- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi - در گفت‌وگوی سنی‌آنلاین با مولوی بهزاد فقهی بررسی شد؛

جایگاه «مولانا» و نقش مهم «مثنوی معنوی» در اصلاح فرد و جامعه

تهیه و تنظیم: عبدالرحیم مرجانی

سنی‌‌آنلاین| مولوی بهزاد فقهی، متولد 1359 هـ.ش و اهل شهرستان تایباد استان خراسان رضوی است. او به گفته‌ی خودش از نسل «سلجوقی» و از نوادگان مولانا قاضی جلال‌الدین فقهی عارف و شاعر قرن چهاردهم است. تحصیلات دولتی را تا «دیپلم» خوانده و پس از آن وارد مدارس دینی شده است. آغاز و پایان دروس دینی‌اش در حوزه علمیه «منبع‌العلوم» کوه‌ون از توابع شهرستان سرباز در استان سیستان‌وبلوچستان و کسب فیض از محضر عالم و عارف برجسته معاصر، زنده‌یاد مولانا محمدعمر سربازی رحمه‌الله بوده است، در این میان، 2 سال را در حوزه علمیه «انوارالعلوم»‌ خیرآباد تایباد و یک سال را هم در حوزه علمیه «اشرف‌المدارس» کراچی- مدرسه مولانا حکیم‌ محمداختر رحمه‌الله- گذرانده است.
مولوی بهزاد فقهی علاوه بر تدریس در حوزه علمیه “مولانا ابوبکر تایبادی” تایباد، برنامه‌های اصلاحی و تربیتی نیز برای مردم دارد. به‌خاطر سخنرانی‌های به‌روز، شیوا و جذابش در بین آحاد مردم به‌ویژه قشر جوان از محبوبیت خاصی برخوردار است. برگزاری کلاس‌های «شرح مثنوی» در شهرستان‌های مختلف استان خراسان نیز از دیگر فعالیت‌ها و برنامه‌های این مولوی جوان است که با استقبال گسترده علما، فرهنگیان و دانشگاهیان مواجه شده است.
خبرنگار سنی‌آنلاین گفت‌وگویی را با مولوی بهزاد فقهی ترتیب داده است؛ متن کامل این گفت‌وگو را که بیشتر به آشنایی با شخصیت مولانا، جایگاه مثنوی معنوی و تاثیر این کتاب در اصلاح فرد و جامعه اختصاص دارد، در ادامه می‌خوانید.

سنی‌آنلاین: یکی از برنامه‌هایی جنابعالی که اتفاقا مورد استقبال مردم هم قرار گرفته‌ است، برگزاری کلاس «شرح مثنوی» است. لطفاً ابتدا مختصری در مورد آشنایی خودتان با مثنوی مولوی و ارتباط با این کتاب سترگ بفرمایید.
** بنده قبلا با مثنوی و شخصیت مولانا رومی رحمه‌الله آشنایی چندانی نداشتم. آشنایی بنده با مثنوی معنوی به تحصیل بنده در مدرسه دینی «اشرف‌العلوم» کراچی و آشنایی با مولانا حکیم محمداختر رحمه‌الله برمی‌گردد؛ کما اینکه ایشان نیز ذوق شعری داشتند و شروحات و رساله‌هایی هم در مورد مثنوی معنوی نوشته‌اند؛ این مسائل زمینه‌ای شد تا در مورد مثنوی معنوی بیشتر تحقیق و مطالعه کنم.

