- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi -

بلوچ‌ها مردمانی از جنس طلا با علمایی همچون اکسیر طلا

سال‌ها بود تنها جایی که به‌عنوان یک ایرانی فکر مسافرت به آن را نمی‌کردم و برای دیدنش انگیزه‌ای نداشتم استان سیستان‌وبلوچستان بود. نام سیستان‌وبلوچستان را با واژه‌هایی همچون «خشک‌سالی» و «فقر» و «خشونت» و از همه مهمتر «تبعیض» بسیار شنیده بودم.
حال سعادتی شد که به آنجا سفر کنم، ولی وقتی به آنجا رسیدم هر چقدر که بیشتر با مردمانش آشنا می‌شدم و ارتباط برقرار می‌کردم تازه می‌فهمیدم که چه دیر این سعادت نصیبم شده است.
اولین جایی که بسیار نامش دلنواز و ساختمانش چشم‌نواز بود «مسجد جامع مکی» زاهدان بود که وقتی به آن شرف‌یاب شدم و مدرسه علوم دینی‌اش را با هزاران طلبه دیدم بیشتر از یک مسجد، نمادی از دینداری و مبارزه با جهل و پایگاهی در برابر هجمۀ افکار غیردینی مشاهده کردم و تا چندین دقیقه از عظمتش نفس‌نفس می‌زدم و بغض گلویم را از این همه دینداری این مردمان پاک می‌فشرد. ولی آنچه بسیار مهم بود و به چشم می‌خورد تقارن مدرسه علوم دینی با مسجد جامع زاهدان بود که نشان از عجین‌شدن دین و اعتقاد مردمان بلوچ با علم و آگاهی داشت.
زمان ورودم به مسجد مصادف با نماز عصر بود و وقتی برای نماز وارد مسجد جامع شدم فوج‌فوج هجوم مردم برای نماز نشان از سبقت این مردم دیندار برای انجام واجبات‌شان و لبیک گفتن به ندای «حی علی الصلاة» و «حی علی الفلاح» داشت. ولی آنچه بیشتر از همه جلوۀ زیبایی به این جمع می‌داد وجود شیخ‌الاسلام مولوی عبدالحمید بود؛ مردی که در وصف جایگاهش در دل مردم بلوچ همان بس که نمی‌شود پروفایلی از تلگرام و واتس‌آپ پیدا کرد و عکس شیخ و مولای‌شان بر روی آن نقش نبسته باشد.
سعادتی شد که در خدمت پدر بزرگوارم ساعتی در خدمت شیخ‌الاسلام مولوی عبدالحمید و علمای بزرگ آن منطقه باشم و از صحبت‌هایشان فیض ببرم. واقعا مردی هوشیار و آگاه و بزرگوار که در وصفش زبان قاصر است، مردی که مبنای فکری‌اش در دین اعتدال و مهربانی‌ست و مبنای سیاسی‌اش ایرانی آباد و آزاد و برادرگونه برای همه اقوام و مذاهب در کنار هم.
چند روزی که به جای‌جای این استان سفر کردم و ملاقات‌هایی داشتیم بسیار برایم عجیب بود، روزی نبود از زاهدان و سراوان گرفته تا چابهار و ایرانشهر و بمپور که مراسمی از فارغ‌التحصیلی طلاب و حافظان قرآن در یکی از شهرهای استان سیستان‌وبلوچستان برگزار نشود و شیخ‌الاسلام رهبری که خستگی نمی‌شناسد و همیشه در کنار مردمش همچون کوه ایستاده در آن شرکت نکند.
بسیار شنیده بودم که کردها و ایرانی‌ها مهمان‌نوازند، ولی وقتی به آنجا رفتم تازه معنی «مهمان‌نوازی» و «ایرانی» بودن واقعی را درک کردم. در چندین مراسم فارغ‌التحصیلی که شرکت کردم و با این‌همه محرومیت و فقر وقتی آن‌همه انفاق از این مردم بزرگوار برای این مراسمات با هزاران نفر مهمان که دیدم به یاد آیۀ بیست سورۀ «توبه» افتادم که خداوند تبارک‌وتعالی می‌فرماید: «الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَهِ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ.»
بسیار در این اوضاع تفکر کردم که خدایا این مردمان را چه شده که در اوج محرومیت و فقر در این بیابان‌های شن‌زار و بی‌آب‌وعلف این چنین پاک و صادق و دیندار. وقتی به جایگاه والای علما در دل این مردم پی بردم به حدیث شریف پیامبر اسلام بیشتر یقین پیدا کردم که می‌فرمایند: «صنفان من أمتي إذا صلحوا صلح الناس، وإذا فسدوا فسد الناس، الأمراء والعلماء.»
علمایی که با تقوای‌شان در دل و صداقت‌شان در عمل، به‌سان اکسیری این مردمان محروم و مستضعف را به طلایی در دل این بیابان بی‌آب‌وعلف سیستان‌وبلوچستان تبدیل کرده که وجود رهبری توانمند به نام شیخ‌الاسلام مولوی عبدالحمید ارادۀ علمای این منطقه را نیز در این راه دو چندان کرده است.
به‌راستی تازه به معنی واقعی حدیث شریف «العلماء ورثة الانبیاء» پی بردم. همان‌طور که پیامبران برای تربیت انسان‌ها و نشان دادن راه حق و حقیقت آمده‌اند، عالمان عامل به قرآن و سنت می‌توانند جانشینان و وارثان واقعی پیامبران باشند و انسان‌ها را این‌چنین به سرمنزل اخلاق برسانند.

منبع: کانال تلگرامی نویسنده