سنیآنلاین| مولوی عبدالعلی خیرشاهی، عالِمی جوان، بانشاط و اندیشمند است. اهلسنت ایران و بعضی از کشورهای فارسیزبان همسایه بهویژه قشر جوان او را با سخنرانیهای جذاب و روشنگرانهاش میشناسند و با او محبت میورزند. مولوی خیرشاهی در سال 1358 در یکی از روستاهای شهرستان «صالحآباد» در استان خراسان رضوی در خانوادهای مؤمن و مذهبی دیده بهجهان گشود. تحصیلات ابتدایی و کتب مقدماتی دینی را در زادگاهش فراگرفت. او تجربۀ فراگیری علوم حوزوی را در سه مدرسۀ دینی «تعلیمالقرآن» صالحآباد، «دارالعلوم» زاهدان و «منبعالعلوم» کوهون/سرباز دارد. مولوی خیرشاهی باوجود آنکه بهارهای زیادی از عمرش سپری نشده است، اما فرازونشیبهای زیادی را در زندگی تجربه کرده و تلخی و شیرینیهای بسیاری چشیده است.
پایگاه اطلاعرسانی «سنیآنلاین» برای آشنایی بیشتر خوانندگان گرامی با مولوی عبدالعلی خیرشاهی و افکار و اندیشههایش، گفتوگویی اختصاصی با این مولوی جوان ترتیب داده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
** ابتدا مختصری از دوران تحصیلتان بگویید.
* بنده تحصیلات ابتدایی را تا کلاس پنجم دبستان در زادگاهم روستای «گورخار»- از توابع شهرستان صالحآباد- فرا گرفتم و با توجه به اینکه پدرم اهل علم و امام جماعت مسجد همان روستا بود، دروس مقدماتی حوزوی مثل روخوانی و تجوید قرآن مجید و کتابهایی همچون پنج کتاب، تعلیمالاسلام و بعضی دیگر از کتب مقدماتی را نزد ایشان خواندم، اما برای ادامۀ تحصیل حوزوی به مدرسۀ «تعلیمالقرآن» صالحآباد رفتم که البته ابتدا همزمان هم درس دینی و هم درس دولتی را با هم میخواندم، اما پس از مدتی وقتی کلاس دوم راهنمایی بودم، درس دولتی را رها کرده و بهصورت یکسو به فراگیری علوم دینی مشغول شدم.
بنده در همان سالهای ابتدایی تحصیل در حوزه که حدود 12 یا 13 سال سن داشتم، بهخاطر علاقۀ شدیدی که به سخنرانی داشتم در مجالس و محافل سخنرانی میکردم که این امر مشکلاتی را برایم رقم زد بهطوریکه مجبور شدم موقتا با صالحآباد خداحافظی کنم و برای ادامه تحصیل به دارالعلوم زاهدان بروم. یک سال در دارالعلوم زاهدان درس خواندم و به جرأت میتوانم بگویم که همین یک سال برایم سکوی پرشی در زمینههای مختلف بود. من در ابتدای ورودم به دارالعلوم با استاد مولانا مفتی محمدقاسم قاسمی حفظهالله آشنا شدم که همواره از برکات آشنایی با ایشان بهرهها بردهام.
خلاصه اینکه بعد از یک سال، دوباره به صالحآباد برگشتم و تا اوایل سال 1375 که این مدرسه دینی با مشکلاتی مواجه و در نهایت تعطیل شد، در این حوزه بودم و بعد از آن برای ادامۀ تحصیل مدرسه دینی «منبعالعلوم» کوهون سرباز را انتخاب کردم و تا فارغالتحصیلی در این حوزه بودم و در محضر شیخالحدیث مولانا محمدعمر سربازی رحمهالله و بقیه اساتید درس خواندم.
