زخم کولبری گهگاهی با عناوین مختلف روی خط خبر میآید و اندکی بعد دوباره به حاشیه میرود. مرز؛ پُرکاربردترین واژه در گستره ادبیات اقلیت این روزهای غرب ایران است. کجا میری؟ مرز. کجا بودی؟ مرز. شنیدی که میگن میخوان مرز رو ببندن؟ میری مرز؟ بریم مرز…؟ مرزها این روزها تنها پناه کارگران و کاسبکاران است. ساکنان آن از اقشار فرودست و دهکهای پایین جامعه هستند. مردم در اندیشه لحظهای برای بهزیستی، خود دست به کار شدهاند. آنها منتظر نمایندگان و مسئولان نیستند تا کاری برای آنها انجام دهند. جانشان را برداشتهاند و به آخرین سنگرشان یعنی قمار تن و بدن روی آوردهاند. با مایملکشان به دلِ پرخطرترین مکانهای کوهستانی زاگرس میزنند. آنها خود چاره را در مرز جستجو میکنند. خبر از زندگی تنپرورانه نیست. فلاکت اقتصادی زندگی مرزنشینان را تبدیل به نمایشنامهای غمانگیز و تراژدیای تمامعیار کرده است. مرز، جغرافیای رنج است؛ مرزی که این روزها بسته شده و تنها امیدشان هم نقش بر آب شده است.
«کولبری» عنوان شغلی است که با قاچاق کالا سروکار دارد. در مورد شروع پدیده کولبری اسناد و منابع مکتوبی در دست نیست اما با توجه به روایتهای پیشینیان، اقتصاد مردم مرز و گذران معیشت همیشه مبتنی بر مبادله پایاپای، کار در ازای بدهی و کار به ازای تامین رفاه خانواده درعصر فئودالها و خانهای محلی و منطقهای بوده است. باید بهخاطر داشت که در آن دوره قانون و نظامنامهای که سختگیری آنچنانی نسبت به رفتوآمد مردم منطقه اعمال کند، وجود نداشته است. با آغاز دهه۹۰ میلادی و خودمختارشدن حکومت اقلیم کردستان عراق (۱۹۹۲)، تقریباً این پدیده به صورت امروزی درآمد و شکل گستردهتری به خود گرفت. مراودات تجاری اقلیم کردستان با اقتصاد کردستان ایران از راه مرز مشترک بیشتر و بیشتر شد، تا جایی که بهصورت یک زنجیره درهمتنیده درآمد.
کولبری؛ زاده فقدان سرمایهگذاری در مناطق محروم
این اما وجهه محلی ماجراست. اصل قضیه پیچیدهتر از آن است که به علتهای بومی تقلیل داده شود. این پدیده را امروز باید در سطح ناکارآمدی اقتصاد ملی مطرح کرد. پدیدهای که بیش از هر چیز زاییده نشتیهای نظام اقتصادی کشور است. کولبری زادۀ فقدان صنعت و تجارت و غیاب سرمایهگذاری در مناطق محروم کشور است. کولبری امری است مختص مناطق جغرافیایی حاشیه کشور و در نمونۀ مورد بحث ما مناطق روستایی و شهرهای کوچک کردنشین حاشیه مرز ایران و عراق مثل مریوان، اُشنویه، پیرانشهر، سردشت، بانه و نوسود. اینها از جمله شهرهایی هستند که بیشترین میزان اشتغال به کولبری در آنها دیده میشود و بیشترین آمار کشتهشدگان مربوط به پدیده کولبری نیز از همین شهرهاست. این مناطق بیشترین تماسهای مرزی را دارند و کالا و بارهایی مانند تلویزیون، لاستیک ماشین، بنزین، بخاری، کولر، منسوجات، ظروف و… در این نقاط شهری جابهجا میشوند. کولبری با دورزدن موانع قانونی از طریق میانبرهای مرزی به مثابه پلی برای کاهش هزینه ترانزیت کالاها و افزایش سودهای کلان برای صاحبان بار عمل میکند.
