیکنند اما چشمانشان و مرام انسانیت حرفهای زیادی برای گفتن و سخنان زیادی برای شنیدن دارد. این مردم خانهٔ خود را از دست دادهاند. فرزندانشان سرپناه ندارند. ساخت خانه و احیای مجدد زندگی هزینههایی سرسامآور دارد. منابع مالی و ارتزاق این مردم از قبیل دامداری، کشاورزی و باغات، طعمهٔ سیل شده است. بحران بیشتر از حد تصوّر است. میزان خسارتها میلیاردها برآورد شده است. استحقاق این مردم نجیب بیش از اینها است، فراتر از اینکه فقط چند روزی در کانون توجّه باشند و احساسی زودگذر آنان را در آغوش گیرد. آنان مستحق طرحهایی هدفنمند و دنبالهدار برای احیای زندگی دوبارهشان هستند. گرچه سالها طول بکشد. قطعا هر سرپرست، مدیر و کسی که دستش یارای یاریرساندن به دیگران را دارد، برای کاستن از درد و رنج این مردمان بیادعای سرزمین نخل و مهربانی، عندالله مسئول است تا مبادا بیش از این دلشان بشکند.
فراموش نکنیم خداوند این مردم را فراموش نکرده است اما نظارهگر عملکردمان در قبال محنت این مردم صبور، نجیب و رنجدیده است. چشمان معصوم کودکان سیلزده و بیسرپناه بلوچستان منتظر کمکهای مردمی و انساندوستانهٔ مردم خیردوست است. به یاری آنان بشتابیم تا خداوند یاریرسانِ روزهای سخت زندگی ما باشد.
ای که دستت میرسد کاری بکن/ ملت ایران؛ دستمریزاد
منتشر شده در عبدالحکیم نارویی