** بیشترین تاثیر را از کدامیک از اساتیدتان گرفتهاید؟
* بنده از هر کدام از اساتیدم نکتهها و درسهای زیادی آموختهام و همۀ آنها بر من منت دارند. از محضر حضرت مولانا محمدعمر رحمهالله درس عرفان و بحث معنویت و اخلاص را فراگرفتم. از حضرت شیخالاسلام مولانا عبدالحمید درس سیاست اسلامی و دوراندیشی و سعهصدر را آموختم. از مولانا مفتی محمدقاسم قاسمی درس دعوت، تربیت رجال و درس اصلاح و تزکیه و نکتههای بسیار ارزشمند دیگری را آموختم، اما باتوجه به اینکه سالهای بیشتری را در محضر حضرت مولانا محمدعمر رحمهالله بودهام طبیعتاً از ایشان بیشترین تاثیر را گرفتهام.
** چطور شد که بعد از فارغالتحصیلی بیشترین تمرکز فعالیتتان را به سخنرانی و خطابت اختصاص دادید؟
* به نظر بنده خطابت و سخنرانی یکی از در دسترسترین فعالیتها و یکی از موثرترین و عامفهمترین زمینههاست. البته من از همان ابتدا به سخنرانی علاقه زیادی داشتم. به یاد دارم که از سال دوم مقدمات سخنرانی میکردم و از طرف مردم روستاهای اطراف منطقه صالحآباد بهعنوان سخنران دعوت میشدم و میرفتم سخنرانی میکردم.
یادم هست سالی که در دارالعلوم زاهدان بودم در مسابقات سخنرانی که بین مدارس دینی اهلسنت سیستانوبلوچستان برگزار شد، بالاترین امتیاز را کسب کردم. حتی یادم است که در یکی از جلسات اختتامیه “النادیالعربی” که مولانا اسحاق مدنی و بعضی از بزرگان شیعه و سنی حضور داشتند، متن سخنرانی عربیای که یکی از اساتید برایم نوشته بود را حفظ و القا کردم که با استقبال زیاد حاضرین مواجه شد.
خلاصه اینکه من از همان کودکی سخنرانی را شروع کردم و الحمدلله خیلی سریع هم در این زمینه پیشرفت کردم که البته تشویقها و استقبال مردم و اساتیدم در این زمینه خیلی راهگشا بود. بعد از فارغالتحصیلی در سن 20 سالگی، به مشهد آمدم و بهعنوان امام جماعت و خطیب جمعه در «مسجدالنبی» منطقۀ تاجرآباد این کلانشهر مشغول فعالیت شدم.
** از اوضاع و احوال مردم منطقه «تاجرآباد» مشهد در روزهای آغاز فعالیتتان در این منطقه بگویید.
* مردم منطقۀ تاجرآباد مردم بسیار خوبی هستند. وقتی بنده فعالیت را در این منطقه آغاز کردم، در آنجا هیچ عالم و حتی طلبهای هم وجود نداشت و فعالیت دینی چندانی انجام نگرفته بود. مردم گرفتار بدعات و خرافات و رسوماتی بودند که از دیدگاه مذهب اهلسنت مردود هستند. آشنایی با صحابه بسیار ضعیف بود و مردم نسبت به بسیاری از مسائل اعتقادی ناآگاه بودند. خلاصه اینکه فعالیت در چنین اوضاعی برای یک جوان بیستساله کار سادهای نبود، اما بنده در پرتو مشورتها و راهنماییهای اساتیدم کار را در این منطقه در قالب برگزاری کلاسهای آموزش قرآن، کلاسهای تفسیر و سیرت و سخنرانی عمومی در مراسم نماز جمعه آغاز کردم.
خلاصه اینکه کارهای گستردهای انجام شد؛ توسعۀ ساختمانی مسجد جامع، راهاندازی شعبه حفظ و مکتب خواهران و راهاندازی دو کتابخانه عمومی ازجمله اقداماتی است که با حول و قوۀ الهی در این منطقه انجام شدند و تمام این کارها فقط در مدت 5 سال صورت گرفتند.
** یکی از برنامههای شما که ظاهرا با استقبال گستردۀ مردم نیز مواجه شد، برگزاری مراسم «عروسیهای اسلامی» است. لطفا مقداری از تلاشهایتان در این قسمت بگویید.
