هر داستانی آغازی دارد و هر حکومتی پایههایی قوی داشته است، داستان خلافت مقتدر عثمانی هم از ارطغرل – رحمه الله – شروع میشود، به راستی تا چه اندازه این شخصیت مهم تاریخی را میشناسیم؟
ارطغرل قصهای هیجانانگیز دارد. در این نگارش در مورد شخصیتی مینویسم که در دیدگاههایش حکیم، در انفعالات آرام و در تصرفات متعادل بود. او نمونهای از یک رهبر حکیم بود که سنجیده عمل میکرد و به قول معروف «بیگدار به آب نمیزد» به گونهای که علیرغم محاصرهٔ شدید به مدت ٥٠ سال تمام توانست امارت خود را بهطور کامل حفظ نماید. شخصیت و اعتقاد خالصانهٔ او در کنار نهاد اصیلش سبب شد تا خداوند از سلالهٔ وی بذری را بپروراند که به درازای ٦٠٠ سال مسلمانان را بر خود متفق کند تا جایی که کسی نمیتواند خلافت بزرگ عثمانی را حکومتی عادی خطاب کرده و منکر ریشهٔ مستحکم آن باشد؛ بلکه دوست و دشمن بر غایت تأثیرگذاری آن بر دنیای آن روزگار و ملت مسلمان اذعان دارند، حتىٰ که محبت و تأثیر آن بعد از سقوط و گذشت ١٠٠ سال از این واقعه در دلهای خیل عظیمی از مسلمین ریشه دوانده و بر صفحات زرین تاریخ نقش بسته است.
ارطغرل در آغاز کار
همانگونه که در ابتدا گفته شد، قصهٔ ارطغرل روایتی عجیب و هیجانانگیز است، این داستان با مردی ساده آغاز میشود که طایفهای از طوایف ترکمن (طایفهٔ قایی) را که آمارشان بیش از چهارهزار نفر نبود، رهبری میکرد.[١] کسی او را نمیشناخت و شهرتی نداشت؛ ممکن بود داستان او ضمن هزاران و میلیونها داستانی باشد که با گذشت تاریخ به باد فراموشی سپرده شدند، اما الله تعالىٰ خواست که نام او و فرزندانش برای همیشه در صفحات زرین تاریخ ثبت گردد.
این مرد؛ ارطغرل ترکمانی است؛ برخی در مورد وی حکایات و اساطیر زیادی بافتهاند.
ارطغرل پس از حملهٔ مغولان به ممالک اسلامی، از ممالک شرقی که موطن اصلی اقوام ترک (ترکمن، ازبک، قزاق، قرقیز و…) است، رو به سوی آناتولی در غرب آسیا کرده و بدانجا کوچ نمود تا در آنجا هستههای اولیهٔ دولتی را تشکیل دهد که بعدها با نام «خلافت عثمانی» شهرهٔ آفاق شد.
بسیاری از روایات بر این اتفاق دارند که او و ایلاش از افرادی بودند که پس از ظهور مغول و چنگیز، ترکستان (منطقهای در آسیای میانه که در حال حاضر شمال کشورهای ترکمنستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و بخشهایی از روسیه تاجیکستان و…) را ترک کرده و به قصد مهاجرت، رو به سوی غرب نهاد تا به منطقهٔ آناتولی رسیدند و برحسب اتفاق شاهد جنگی بین “علاءالدین کیقباد اوّل” سلطان سلاجقهٔ روم، با ارتشی دیگر بودند. در این زمان بود که ارطغرل و نیروهایش به علاءالدین پیوستند و این واقعه باعث پیروزی علاءالدین شد، در نتیجهٔ این پیروزی، علاءالدین نیز سرزمینهایی را به رسم جوانمردی به ارطغرل هدیه نمود.[٢]
بعضی از منابع به این اشاره کردهاند که ارطغرل در جنگ بین سلاجقهٔ مسلمان روم با نیروهای بیزانس/ صلیبیون به دلیل حمیت و اعتقاد دینی وافر به انضمام نیروهای مسلمان سلجوقی روم درآمد[٣] و همین باعث شد تا علاءالدین، سرزمینهایی را در غرب آناتولی در منطقهٔ سوگوت به ارطغرل واگذار نماید[٤] که در مرزهای دولت بیزانس صلیبی قرار داشت[٥] و اینگونه بود که ارطغرل سنگهای اولیه دولت عثمانی را بنا نهاد.[٦]
پس از این واقعات، ارطغرل به لقب «اوج بکی» که برای محافظان مرزها و سرحدات اطلاق میشد نائل آمد که یکی از درجات معتبر و مهم در دولتهای سلجوقی بهشمار میرفت؛ این عنوان یعنی «مرزدار» سبب شد که او به عنوان رئیس عشیره، جایگاه خود را مستحکم کرده و تعدادی از قبایل کوچکتر نیز فرمانبردار وی گردند.[٧]
ارطغرل در امارت جدید
در کتب و منابع، معلومات زیادی دربارهٔ ارطغرل وجود ندارد، با اینحال مطالبی در مورد شخصیت فردی و طریقهٔ ادارۀ امور و امور قبیلهٔ وی و پارهای ملاحظات در منابع قدیمی یافت میشود.
ارطغرل در اوان ٤٠ سالگی بود که سرزمینهای جدیدی از سوی سلجوقیان روم به وی واگذار شد. عمر طولانی و پربرکتی داشت و به مدت ٥٠ سال بعد از آن بر این سرزمینها و نواحی اهدایی حکم راند! یعنی تقریباً ٩٠ سال عمر داشت و در این دوره توانست وسعت قلمرو خویش را تا دو برابر افزایش داده و از حدود دوهزار کیلومتر مربع در آغازِ کار، حدود چهارهزار کیلومتر مربع و شاید کمی بیشتر را تحت تسلط خود درآورَد.[٨] تمامی این تصرفات از سرزمین بیزانس و صلیبیونی بود که در همسایگی آنها قرار داشت.
ارطغرل؛ فرماندهی حکیم
ارطغرل مردی بسیار خونسرد و متعادل بود که در نظریاتش با حکمت رفتار میکرد؛ عجلهای برای توسعهٔ قلمروَش در داخل سرزمینهای بیزانس یا امارتهای اسلامی مجاورش نداشت؛ بلکه بسیار آهسته در حال شکلدادن و گسترش قلمرو خویش بود، به گونهای که علیٰرغم محاصرهٔ شدید، به مدت ٥٠ سال تمام توانست امارت خود را بهطور کامل حفظ نماید.
این فرمانده شجاع دارای گرایشهای اسلامی واضحی بود. این ویژگی در رفتار و کردارش هویدا بود. ازجملۀ آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– حُسن تربیت و محبت فرزندانش مخصوصاً «عثمان» با دین و علما؛
– عدم تعدی و دستدرازی به امارتهای مسلمان همسایه، حتی امارتهای نسبتا ضعیف؛
– حریص بودن بر ساخت مساجد حتىٰ در آبادیهای کوچک مناطق تحت تسلط خود.
ارطغرل در طول حیات خویش تابع سلطان سلجوقی بود[٩] و به آنها وفادار ماند؛ زیرا نمیخواست وفای به عهد خود را شکسته و مسلمین را متفرق نماید. دولتی که او شکل داد، بعدها توسط فرزندش «عثمان» به یک دولت مستقل تبدیل و به نام همان فرزندش، «دولت عثمانی» نامیده شد.
وفات ارطغرل
این فرمانده بزرگ، در سال ٦٨٠ هـ.ق. / ١٢٨١ م. بعد از ٩٠ سال عمر پربرکت، فرماندهی ایل «قایی» و سرزمینهای تحت حکومتش را به فرزندش عثمان سپرده و جان به جان آفرین تسلیم کرد.[١٠]
خدایش بیامرزد و در صف نیکان محشور گرداند.
منابع:
[١] يلماز أوزتونا، تاريخ الدولة العثمانية: ١/ ٨٨، ترجمۀ عدنان محمود سليمان، مراجعه و تنقيح: محمود الأنصاري، مؤسسة فيصل للتمويل، تركيا، إستنابول، ١٩٨٨م.
[٢] إسماعيل سرهنك، حقائق الأخبار عن دول البحار: ١/ ٤٨٣، مطابع الأميرية، بولاق، مصر، الطبعة الأولى، ١٣١٢هـ. وانظر: محمد فريد، تاريخ الدولة العلية العثمانية: ص١١٥، تحقيق: إحسان حقي، دارالنفائس، بيروت، لبنان، الطبعة الأولى، ١٤٠١هـ = ١٩٨١م، وإبراهيم بك حليم، تاريخ الدولة العثمانية العلية (التحفة الحليمية في تاريخ الدولة العلية): ص ٣١، مؤسَّسة الكتب الإثقافيَّة، بيروت، لبنان، الطبعة الأولى، ١٤٠٨ه=١٩٨٨م.
[٣] محمود شاكر، التاريخ الإسلامي: ٨/ ٦٠، المكتب الإسلامي، الطبعة الرابعة، ١٤٢١ه=٢٠٠٠م.
[٤] انظر: صلاح ضبيع، مقال بعنوان: ”العلاقات العثمانية – البيزنطية“، مجلة الاجتهاد: ص ١٧٨، العددان ٤١، ٤٢، ١٤١٩هـ= ١٩٩٩م.
[٥] أحمد شلبي، موسوعة التاريخ الإسلامي: ٥/ ٨١٤، مكتبة النهضة المصرية، الطبعة السابعة، ١٩٨٦م.
[٦] يلماز أوزتونا، تاريخ الدولة العثمانية: ١/٨٧.
[٧] محمد سهيل طقوش، تاريخ العثمانيين: ص٢٥، دار النفائس، الطبعة الثالثة، ١٤٣٤هـ= ٢٠١٣م.
[٨] يلماز أوزتونا، تاريخ الدولة العثمانية: ١/٨٧.
[٩] إسماعيل سرهنك، حقائق الأخبار عن دول البحار: ١/٤٨٤.
[١٠] محمد سهيل طقوش، تاريخ العثمانيين: ص٢٦.
دیدگاههای کاربران