تا جایی که به کولبری مربوط میشود کار از انتخاب و اختیار گذشته است. کولبری یک امر تحمیلی و اجباری به نظر میرسد. دستمزد کولبر ثابت و مشخص نیست و نوع کالایی که بر دوش میکشد اهمیت تعیینکننده دارد. کولبران در برهههای زمانی متفاوت و بسته به شرایط مختلف کالاهای گوناگونی را جابهجا میکنند. اگرچه نمیتوان جمعیت کولبران را فقط به مردان خلاصه کرد اما بیشتر جمعیت کولبرها را مردان جوان تشکیل میدهند. با اینهمه از پیر و جوان، مرد و زن، و پسر و دختر در میان آنها دیده میشود. در اینجا جنسیت رنگ میبازد و سن و سال، از ۷ تا ۷۰ ساله، اهمیت خود را از دست میدهد. غم نان بزرگ و کوچک نمیشناسد.
آثار و پیامدهای کولبری
در این میان هجوم دستهجمعی برای تحویل کالاها گاه چنان مرگبار است که عدهای زیر دست و پا له میشوند. شکستگی سر و دست و پاها امری عادی میشود. فشار روانی تا حد سکتهکردن پیش میرود. نزاعهای جمعی منجر به ایجاد دودستگی در بین اهالی میشود. ازکارافتادگی کولبران و در نتیجه بیسرپرستشدن خانوادهها، قطع نخاعشدن کولبران، افزایش کودکان کار و… بخشی از آسیبهای اجتماعی این معضل است. بخش چشمگیری از همان ال.سی.دیهای ارزان که شما با قیمت ناچیزی در بازارهای تهران یا بازارهای مرزی غرب کشور میخرید به بهایی گزاف، به بهای تهدید بیوقفه جان چندین کولبر به آن بازارها رسیدهاند. سهم بزرگی از همان عطرهای چندمیلیونی که بوی مستکنندهاش در خیابانهای بالای شهر پایتخت، آدمی را از پای درمیآورد، با تن و جانی زخمی به آن بازارهای کذایی رسیدهاند. درصد بالایی از همان سیگارهای مارلبرو که در این مملکت دود میشوند به قیمت یتیمشدن بعضی از اعضای همین جامعه به آن بالابالاها رسیدهاند.
چه کار باید کرد؟
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که دشوار و زجرآور بودن این شبهشغل در این عصر بر کسی پوشیده نیست. دولت میبایست از راه ایجاد اشتغال رسمی و رونقبخشی به صنعت و تولید در جهت الغای ساختاری آن گام بردارد. نهادهای مدنی و فعالان سیاسی و اجتماعی نیز میتوانند با طرح مطالبه توسعه متوازن ملی و خواست سرمایهگذاری و اشتغالزایی در مناطق محروم مرزی قدمهای موثری در این راه بردارند چراکه ذات مرز، تجارت است. به مرزنشینان هم باید فرصت داده شود که از امتیاز اقتصاد مرزی که بیزینس و تجارت است، بهرهمند شوند. با برخورد قهری و جبری نمیتوان خیل گسترده مرزنشینان را از تجارت مرزی برحذر داشت. در صورت منع این نوع از فعالیت اقتصادی، دولت برای اشتغال و کارآفرینی هزاران نفر از مرزنشینان در این مناطق چه راهحلی دارد و چه تمهیداتی اندیشیده است؟
با این حال وعدهها روی کیوسک میآیند و در خبرگزاریها و سایتها گردوخاک میخورند. نه خبری از طرح دو فوریتی هست و نه از بودجههای میلیاردی. از کابوس آوار بهمن، کولاک برف و سرمازدگی این روزها که بگذریم، هدف قراردادن کولبران، انفجار مین، سقوط به داخل رودخانه، غرقشدن در رودخانه، سکته، تصادف و خودکشی از جمله مواردی بوده است که در سالهای اخیر منجر به فوت کولبران شده است. به بیانی دیگر، کولبری تنها امکان باقیمانده برای بسیاری از ساکنان مناطق مذکور است. برای مردم این مناطق کولبرشدن نه یک انتخاب برای ساختن زندگی بهتر یا جایی برای فعلیتبخشی به استعدادهای فردی، که تنها امکان موجود برای بقاست.
منبع: روزنامه “همدلی”- شنبه 12 اسفند 1396 (با اندکی اختصار)