* برنامه «عروسیهای اسلامی» که برای اولین بار در استان خراسان راهاندازی شد، در ابتدا کار بسیار مشکلی بود و با مشکلات و مخالفتهایی همراه بود و از سوی مردم چندان جدی گرفته نمیشد. مردم میگفتند که مگر میشود در عروسی، سخنرانی شود؛ مگر مراسم عزاداری است؟! بههمین خاطر باید برنامهها هم بهگونهای جذاب برگزار میشد که بتواند جایگزین ارگ و گروه موسیقی و دیگر لهو و لعب بهویژه برای جوانان باشد؛ کار بسیار دشواری بود. یادم هست در اولین عروسی اسلامی که برگزار کردیم فقط 50 نفر شرکت کرده بودند؛ یک داماد و 50 نفر مهمان، اما الحمدلله آنقدر خوب اجرا شد که یکی از مهمانان که قرار بود عروسی خودش را با گروه موسیقی و به شکل غیراسلامی برگزار کند، اعلام آمادگی کرد که او نیز مراسم عروسی خود را اسلامی برگزار میکند.
بحمدالله این روش به سرعت گسترش یافت و مورد توجه و قبول مردم واقع شد؛ بهطوریکه اوایل ما از مردم تقاضا میکردیم که بیایند و عروسیهای خود را به روش اسلامی برگزار کنند، اما پس از مدتی کار به جایی رسید که آنها درخواست میکردند و ما پیششرط میگذاشتیم که از سه عروسی کمتر نباشد، بعد گفتیم 5 و 10 عروسی و تا اینکه این شیوه در سراسر استان خراسان عام شد، ما حتی یکبار 40 عروسی را یکجا برگزار کردیم؛ یعنی چهل داماد یکجا جمع شدند و به شکل اسلامی مراسم خود را برگزار کردند.
واقعا برگزاری مراسمهای اسلامی عروسی یکی از نیازهای جامعۀ ما بوده و هست، زیرا در نمازهای جمعه و جلساتی که در مساجد برگزار میشوند فقط یک گروه خاص شرکت میکنند و جوانانی که با مسجد ارتباط ندارند طبیعتاً در نماز جمعه هم شرکت نمیکنند و ارتباطی با مجالس دینی و اصلاحی ندارند، اما در عروسیها همه میآیند، بهویژه وقتی مراسمی با عنوان «عروسی اسلامی» برگزار شود بعضیها برای کنجکاوی هم که شده میآیند. هزاران نفر اذعان کردهاند که در نتیجۀ شنیدن سخنرانی در فلان مراسم عروسی متحول شده و بر مسیر دینداری قرار گرفتهاند.
** دوستدارانتان بهویژه قشر جوان از شما با عنوان «شیخ جوانان» یاد میکنند. بهنظر شما جوانان چه نقشی میتوانند در بیداریهای اسلامی و اصلاح جامعه ایفا کنند و توجه علما را در شکوفایی و پرورش استعدادهای جوانان تا چه اندازه مفید میدانید؟
*در قرآن، سنت و معارف اسلامی توجه ویژهای به جوانان شده است. قرآن مجید در بیان واقعۀ اصحاب کهف و یا در جریان حضرت ابراهیم علیهالسلام میتوانست بدون اشاره به سنوسال آنان داستانشان را بیان کند، اما وقتی خداوند به سنوسال اینها اشاره میکند و میفرماید: «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى» و یا در داستان حضرت ابراهیم میفرماید: «قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِيمُ». به نظر من قرآن مجید از بهکار بردن این واژه قطعاً هدف و منظوری داشته است. رسولاکرم صلیاللهعلیهوسلم نیز توجه ویژهای به جوانان داشتند؛ جالب اینجاست که یکی از ایراداتی که مشرکین مکه به دعوت پیامبر میگرفتند این بود که اطراف رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم عدهای جوان جمع شدهاند، اما رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم به این جوانان افتخار میکردند.
البته من معتقدم که نباید فقط به نیروی جسمانی جوان بهعنوان شاخص اصلی توجه شود، اگرچه نیروی جسمانی هم برای یک جوان خیلی مهم است، چنانکه رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم میفرمایند: «المُؤمِن الْقَوِيُّ خيرٌ وَأَحبُّ إِلى اللَّهِ مِنَ المُؤْمِنِ الضَّعِيفِ»، اما باید در کنار نیروی جسمانی، دو ویژگی خاص دیگر را نیز مدنظر قرار داد که ارزش و اهمیت جوان را بالا میبرند. این دو ویژگی عبارتند از: 1ـ «عاطفۀ قوی»؛ 2ـ «آیندهنگری و امید به آینده». رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم قبل از هر چیزی، عاطفه و محبت خداوند را در قلوب جوانان زنده کرد. پس ویژگی اول نشاط و محبت و عاطفه است. دوم: آیندهنگری و امید به آینده. جوان خستگیناپذیر است. حضرت علی رضیاللهعنه جوان را با این کلمات تعریف میکند: «بعید الکسل دائم النشاط». لذا اگر جوان از این ویژگیها برخوردار باشد در تمام زمینههای دینی و دنیوی میتواند موفق باشد.
اما در مورد بخش دوم سؤالتان که در مورد توجه علما به جوانان است و بهنظرم خیلی جالب آمد، باید بگویم که توصیۀ اکید بنده به علمای جوان و همسنوسال خودم این است که واقعاً جوانان را دریابند و این جمله فقط در حد شعار نباشد، بلکه عملا برای این منظور برنامهریزی و فعالیت داشته باشند. علامه ابوالحسن ندوی رحمهالله در یکی از کتابهایش مینویسد که مسلمانان اکنون نباید نگران فتنهای مانند مغول و تاتار که از فتنههای بیسابقه در تاریخ امت اسلامی بود باشند، بلکه فتنههای قرن 21 از این دو فتنه نیز به مراتب قویتر و مهلکتر هستند و علما باید مراقب جوانان باشند تا در دام این فتنهها گرفتار نشوند. علامه ندوی در ادامه میفرماید که این دو فتنه عبارتند از: «مُدگرایی و تقلید کورکورانه از غرب» و «شبههافکنی در اعتقادات و اصل دین».
من در شهر مشهد زندگی میکنم و اخیرا در دانشگاه هم رفتوآمد دارم و به وضوح تاثیرات فتنهای را که علامه ندوی نسبت به آن هشدار داده است مشاهده میکنم. من در گذشته بارها در مورد عوامل «دینگریزی» جوانان سخنرانی داشتهام، اما حالا بسیاری از جوانان در نتیجۀ شبههافکنیهای دشمنان «دینستیز» شدهاند. لذا علما باید فکری برای جوانان بردارند، اگر قرار باشد که ما به همان روشهای قدیمی و سنتی اکتفا کنیم یقیناً نسل جوان را از دست میدهیم.
علما باید برای پاسخگویی به شبهات آمادگی داشته باشند، وقتی یک جوان در مورد اصل ذات خداوند سوال میپرسد نباید بلافاصله به او انگ «کفر» و «الحاد» بزنیم. برخورد ما با جوانان باید مانند برخورد رسولالله صلیاللهعلیهوسلم باشد آنجا که جوانی در محضر رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم میآید و دست بلند میکند و خطاب به پیامبر میگوید: «یا رسولالله! إئذن لي بالزنا» به من اجازه زنا بدهید. صحابه رضیاللهعنهم برآشفته شده و او را سرزنش کردند، اما رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم نفرمود از مجلس بیرونش کنید، بلکه در کمال آرامش فرمود: «أدنه مني» او را نزدیک من بیاورید، وقتی نزد پیامبر میآید آنحضرت صلیاللهعلیهوسلم او را با وجدانش مواجه میکند و میپرسد که آیا راضی میشوی کسی با محارمت این عمل زشت را انجام دهد؟ و به این طریق چشم آن جوان را به حقیقت باز میکند و در پایان هم برایش دعا میکند. ما باید با تأسی از شیوههای دعوت رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم ابتدا جوان را به خودمان نزدیک کنیم تا راحت باشد، بعد با دقت درمانش کنیم و به خواستهها و نیازهای او پاسخ بدهیم و در آخر هم برایش دعا کنیم؛ این شیوه برای جوانان قطعا مثمرثمر خواهد بود. علما مانند پزشک هستند که باید ابتدا بیماری را تشخیص دهند و بر اساس همان بیماری، دارو بنویسند، نباید برای همه یک نسخه پیچید و تجویز کرد.
** جنابعالی در صحبتهای خود به این نکته اشاره کردید که روشهای قدیمی دعوت برای جوانان عصر حاضر جوابگو نیست. چه راهکارهای جدیدی را برای این میدان پیشنهاد میکنید؟
* خدایناکرده از صحبتهای بنده اینگونه برداشت نشود که ما برای دعوت و اصلاح جامعه نیازی به بیان داستانهای پیامبران و سیرت پیامبر و صحابه و اسلاف گذشته نداریم، بلکه معتقدم آنها میتوانند یکی از بزرگترین و مؤثرترین اهرمهای دعوت ما باشند، اما سخن من این است که یک داعی موفق ضمن آشنایی با فتنههای هر عصر و زمان و قدرت پاسخگویی به آنها، باید بتواند همان موارد گذشته را با ادبیاتی جدید و مناسب نیاز روز به جامعه القا کند.
مولانا محمدقاسم قاسمی حفظهالله برای یک داعی موفق چند ویژگی برمیشمرند که عبارتند از: 1ـ اخلاص؛ 2ـ حکمت؛ حکمت صورتهای مختلفی دارد، یکی این است که داعی با توجه به سطح فکر و ظرفیت مخاطباش آموزههایی از قرآن و سنت را مطابق با مسائل روز به جامعه ارائه کند و مشکلات جوانان را در پرتو قرآن و سنت حل کند. 3ـ امید؛ یک داعی باید همواره امید داشته باشد و هرگز از دعوتش ناامید و مأیوس نشود. رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم از هدایت ابوجهل هم ناامید نشد. خداوند متعال حتی برای هدایت فرعون که ادعای خدایی میکرد، حضرت موسی علیهالسلام را فرستاد و خطاب به ایشان و برادرش هارون فرمود: «فقولا له قولا لینا لعله یتذکر أو یخشی». وقتی خداوند امید هدایت فردی را دارد که ندای «أنا ربکم الأعلی» سر میداد، ما چگونه از اصلاح شخصی که «سبحان ربی الأعلی» میگوید ناامید باشیم؟! 4ـ دعا؛ رسولالله صلیاللهعلیهوسلم حتی برای هدایت ابوجهل هم دعا کرد.
**جنابعالی چند سالی با محدودیتها و ممانعتهایی مواجه بودید و چندسالی را هم در زندان سپری کردید. بفرمایید این روزها و بعد از گذراندن دوران محکومیت زندان، به چه فعالیتها و برنامههایی مشغول هستید؟
* فعلا تمام تمرکزم را صرف فعالیتهای قرآنی و درس تفسیر نمودهام. در طول هفته چند جلسه تفسیر قرآن کریم داریم که الحمدلله این جلسات بهویژه جلسهای که جمعهشبها برگزار میشود با استقبال گسترده جوانان مواجه شده است.
** نظر شما در مورد جایگاه فضای مجازی در جامعه و استفاده از این فضا چیست؟ و چه توصیهای به فعالان عرصۀ مجازی دارید؟
* شاید بسیاری بر این باور باشند که فضای مجازی فضای خوبی نیست و بستر بسیار خطرناکی بهویژه برای جوانان است، اما واقعیت این است که ارتباط با فضای مجازی به اندازۀ رابطهها در فضای حقیقی و شاید بیشتر در زندگی مردم وجود داشته و تاثیرگذار است و ما باید این واقعیت را بپذیریم.
به نظر بنده فضای مجازی و فضای حقیقی دو بال هستند برای بیدارگری و اصلاح جامعه. به همان اندازه که در فضای حقیقی فعالیت و کار میکنیم و وظیفه خود میدانیم و در مجالس و مراسم مختلف فعالیت کنیم و با مردم ارتباط داریم، به همان اندازه و حتی بیشتر باید در فضای مجازی هم فعالیت اصلاحی و بیدارگرانه داشته باشیم، چون فضای حقیقی محدودیت مکانی و جغرافیایی دارد، اما در فضای مجازی این محدودیت را نداریم. پس باید به فضای مجازی بهعنوان یک «سنگر جهاد» نگاه کنیم و فعالان عرصۀ مجازی باید خودشان را «مجاهد» در این میدان حساب کنند و یک مجاهد چه در عرصۀ حقیقی و چه در عرصۀ مجازی بهطور کلی باید پنج ویژگی داشته باشد: 1ـ هر کارش برای رضای الله باشد، 2ـ باید از راهکارها و تئوریهای فوقالعاده و قوی استفاده کند، زیرا هر اقدام، نوشته و مطلب نامناسب و ناآگاهانه ممکن است تلفات و خسارات جبرانناپذیری را به دنبال داشته باشد. انگشتان یک فعال عرصۀ مجازی که روی صفحهکلید حرکت میکند بهمنزله انگشت مجاهد عرصه حقیقی است که ماشۀ تفنگ را میچکاند که هر دو باید هوشیار باشند که این انگشت در راستای چه هدف و برنامهای حرکت میکند. 3ـ یک فعال عرصۀ مجازی باید برای تمام امت اسلامی پیام داشته باشد. 4ـ فعالان عرصۀ مجازی باید در قالب یک اندیشه و بهصورت گروهی و با مشورت و همفکری حرکت کنند، نباید گرفتار تکروی بشوند. 5ـ نهراسیدن از تهدیدها؛ با توجه به اینکه فعالیت در فضای مجازی قطعاً تهدیدها و انتقادات مخربی را برای فعالان این عرصه به همراه دارد، فعالان عرصۀ مجازی باید مصداق «لایخافون لومة لائم» باشند و ضمن استقبال از انتقادات سازنده، از ملامت و تهدید ملامتگران ناامید و مرعوب نشوند و در پرتو چهار گزینۀ قبلی به فعالیت خودشان ادامه دهند. اگر این پنج ویژگی را داشته باشیم میتوانیم در فضای مجازی بهعنوان یک «مجاهد فی سبیلالله» کار کنیم.
** در پایان اگر توصیۀ خاصی به جوانان، بهویژه کسانی که نمیتوانند از نزدیک با شما در ارتباط باشند، دارید بفرمایید.
* هر جوان از زندگی دو چیز میخواهد که آرزوی هر انسان است؛ یکی رسیدن به «آرامش»، دوم «عزت و سربلندی» و این دو خواسته حقشان است و باید به اینها برسند. توصیۀ من به جوانان بهعنوان یک برادر دلسوز این است که برای رسیدن به این دو چیز، مسیر را اشتباه نروند، چون هر روز آشفتگی و پریشانی آنها بیشتر میشود. بیایند و با خدا آشتی کنند نه در گذشته زندگی کنند و نه در آینده، بلکه در حال زندگی کنند. خداوند متعال میفرمایند: «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشْقَى» و در ادامه میفرمایند: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا» اگر کسی دنبال هدایت برود نه گمراه میشود و نه بدبختی سراغش میآید، ولی اگر کسی از خدا دور شود عرصۀ زندگی قطعا برایش تنگ خواهد شد. پس مسیر را اشتباه نروند و رابطۀ خودشان را با الله تعالی محکم کنند، بر نمازهای پنجگانه پایبند باشند و با اهل دل و صالحان مجالست داشته باشند یا حداقل با امام مسجد ارتباط داشته باشند.
توصیۀ دیگر آن است که به کثرت «دعا» کنند و بهوسیله دعا با خداوند ارتباط برقرار کنند. از تنبلی و بیکاری دوری کنند و اهل کار و تلاش باشند، قرآن تلاوت کنند و با قرآن انس بگیرند. در آخر اینکه عشق بورزند و بدون توقع به جامعه خدمت کنند و کوشش کنند که برای دیگران مفید باشند. با این کارها إنشاءالله هم به آرامش و هم به عزت و سربلندی خواهند رسید. همۀ دوستان و جوانان عزیز را به خداوند کریم میسپارم و از همینجا دست همه را میبوسم.
دیدگاههای کاربران