علی اوسط هاشمی، یکی از چهرههای موفق و محبوبی است که در دوران استانداری خود در سیستانوبلوچستان در دولت یازدهم، خوش درخشید و لقب «موفقترین استاندار دولت» را از آنِ خود کرد. زندگی مسالمتآمیز و کمدغدغۀ بخش بزرگی از مردم استان سیستانوبلوچستان در دوران مدیریتی وی سبب شد تا نامی نیک از او در اذهان اکثریت قریب به اتفاق مردم این استان برجای بماند.
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید همواره از وی بهعنوان فردی «هوشمند» و «مردمی» یاد میکردند و مردم استان سیستانوبلوچستان نیز در دوران استانداریاش، شاهد فضایی نسبتاً آرام و کمتنش در استان خود بودند؛ فضایی که استانداران سیستانوبلوچستان در دولتهای نهم و دهم در ایجاد آن ناتوان بودند.
استاندار سابق سیستانوبلوچستان در گفتوگویی که روزنامه «آفتاب یزد» در شماره جدید خود (یکشنبه 2 اردیبهشت 1397) با وی داشته است، از فراز و نشیبهای سکانداری چندسالۀ خود بر این استان پهناور و مرزی کشور سخن بهمیان آورده و ناگفتههایی را با این روزنامه درمیان گذاشته است.
اوسط هاشمی در این گفتوگو تجربیات 4سالۀ مدیریت خود در استان سیستانوبلوچستان را بازگو کرده است تا سایر مدیرانی که در استانهایی همچون سیستانوبلوچستان با تنوع و حساسیتهای قومی و مذهبی ایفای نقش میکنند، از این تجربیات برای موفقیت در مدیریت و خدمت به مردم استفاده کنند.
هاشمی در بخشی از این گفتوگو «تنوع قومی» را «بزرگترین سرمایۀ کشور» میداند و میگوید: «این تفاوتها و کثرتها اگر با دید تنگنظرانه دیده نشود و کثرت بهعنوان یک مزیت دیده شود، متوجه میشوی که تنوع قومی خود بزرگترین سرمایه کشور است. وقتی رویکرد اندیشه ما، انسانمحور باشد درمییابیم که کثرت، حاصل خلقت است.»
وی در ادامه «هوشمندی مردم» را از عوامل موفقیت خود در مدیریت سیستانوبلوچستان عنوان میکند و میگوید: «نقطۀ قوت ما در مسئولیت استانداری، بعد از اتکاء به خداوند، دانایی و هوشمندی مردم بود. مردم اگر فضا برایشان آزاد باشد و امکان بروز آراء و نظرات بهخوبی شکل بگیرد، میتوانند یک سرمایۀ بزرگ برای کشور باشند و این سرمایه و سرمایهسازی حول آن «تنوع» و «کثرت» بهخوبی شکل گرفت.»
وی در ادامه تصریح میکند: «صادقانه بگویم؛ اگر تحولی در آن استان شکل گرفت حاصل حضور همهجانبه مردم بود، نه اینکه هاشمی یکتنه توانست کار را انجام دهد. این مردم بودند که توانستند تحول ایجاد کنند؛ هاشمی تنها توانست بشناسد.»
استاندار سابق سیستانوبلوچستان کنارگذاشتن خود از مدیریت این استان را «حاصل ارادۀ یک بخش از دولت و نه تمام دولت» عنوان میکند و میگوید: «برداشتن ما یک بخش حاصل ارادۀ دولت بود و نه تمام دولت؛ همۀ دولت ارادهاش برداشتن ما نبود، چون دولت عالم است به این مسأله که چه کسی در مسیر مطالبات مردم و سیاستهای دولت قدم برمیدارد.»
هاشمی در ادامه از وجود «فشار زیاد» علیه خودش در دوران استانداری پرده برمیدارد و میگوید: «تلاش ما در راستای توسعه همهجانبه در استان بود، اما نمیتوان کتمان کرد که در سیستانوبلوچستان فشار زیادی به ما میآوردند… فشارهایی که منشأ و واقعیت آنها برای خودمان پنهان نبود… سیستانوبلوچستان فضای امنیتی داشت، شرایط کار سخت بود و به دلیل پارهای از تهدیدات فردی و کوچک و نه ریشهدار بهانهای ایجاد شده بود که فضا به نحو دیگری در آنجا شکل بگیرد، [اما] من در صدد بودم که فضا متناسب با شأن آن مردم شکل بگیرد.»
وی از «تنگنظری»، «اتهام» و «عدم تحمل» در کشور بهشدت گلایه دارد و میگوید: «[متاسفانه] نوع نگاه ما در کشور نگاه سازگار با منافع ملی نیست. امروز ما در ملتسازی ناکام بودهایم، ملتسازی پیششرط توفیقاتی است که همه در صدد آن هستند. ملتسازی انعطاف، تحمل، مدارا و سازگاری میخواهد؛ کم به همدیگر انگ و تهمت بزنیم، کم برای چند صباحی بیشتر ماندن در قدرت، همدیگر را مورد اتهامات واهی قرار دهیم. اگر نگاه تنگنظرانه باشد اگر مدیری موفق هم باشد و همه بر موفقیت او اذعان داشته باشد، ممکن است با سد «تنگنظری» مواجه شود.»
اوسط هاشمی در این گفتوگو از وجود «تبعیض» در سیستانوبلوچستان نیز حکایت میکند و اظهار میدارد: «ما در عرصه اجتماعی در سیستانوبلوچستان شاهد تبعیض بودیم و به هر حال نظام جمهوری اسلامی کانون درست عدالت است… بر اساس این نگاه، بنده با تبعیض مخالفم.»
وی در ادامه میافزاید: «180هزار دانشآموز در آن استان از درسخواندن محروم بودند؛ نه خانوادههایشان فعال بودند و نه بخش دولتی تلاش کافی میکرد؛ خوشبختانه توانستیم برای چهار سال بالاترین آمار کشوری را از حیث جذب دانشآموزان داشته باشیم. این 180هزار دانشآموز میتوانند هر کدامشان یک بار از روی دوش مردم و مشکلاتشان بردارند.»
اوسط هاشمی دوران استانداری خود در سیستانوبلوچستان را دوران «اعتباربخشی به جایگاه استانداری» میداند و میگوید: «آنچه برایم ارزشمند بود آن است که نتیجه فعالیتها به این رسید که نوعی اعتباربخشی به جایگاه استانداری در آن استان انجام گرفت، مرجعیت استانداری تثبیت شد و وفاق و همدلی تقویت شد.»
استاندار خوشنام سیستانوبلوچستان در ادامه به تاثیر مولانا عبدالحمید در موفقیت خود در ادارۀ استان اشاره میکند و میگوید: «جای خوشحالیست که بگویم هم نماینده ولی فقیه در استان و هم آقای عبدالحمید بسیار مؤثر و کارساز بودند. آقای عبدالحمید بهترین نقش را در 4 سال حضور من در استان سیستانوبلوچستان ایفا کرد.»
وی به نقش تأثیرگذار مولانا عبدالحمید در آزادی گروگانها اذعان میکند و میگوید: «وقتی بنده به آقای عبدالحمید گفتم که آقای روحانی در فروردین میخواهد به استان بیاید، ما نباید بگذاریم آقای روحانی دغدغهاش اسرای گروگان گرفتهشده توسط اشرار باشد، آزادی گروگانها میتواند فضا را مساعد کند و آقای روحانی با نگاه دیگری وارد استان بشود، او (مولانا عبدالحمید) به من گفت من از حداکثر نفوذم استفاده میکنم و معتمدین محلی که مورد احترام هستند را در کنارت میگذارم؛ شاید بتوانند در آزادی گروگانها مفید باشند.»
جان کلام اینکه؛ علی اوسط هاشمی ضمن اعتراف به فشارها، تبعیضها و تنگنظریها در سیستم اداری سیستانوبلوچستان، در دوران 4 سالۀ استانداری خود در توانست قدمهای خوبی در جهت بالا بردن جایگاه سیاسی و اجتماعی استان و ایجاد فضای محبت و الفت در این استان مرزی و مهم بردارد که به اقرار خودش این موفقیت را مرهون حمایت علما و مردم این استان است.
استاندار دولت دوازدهم در سیستانوبلوچستان و سایر مدیران و مسئولان در این استان نیز اگر واقعاً دنبال خدمت به مردم و رفع محرومیت از سیستانوبلوچستان هستند، باید «مردمی» باشند و خودشان را از نظرات و راهکارهای علما و دلسوزان جامعه بینیاز ندانند؛ باشد که آنان نیز با خوشنامی از این استان بروند و در لیست «مدیران موفق» قرار گیرند.
دیدگاههای کاربران