امروز :سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شیخ‌الاسلام مفتی محمدتقی عثمانی روایت می‌کند؛

درس‌هایی آموزنده از تروری نافرجام

درس‌هایی آموزنده از تروری نافرجام

اشاره: شیخ‌الاسلام مولانا مفتی محمدتقی عثمانی، نائب‌رئیس دارالعلوم کراچی و یکی از علمای سرشناس پاکستان، پس از وقفه‌ی یک‌ماهه، یکشنبه 22 شعبان 1440 برابر با 8 اردیبهشت 1398 در مجلس اصلاحی و کلاس اخلاق هفتگی خود حاضر شد. ایشان در مسجد جامع دارالعلوم کراچی به ترور نافرجام خودش در سوم فروردین سال جاری اشاره کرد و درس‌هایی را که از این حادثه آموخته، بیان نمود. آنچه در ذیل می‌آید، رؤوس مطالبی است که در این سخنرانی مهم بیان شده‌اند.

امروز تقریبا پس از یک ماه یا بیشتر، توفیق دیدار شما عزیزان نصیب می‌شود. از حادثه‌ای که برای بنده پیش آمد (ترور نافرجام)، همه‌ی شما اطلاع دارید. پس از آن، تا ده روز سلسله‌ی تشریف‌آوری دوستان و خیرخواهان ادامه پیدا کرد که برای خبرگیری و ابراز همدردی قدم‌رنجه فرمودند. در مجلس یکشنبه نتوانستم حاضر شوم، ‌چون عزیزان از شهرها و کشورهای مختلف مثل ایران، افغانستان، عربستان،‌ هندوستان، بنگلادش و عربستان تشریف می‌آوردند. برای یک لحظه هم نمی‌توانستم فارغ شوم. بعد از آن سفری طولانی داشتم. به پایتخت روسیه و شهرهای مختلف ازبکستان رفتم. بعد از بازگشت،‌ پس از چند روز دوباره به سفر رفتم و امروز به خانه برگشتم. باوجود خستگی شدید، در این مجلس حاضر شدم تا پیش از فرارسیدن رمضان حداقل یک بار دیدار و گپ‌وگفتی با شما عزیزان داشته باشم.

خداوند متعال درس‌های مهمی به‌وسیله‌ی این حادثه به ما آموخت که می‌خواهم این درس‌ها را به شما هم برسانم. از جزئیات حادثه‌ای که برای بنده پیش آمد، شما اطلاع کافی دارید. افرادی خواستند بنده را با تیراندازی ترور کنند. خداوند به لطف و فضلش بنده را نجات داد، در حالی‌که ظاهرا و در عالَم اسباب هیچ توجیهی برای نجات بنده دیده نمی‌شود. سه تن از همراهانم در حادثه‌ی ترور شهید شدند. خداوند چنان صحنه‌هایی را پیش رویم آورد که با چشمان خودم قدرت و رحمت بی‌کران الهی را مشاهده کنم. الحمدلله ایمان به قدرت و رحمت الهی بوده و هست و در آینده هم خواهد بود،‌ ان‌شاءالله، اما خداوند خواست مستقیما نشان دهد که اگر او بخواهد مسیر گلوله‌ها را تغییر می‌دهد. تا وقتی مشیت و خواست الهی نباشد، هیچ قدرتی نمی‌تواند به انسان ضرری برساند. خداوند به من نشان داد گلوله‌هایی را که از راست و چپ و بالای سرم رد می‌شدند، اما خداوند چنان مرا حفاظت کرد که زخمی معمولی هم بر جسم نیامد. اگر انسان شکر چنین نعمتی را به‌جای نیاورد، انسانی ناسپاس‌تر و قدرنشناس‌تر از او نخواهد بود. پس خداوند این درس را به ما داد که اگر الله ذوالجلال بخواهد کسی را نجات دهد، کل دنیا و کائنات جمع شوند، بازهم نمی‌توانند ضرری به او برسانند و اگر بخواهد به کسی ضرر برساند، کل کائنات هم نمی‌توانند او را نجات دهد. خداوند به ما درس داد که توکل شما بر من باشد و نه بر اسباب؛ اختیار نمودن اسباب حکم ماست، اما اعتماد و توکل شما بر ذات الله تعالی باشد نه بر آن اسباب.

دومین درسی که آموختم؛ در حادثه‌ی ترور، سه تن از همراهانم شهید شدند. اما راننده‌ی ما که شدیدا زخمی شده بود و سه چهار گلوله به او اصابت کرده بود، نجات پیدا کرد و حتی در همان حالت زخمی ماشین را به بیمارستان رساند. هرکسی وقتی دارد؛ عمر کسی که به پایان برسد، خداوند روحش را می‌گیرد و کسی که هنوز فرصت و مهلت داشته باشد، او را اینگونه نجات می‌دهد. خانواده و دوستان شهدا کجا می‌دانستند برای آخرین بار عزیزانشان را ملاقات می‌کنند؟! روز و ساعتی که از سوی خدا تعیین شده، در همان لحظه باید روح پرواز کند. از این واقعه درس گرفتیم که هیچ اعتمادی به زندگی نیست. داعی اجل کی می‌رسد و ارتباط روح و جسم را قطع می‌کند؟ کسی نمی‌داند. هر آن ممکن است مرگ سراغ ما بیاید. خداوند وقتی را که معین فرموده، حتما خواهد آمد؛ «وَلَن يُؤَخِّرَ اللَّـهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا». بنابراین انسان باید همیشه آماده باشد که اگر خداوند مرا پیش خود فراخواند، با ایمان و عملی درست پیش او بروم. خداوند به رعایت تقوا آنگونه که حق تقواست، حکم کرده و سپس فرموده: «وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ؛ مرگ به سراغ شما نیاید مگر در حالی که شما فرمانبردار خدایید». مرگ کی به سراغ انسان می‌آید؟ جوابش را کسی جز خدا نمی‌داند. یکی از دوستان ما که طلبه‌ی دوره‌ی حدیث در دارالعلوم کراچی بود، تحصیلاتش را به پایان رساند و شب که سالم و سر حال بوده، برای امتحان روز بعد آمادگی کرده و خوابیده، اما صبح مشخص شده که او از این دنیا رخت بربسته است. فردی جوان که هرکس او را می‌دیده،‌ تصور هم نمی‌کرده که او قرار است راهی سفر آخرت شود، اما وقتش تمام شده بود و دیگر باید می‌رفت. پس هیچ ضمانتی پیش خدا نیست و هر آن ممکن است موت سراغ ما را بگیرد. بنابراین همیشه آماده باشیم و موت در حالی سراغ ما بیاید که حداقل چیزی برای ارائه به خداوند داشته باشیم.

درسی دیگر که از این حادثه گرفتم اینکه در نتیجه‌ی این حادثه خداوند محبت و ارتباط مخلصانه‌ی مردم را به بنده نشان داد. پیام‌های همدردی از اطراف و اکناف جهان دریافت کردم، بسیاری حضوری تشریف آورند و برخی به تعریف‌های مبالغه‌آمیز پرداختند. انسان نمی‌داند وقتی بمیرد، مردم چه نظری در مورد او خواهند داشت و چه خواهند گفت، خداوند در همین زندگی به بنده نشان داد که مردم چقدر محبت دارند. این فقط فضل و کرم و لطف الهی است، کمال من نیست. وقتی مردم از بنده تعریف می‌کنند به یاد سخن امام اوزاعی رحمه‌الله می‌افتم که وقتی از او تعریف و تمجید می‌شد، با خدایش رازونیاز می‌کرد و می‌گفت: بارالها! من خودم را بیشتر از این مردم می‌شناسم و شما مرا بیشتر از خودم می‌شناسید. بارالها! مرا دچار فتنه نگردان و بر من رحم بفرما. هرکس با بنده محبت دارد، طبیعی است صرفا به خاطر الله محبت دارد. محبت به‌خاطر خدا نعمتی بزرگ برای دو طرف است که در حدیث با تعبیر «متحابان في الله» یاد شده‌اند. بنده هم با عزیزانی که پیگیر بودند و پیام فرستادند، محبت دارم و امید دارم برکات «متحابان في الله» شامل حال ما بشود.

مولانا مسیح‌الله خان غالبا به نقل از علامه اشرف‌علی تهانوی رحمهماالله فرموده است که مردم عموما یا در غم گذشته به سر می‌برند یا به فکر آینده هستند و هراس دارند، اما از حال و اکنون غافلند. برخی در مورد گناهان گذشته خود همواره می‌اندیشند و نهایتا مأیوس می‌شوند که در آینده چگونه پیش خدا بروم؟ ایشان می‌فرماید این خیلی بد است که انسان در گذشته و آینده غرق باشد؛ اصل این است که زمان کنونی‌اش را درست و اصلاح کند. برای گذشته توبه کند؛‌ اگر توبه صادقانه باشد پس «التائب من الذنب کمن لا ذنب له»؛ توبه‌کار گویا اصلا گناهی مرتکب نشده است. پس ترسی نسبت به آینده نداشته باشد. اما برای اکنون باید چاره‌اندیشی کرد؛ از محرمات پرهیز کن و واجبات و فرایض را انجام بده. علامه تهانوی رحمه‌الله می‌فرماید این خیلی بد است که انسان از گناهی حرف بزند که از آن توبه کرده؛ البته اگر جبران نیاز است مثل اینکه حق کسی بر عهده‌اش است یا نماز و روزه‌ای را باید قضا بیاورد، پس جبران کند. درست کردن زمان حال یعنی ببین شریعت اکنون از تو چه می‌خواهد و چه باید انجام دهی. اگر پیوسته به این حالت بمانی، هرگاه موت سراغت بیاید، پس در حالی خواهد آمد که مسلمان هستی. اگر اشتباهی هم سرزد، فورا توبه خواهی کرد. باید به‌نحوی زندگی کرد که اگر ناگهان اعلام شود قرار است فردا در آغوش مرگ برویم، نگرانی نداشته باشیم.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید