بسیار گفته و شنیدهایم که بخشی از مردم استان به مرگ طبیعی نمیمیرند! آنها یا در تصادفات جادههای ناایمن و رانندگیهای خطرناک میمیرند، یا در درگیریهای طایفهای کشته میشوند، یا بر اثر بیماریهای مختلف ناشی از فقر، سوءتغذیه و سبک نادرست زندگی جانشان را از دست میدهند، یا هنگام فرار خودروهای سوختکش به تیر غیب ماموران انتظامی گرفتار میشوند و يا به جرم حمل مواد مخدر اعدام میشوند؛ اين است سرنوشت زندگی و مرگ بخش عظيمی از جامعۀ ما.
پنجشنبه گذشته طی حادثهای خونبار یکی از علمای روشنفکر و دلسوز استان سیستانوبلوچستان بر اثر تیراندازی افراد ناشناس در شهر خاش به شهادت رسید. مولوی «عبدالشکور کُرد» تحصیلات دانشگاهی هم داشت و دندانپزشک بود. او انسانی فرزانه، مومن، دردمند نسبت به جامعه و علاقمند به فعاليتهای حزبی و مشوق فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زنان بود؛ امری که او را متفاوت از برخی دیگر از علمای دینی نشان میداد. ترور مولوی عبدالشکور را به «اختلافات طایفهای» نسبت میدهند؛ امری که هنوز به اثبات نرسیده و مسئولان امنيتی و قضايی بايد ابهامات اين فاجعه را مشخص كنند.
سبک زندگی طایفهای و عشیرهای مردم استان و رقابتها، اختلافات و برتریجوییهای ناشی از آن، نگهداری و بکارگیری اسلحه را در برخی طوایف رایج کرده و این امر باعث شده وقت و انرژی زیادی از فرمانداران و بخشداران و نیروهای امنیتی و انتظامی صرف حل و فصل اختلافات طایفهای و ممانعت از درگیری قبایل با یکدیگر شود؛ انرژیای که میتواند صرف مسائل اقتصادی و رشد و توسعۀ استان شود.
از طرف دیگر طرحهایی همچون ايجاد «بسیج طوایف» و «دستههای رزمی» باعث افزایش تعداد سلاح در دست مردم شده است.
رواج «سلاح» بجای وفور «قلم» و توجه به علم و دانش باعث ترويج داشتن اسلحه شده و بهعنوان یک ارزش تلقی شود. جوانان تصاویر اسلحهبهدست خود را بدون ترس و واهمه در شبکههای اجتماعی منتشر و به آن افتخار میکنند، درحالیکه همه میدانیم از لوله اسلحه چیزی جز مرگ و نابودی خانوادهها خارج نمیشود و هر سال تعداد زیادی از جوانان و بهخصوص افراد نخبه طوایف در درگیریها و انتقامجوییهای طایفهای جان خود را از دست میدهند؛ افرادی که اغلب سرمایههای انسانی و فکری جامعه هستند و متاسفانه به دلیل همین ارزشمند بودنشان قربانی ترورهای کور طایفهای قرار میگیرند.
برای برونرفت از این وضعیت و خلع سلاح جامعه بلوچستان و بازگشت امنیت و سرمایه همه باید به فکر باشند، جلسه و تصميم بگیرند و آن را اجرایی کنند. برای مشاركت در اين امر بهشخصه راهکارهای زیر به نظرم میرسد، شاید اندکی موثر باشد:
1ـ هر کدام از ما که در خانه یا مخفیگاهش سلاحی دارد حتی اگر آن را برای محافظت از خود تهیه کرده، سلاحش را معدوم یا به ارگانهای امنیتی و انتظامی تحویل دهد. اگر كسی قصد كشتن ما را داشته باشد اسلحۀ داخل چمدان یا زیر صندلی خودرو ما را نجات نمیدهد. مرگ و زندگی همۀ ما در دست خداست. کشتهشدن به دست ظالم و شهید شدن بهتر است از کشتن دیگران و ظالم بودن!
2ـ سپاه و بسیج هم دست بکار شوند و سلاحهایی را که در قالب «بسیج طوایف» و «دسته رزمی» به مردم دادهاند پس بگیرند. این عزیزان برای استفاده از مردم بلوچ در تامین امنیت، بهتر است آنان را رسما استخدام کنند تا در قبال لباس و سلاح نظامیای که در اختیارشان قرار میگیرد مسئولیتپذیرتر باشند و خدای ناکرده از اسلحه استفادۀ نابجا نکرده و در انتقامگیریهای طایفهای از آن استفاده نکنند.
3ـ همۀ ما تلاش کنیم كاركردهای سیستم طایفهای را اصلاح كنيم. بجای استفاده از قوه قهريه و اتحاد منفی طايفه در انتقامگيریها، بياييم متحد شويم و افراد كمبضاعت اما با استعداد طايفه را برای تحصيلات عاليه تشويق و حمايت مالی كنيم. ازدواج جوانان طوايف را با كمك مالی ميسر و در يافتن شغل حمايتشان كنيم. بسیاری از جرایم و جنایات با پشتوانه و حمایت طایفه انجام میگیرد و مجرمین پس از دستگیری با حمایت برخی سران طوایف و پادرمیانی آنان سریعا آزاد و با اعتماد به نفس بیشتری مجددا دست به جنایت میزنند. شايد لازم باشد كل «نظام طايفهای» را بههم بزنيم! حتی اگر شده اسم فامیلیمان را عوض کنیم. زهی زهی را کنار زده و شهروندی عادی از جامعه ایرانی شويم. در جهان امروز هر کس مسئول اعمال خودش است نه عملکرد طایفهاش. قرار نیست شهروندان شرافتمند فقط به دلیل تعلق به یک طایفه در انتقامجوییها کشته شوند.
4ـ نهايتا اينكه تأمين امنيت تنها با اسلحه و قوه قهريه ميسر نيست. امنيت با اقتصاد و معيشت مردم ارتباط مستقيمی دارد. وضعيت اقتصادی استان بحرانی است. مسئولان استان استفاده از مرز و داد و ستد و تجارت مرزی را تسهيل كنند تا هم اقتصاد رونق گرفته و اقلام وارداتی ارزان شود و هم بخشی از جوانان سرگرم كار و كاسبی شوند و برای لقمهای نان به فكر سرقت، قاچاق، آدمربايی و ترور نيفتند.
تفنگت را زمین بگذار برادر!
منتشر شده در دكتر امانالله تمندهرو