امروز :جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳

نقض حق شهروندی برای مولانا عبدالحمید!

نقض حق شهروندی برای مولانا عبدالحمید!

وقتی درباره حق ملتی حرف می‌زنیم؛ یعنی: آن‌چیزی که کسی نمی‌تواند محدود و نقض‌اش کند، کسی نمی‌تواند حصرش کند و کسی نمی‌تواند از دیگری دریغش کند؛ آن‌هم موقعی که این حق، متعلق به یک ملت است و تضییع‌اش، نشان تنگ‌نظری و مصداق بارز پشت‌کردن به «حقوق شهروندی» است.
یک شهروند تعریف‌شده، با حقوقی در منشور گنجانده‌شده؛ حق دارد بپرسد که چرا دیگرانی این حق را دریغ کرده و می‌گیرند؟!
نمی‌گویم: مولانا عبدالحمید رهبر ملتی است…
نمی‌گویم: قلب بلوچستان و محبوب اهل‌سنت است…
نمی‌گویم: وزنه سنگین معادلات سیاسی است…
نمی‌گویم: معنای هویت یک مردم است…
حرف من این است؛ ایشان یک شهروند ایرانی است… یک ایرانی تاثیرگذار… یک انسان است…
چرا حق ندارد جز زاهدان، جایی سفر کند؟!
چرا ایشان حق ندارد به کرمانشاه زخمی بیاید؟!
ایشان چرا حق نداشت مردمش و هم‌وطنانش را در سرپل و کوییک و ذهاب ببیند؟
با استناد به کدام ماده قانونی، ایشان محصور استانی است؟
دور زدن و پشت‌کردن به قانونی که خودتان تدوین و تصویب کرده‌اید؛ آیا دهن‌کجی به خود قانون نیست؟
این حرکت غیرقانونی، این بی‌احترامی به رهبر یک ملت، چه توجیهی دارد؟
بفرمایید که مردم بفهمند چرا فقط هنگامه‌های خاص، برادر و عزیز و شهروند هستند!
ایران، متعلق به تمام ایرانیان است. حق هر ایرانی است که هرجای وطن سفر کند.
مولانا عبدالحمید هم یک ایرانی است که حق دارد به هرکجای این جغرافیا سفر کند؛ برای دلجویی، تسلیت و شادی مردمی، همراهشان باشد.
به این مردم صبور، به این سهامداران همیشگی محرومیت،
به این خطه‌ی زخمی و خشک و خشن؛ بیشتر از این ستم نکنید!
بس کنید و بترسید از حقی که خدا داده و شما گرفته‌اید!


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید