خانواده سنگِ بنای جامعه است. اولین بذرِ زندگی در خانه و خانواده کاشته میشود. اصلاحِ جامعه منوط به اصلاحِ خانواده و فسادش نیز منوط به فسادِ آن است. ما هراندازه خانوادههای متدین و آراسته با آموزههای اسلامی و دینی داشته باشیم، همان اندازه نیز جامعهای متدین و سالم خواهیم داشت.
اما فقری ویرانگر بر خانوادهها سایه افکنده و دامنِ آن را لکهدار کرده است و این فقر نه از نوع مادی بلکه زیانبارتر از آن؛ «فقر تربیتی» است. در واقع این نوعِ فقر از بیتوجهی و بیپروایی پدر و مادر که در رأس و سرپرستِ خانوادهاند سرچشمه میگیرد.
در پاسخ به این پرسش که چرا پدر و مادر نسبت به فرزندانِ خود بیپروایند و آنان را به حالِ خودشان رها کردهاند، میتوان چنین گفت: برخی از والدین خودشان پایبند به دین نیستند؛ مثلاً پدر شرابخوار است، مواد مخدر استفاده میکند، چشمپاک و دلپاک نیست، نماز نمیخواند، روزه نمیگیرد و به دیگر احکامِ شریعت نیز پایبند نیست و حلال و حرام برایش تفاوتی ندارد… یا مادر بیحجاب و بدحجاب است، بداخلاق و بدکردار است، محرم و نامحرم نزدش یکسان است.
یا اینکه پدر و مادر در مقابلِ فرزند به تماشای ماهواره مینشینند و بیپروا از یک کانالِ مبتذل به کانالِ مبتذلِ دیگری سیر میکنند؛ لذا فرزندان، تمام این کردارهای خلافِ شرع را از پدر و مادر میآموزند و مانندِ آنان عمل میکنند و پدر و مادر چون خودشان پایبند نیستند، نسبت به کردارِ زشت فرزند نیز بیپروا و بیتوجه میشوند.
و اما برخی دیگر از پدرها و مادرها خودشان دینداراند، پایبند به نماز و دیگر احکامِ شریعتاند؛ اما برای تربیت فرزندان چارهای نمیاندیشند و آنها را به سمتوسوی دین سوق نمیدهند. در واقع غمخواریشان برای دنیای فرزندان بیش از توجه به دینشان است. برای کوتاهی در امورِ دنیا، از خشم برافروخته میشوند و تنبیهشان میکنند اما از کوتاهیشان در امور دینی، رخسارِ پدر و مادر ذرهای متغیر نمیشود.
ایننوعِ فقر در خانوادهها، سبب شده تا فرزندانی شرور، بزهکار و عاری از آدابِ اجتماعی تحویلِ جامعه داده شود. از همین روی، آمار اعتیاد در جامعه بالاست، دسترسی به مواد مخدر آسان و راحت است، در هر کوی و برزنی شراب به وفور فروخته میشود، زنا علنی و عام شده و قتل و غارتگری بیداد میکند.
دختران و زنان با آرایشهای زننده، لباسهای تنگ و نازک و چادرهای رنگین و نازک در پارکها و بازارها وِل میگردند و آمارشان در بازار بیش از آمار مردان است و با همۀ مغازهدارها آشنایند؛ لذا از همۀ اینها به وضوح فهمیده میشود که «فقر تربیتی» در خانوادهها به مراتب مخربتر و خطرناکتر از فقر مادی است.
اگر با دقت بنگریم همۀ اینها نتیجۀ بیتفاوتی پدران و مادران است؛ زیرا آنان اولین مربیانِ فرزند و خانه نیز اولین تربیتگاه است. اگر اولین خشتِ تربیت کج نهاده شود، دیوارِ تربیت تا ثریا کج میرود.
مربیانِ بعدی اعم از علما، معلمان، مبلغان و دیگر دلسوزان جامعه هراندازه بکوشند، نمیتوانند آن دیوارِ کج را راست کنند؛ پس میطلبد پدر و مادر دلسوزانه و با توجه تمام از همان آغاز در چینشِ این سنگِ بنای جامعه دقت کنند تا خدای ناکرده فرو نریزد که آنگاه تعمیرِ دوبارهاش کاریست بس دشوار.
دیدگاههای کاربران