سنی‌آنلاین: چه شد که به فکر برگزاری کلاس‌های مثنوی معنوی برای عموم مردم افتادید؟
** خراسان‌زمین سرزمینی رجال‌خیز و عارف‌خیز است و توجه به اصلاح و تزکیه یا همان «تصوف» با خون مردم این منطقه عجین شده است. در روزهایی که بنده فارغ‌التحصیل شدم و به منطقه برگشتم متاسفانه از نام و واژه‌های تزکیه و اصلاح سوء‌استفاده‌هایی صورت می‌گرفت. کتاب مثنوی معنوی هم که یک کتاب تخصصی به‌ویژه در زمینه اصلاح و خودسازی است و دارای نکات غامض و پیچیده‌ای است که فهم صحیح آنها مهارت بسیار بالایی می‌خواهد. چنان‌که خودِ مولوی رومی هم به این نکته تصریح می‌کند و می‌گوید:
نکته‌‌ها چون تیغ پولاد است تیز / گر نداری تو سپر، واپس گریز
در آن دوران، از یک طرف مثنوی مولوی به دست افرادی افتاده بود که برداشت‌های شخصی و افکار و اندیشه‌های خودشان را به نام مثنوی به خورد مردم می‌دادند و در جامعه ترویج می‌کردند و از طرف دیگر کسانی که ادبیات فارسی خوانده‌اند گمان می‌کردند که به تدریس این کتاب حقدارتر هستند، به‌طوری‌که برخی از معلمان ادبیات فارسی وقتی این کتاب را دست یک «مولوی»‌ یا «طلبه» می‌دیدند تعجب می‌کردند و با خود می‌گفتند که چرا این کتاب در دست اینهاست؟ درحالی‌که مولانا رومی رحمه‌الله یک شخصیت دینی و یک عالم دینی بود نه یک فرد دانشگاهی. نکته دیگر اینکه اگرچه مثنوی مولوی سهم بسزایی در حفظ ادبیات فارسی داشته است، اما مبنای اصلی این کتاب «ادبیات فارسی» نیست، بلکه مبنای این کتاب در وهله اول توحید، عرفان، تزکیه و اصلاح است. مثنوی مولوی مانند شاهنامه فردوسی نیست که مبنای اصلی آن بر ادبیات فارسی یا ملیت ایرانی باشد. ضمن اینکه بسیاری از ابیات مثنوی معنوی با برخی از اصول و قواعد ادبیات فارسی نیز همخوانی ندارد و تعدادی از اساتید فن ادبیات فارسی نیز در مورد این ابیات نکته‌گیری کرده‌اند که تفصیل آن از حوصله بحث خارج بوده و زمان مجزایی را می‌طلبد.
ما دیدیم که در منطقه‌ی ما (خراسان) علما در زمینه‌هایی مثل تفسیر قرآن‌ مجید و تشریح احادیث فعالیت می‌کنند، اما در زمینه درس مثنوی آن‌طور که باید قدمی برداشته نشده است و هر کسی در هر رشته‌ای که فعالیت دارد اعم از سیاستمدار، خواننده، ادیب و همچنین کسانی که با «تصوف» ارتباط دارند، حالا یا عرفان‌های کاذب و یا اینکه عرفان‌ها درست و مطابق شریعت، به نحوی از این کتاب استفاده می‌کند، اما استفاده از این کتاب در جامعه با اندیشه و تفکر علمای ما، یعنی علمای دیوبند، مقداری ضعیف بود، لذا با توجه به موارد مذکور و با توجه نیاز مبرم جامعه یعنی همان نیاز به اصلاح و تزکیه، این کار را شروع کردیم. البته نیاز شخصی بنده به این کتاب برای اصلاح و خودسازی نیز سبب شد به این کتاب رو بیاورم و این کلاس‌ها را شروع کنم، البته ابتدا با توجه به تخصصی‌بودن کتاب مثنوی معنوی، به خودم جرأت آغاز تدریس این کتاب را نمی‌دادم، اما پس از مشورت با برخی از اساتید و با توجه به نیاز جامعه، پا در این وادی گذاشتم.

سنی‌آنلاین: بیشتر چه طیف و اقشاری در کلاس «شرح مثنوی» شما شرکت‌ می‌کنند؟
** بحمدالله کلاس‌های مثنوی ما در هر جایی که برگزار می‌شوند زیر نظر و اشراف حوزه‌های علمیه و حتی با دعوت رسمی حوزه‌های علمیه و علمای همان منطقه هستند. اکثر مخاطبین ما در این کلاس‌ها جوانان و قشر تحصیلکرده هستند، حتی گاهی می‌بینیم که پیرمردان و پیرزنان نیز در این کلاس‌ها شرکت می‌کنند. البته علما هم لطف میکنند و شرکت می‌کنند. در مثنوی یک گیرایی خاصی وجود دارد؛ یکی زبان شعر و دیگری زبان قصه سبب می‌شود که گیرایی آن چندبرابر شود و محبوبیت آن را بالا ببرد و هر طیف و قشری بتواند از آن استفاده کند. البته محور کلاس‌های بنده کتاب «کلید مثنوی» شرح حکیم‌الامت مولانا اشرفعلی تهانوی بر مثنوی مولوی است، و بنده با ترجمه این کتاب از اردو به فارسی آنچه را از اساتید و بزرگان خویش به‌ویژه مولانا حکیم اختر فرا گرفتم بازگو می‌کنم؛ به قول معروف «نقل ارشادات مرشد می‌کنم.»

سنی‌آنلاین: آیا در ابتدای کار و هنگام شروع کلاس‌های درس مثنوی، با مشکلات و ممانعت‌هایی هم مواجه شدید؟
** ابتدا که این کلاس‌ها شروع شد، بعضی‌ها اظهار نگرانی کرده و حساسیت‌هایی از خود نشان دادند، اما ما به آنها گفتیم که این کتاب نیاز جامعه است و همه مسلمانان به این کتاب و به تزکیه و اصلاح نیاز دارند. ما به آنان پیشنهاد دادیم که بیایند و در این کلاس‌ها شرکت کنند و ببینند که آیا این کتاب نیاز مردم است یا نه؟ الحمدلله به مرور زمان این حساسیت‌ها برطرف شدند و مشکل خاصی برای ما پیش نیامد. استقبال زیاد مردم نیز به کاهش این حساسیت‌ها کمک زیادی کرد، زیرا مردم پس از شرکت در این کلاس‌ها متوجه شدند که کتاب مثنوی معنوی حرف دل‌شان را می‌زند و گره‌‌های کور زندگی‌شان را باز می‌کند.

سنی‌آنلاین: به نظر شما در کشور ما؛ ایران، تا چه اندازه‌ به مقام مولانا رومی و جایگاه مثنوی معنوی ارج داده می‌شود؟
** به نظر بنده در کشور ما متاسفانه آن‌طور که باید مولانا و مثنوی معنوی معرفی نشده‌اند، درحالی‌که ما می‌بینیم در دیگر کشورها حتی کشورهای اروپایی، گردهمایی و سمینارهایی در مورد مثنوی برگزار می‌شوند و سالی به عنوان «سال مولانا» نامگذاری می‌شود. آنان در واقع می‌خواهند به نوعی شخصیت مولانا رومی را مصادره ‌کنند و مولانا و اندیشه‌های ایشان را به سمت و سویی سوق دهند که خودشان می‌خواهند.

سوال: جنابعالی از بزرگداشت مقام و جایگاه مولانا روم و کتاب مثنوی معنوی در جوامع اروپایی گفتید و اینکه اروپائی‌ها در صدد مصادره این شخصیت هستند. حال، با توجه به اینکه مولانا یکی از شخصیت‌های برجسته جهان اسلام و از افتخارات اهل‌سنت به‌شمار می‌رود، وظیفه اهل‌سنت به‌ویژه علما و اصحاب مدارس در قبال ایشان چیست؟
** باید در مدارس دینی و حوزه‌های علمیه برای این موضوع تدابیر و برنامه‌هایی اندیشیده شود. «فقه باطن» یا همان «تزکیه» در هر عصر و زمانی با یک نامی شناخته و معرفی می‌شود. در عصر نبوت این موضوع به‌عنوان یک رشته و فن خاص شناخته و معرفی نمی‌شد، بلکه همه علوم و فنون را از مشکاة نبوت می‌گرفتند؛ «و یعلمهم الکتاب و الحکمة و یزکیهم». اما بعدها هر کدام از این موارد به شاخه‌های مختلفی تبدیل شدند.
امام ابوحنیفه رحمه‌الله تعریف جامعی از فقه دارند که: «معرفة النفس ما لها و ما علیها» و این فقه هر دو مورد یعنی «فقه ظاهر» و «فقه باطن» را شامل می‌شود. همان‌طور که ما در «فقه ظاهر» نیاز به «تفقه» و متخصص داریم، در «فقه باطن» نیز نیاز به کارشناس داریم که با اصطلاحات این فقه آشنایی داشته باشد. کما اینکه یکی از دلایلی که ما «فلسفه» را که یک علم یونانی و دنیوی است، در برنامه‌های درسی مدارس دینی خودمان گنجاندیم این است که حداقل با اصطلاحات این علم آشنا شویم و بتوانیم از آن در مقابل کسانی که دنبال تحریف دین یا ترویج اباحی‌گری در جامعه هستند بایستیم. لذا حدقل باید با اصطلاحات علم «تصوف» آشنا شویم تا بتوانیم با افرادی که می‌خواهند از این کانال در دین الحاد و کجی ایجاد کرده و مردم را منحرف کنند مقابله کنیم، اما متاسفانه ما با اصطلاحات «تصوف» کمترین آشنایی را نداریم، به‌همین دلیل بعضی از ما وقتی می‌خواهیم با اهل‌ تصوف وارد صحبت بشویم در اکثر موارد جنبه سلبی و تضاد و حذف دارد، درحالی‌که جامعه ما این روش را برنمی‌تابد، ضمن اینکه ما نمی‌توانیم «تصوف» را که همان تزکیه و عرفان اعصار گذشته است را کاملا حذف کنیم، اما می‌توانیم کجی‌ها و انحرافات آن را اصلاح کنیم.
علامه تهانوی رحمه‌الله ابتدا علم شریعت و فقه ظاهر را حاصل کرد، سپس فقه باطن یعنی علم تزکیه و اصلاح را از حاج امدادالله مهاجر مکی رحمه‌الله کسب کرد و بعد از آن سراغ مثنوی معنوی رفت. علامه تهانوی رحمه‌الله همان‌طور که در باب تفسیر قرآن و تشریح احادیث و ابواب مختلف فقهی صاحب‌نظر بود و تالیفات زیادی در این علوم دارد، در باب «تصوف» نیز کارشناس بود. ایشان به‌جای سرکوب و تخریب اهل تصوف، انحرافات و کجی‌های این قوم را که دچار غلو شده بودند و بسیاری از مقدمات و اسباب را به‌عنوان «مقصد» تصور می‌کردند، اصلاح و تعدیل کرد و تصوف مدلل به قرآن و حدیث را معرفی نمود.
لذا لازم است در حوزه‌های علمیه ما نیز افرادی باشند که در زمینه اصلاح و تزکیه و خودسازی به یک شناختی برسند و کتاب‌های ابن قیم، علامه غزالی، شیخ عبدالقادر جیلانی و سایر بزرگان را بشناسند؛ ما همانطور که در باب حدیث و فقه امام داریم، در باب تزکیه و اصلاح نیز امام داریم؛ بزرگانی همچون شیخ عبدالقادر جیلانی و امام غزالی رحمهما‌الله دراین زمینه یک پیشوا و امام بوده‌اند.
متاسفانه امروزه بین شعبه‌های دین شکاف و فاصله ایجاد شده است. امروز وقتی می‌خواهیم با یک تبلیغی صحبت ‌کنیم باید با اصول خود تبلیغ و اقوال بزرگان دعوت و تبلیغ او را قانع کنیم، وقتی می‌خواهیم با یک صوفی‌نما و کسی که در مسیر تصوف دچار انحرافاتی شده است، صحبت کنیم و او را توجیه کنیم، باید با نقل قول از پیشوایان و اصطلاحات خود این فن او را قانع کنیم. «و ما أرسلنا من نبی إلا بلسان قومه» ما باید این شکاف‌ها را برطرف کنیم.
امروز در دانشگاه‌های بزرگ و معتبر غرب «اسلام‌شناسی» تدریس می‌شود و در مورد فرقه‌ها و مکاتب و عقاید اسلامی تحقیق می‌کنند تا بتوانند به زبان خود ما با ما صحبت کنند. ای کاش همان هزینه‌ای را که باطل برای شناخت ما صرف می‌کند، ما همین هزینه را می‌کردیم و چنین رشته‌های تخصصی‌ را در دانشگاه‌های خودمان می‌داشتیم. اگر در دانشگاه‌های اهل تشیع ما «سنی‌شناسی» می‌بود و در مراکز بزرگ علمی ما «شیعه‌شناسی» و یا رشته‌هایی مانند «تصوف‌شناسی» و «مولاناپژوهی» می‌بود ما خیلی راحت‌تر می‌توانستیم با جامعه ارتباط برقرار کنیم.
مولانا در مثنوی قصه‌ای را ذکر می‌کند که دو نفر با یکدیگر اختلاف کرده بودند؛ یکی می‌گفت «عنب» و دیگری می‌گفت «انگور». ما سفری داشتیم به افغانستان و کار تبلیغ در آنجا تازه شروع شده بود. افغانستان کشوری است عرفان‌خیز و رجال‌خیز که بزرگان زیادی داشته است. وقتی ما به افغانستان رفتیم بسیاری ما را به عنوان فردی که شاگرد مولانا محمدعمر رحمه‌الله و مولانا حکیم اختر رحمه‌الله است می‌شناختند و جزو اهل تصوف به حساب می‌آوردند و حُسن ظنی که به اساتید ما داشتند در مورد ما فکر می‌کردند، از طرفی دیگر دوستان تبلیغی از آنجایی که ما در حوزه‌ها کار تبلیغ می‌کردیم و با برادران تبلیغی نیز همکاری داشتیم، ما را جزو فعالان عرصه دعوت و تبلیغ تصور می‌کردند. متاسفانه این دو گروه (اهل تصوف و اهل دعوت) در افغانستان رابطه چندان خوبی با هم ندارند، البته در جلسات ما هر دو گروه شرکت می‌کردند. روزی در یکی از جلسات یکی از اهل تبلیغ از بنده پرسید آیا تبلیغ فرض عین است یا نه؟ من حیران شدم که چه جوابی بدهم که هیچ‌کدام از دو طرف رنجیده‌خاطر نشوند. بالاخره گفتم که امر به معروف و نهی از منکر فرض است، اما یکی از بهترین روش‌ها در این عصر و زمان، روشی است که مولانا الیاس رحمه‌الله ایجاد کردند، تعلیم و تعلم نیز فرض است و حوزه‌های علمیه یکی از بهترین مراکزی هستند که این فریضه را انجام می‌دهند، تزکیه و اصلاح و خودسازی نیز فرض است و «تصوف» یکی از بهترین راه‌های اصلاح و تزکیه در این زمانه است. یکی از علمایی که در آن جلسه حضور داشت این شیوه پاسخ را خیلی پسندید و خوشحال شد که این صحبت باعث شد که اینها با هم نزدیک‌تر شوند. من در ادامه خدمت دوستان گفتم که در «تصوف» روی چند چیز تاکید می‌کنند و می‌گویند: «تقلیل طعام، تقلیل کلام، تقلیل منام و تقلیل اختلاط مع الانام» در دعوت و تبلیغ هم همین را می‌گویند ولی با زبانی بسیار ساده؛ «کم‌خوردن، کم‌گفتن، کم‌خفتن، و کم از مسجد بیرون رفتن» که کم از مسجد بیرون رفتن همان «تقلیل اختلاط مع الانام» است. یعنی هر دو یک مطلب را می‌گویند ولی با الفاظ متفاوت؛ همان داستان “انگور” و “عنب” که در مثنوی آمده است.
لذا امروز نیاز است که در حوزه‌های علمیه ما «تبارشناسی» و ریشه‌یابی شود که اصل تصوف چه بوده است. متاسفانه امروزه تبلیغی ما حتی یک کتاب کوچک در مورد مولانا الیاس رحمه‌الله نمی‌خواند که ایشان فرزند حوزه و تصوف بوده است، از آن‌طرف کسی که در زمینه تصوف مشغول است، بخش اول زندگی مولانا الیاس رحمه‌الله را می‌خواند اما به بخش دوم زندگی ایشان توجه نمی‌کند که چه زحماتی در مسیر دعوت و تبلیغ کشید و اهل تصوف چگونه توانستند جامعه را به سوی خوبی‌ها سوق بدهند.
لذا می‌طلبد که در حوزه‌های علمیه ما در باب تصوف یک «کارگروه» تشکیل شود که هم به‌صورت تئوری و نظری و هم به‌صورت عملی به این موضوع بپردازند، کما اینکه این یکی از برنامه‌های لاینفک دارالعلوم دیوبند بوده است که طلبه‌ها موظف بودند با یکی از مشایخ ارتباط اصلاحی داشته باشند. به نظر بنده اگر کلاس‌های تدریس و تشریح مثنوی معنوی تحت اشراف علمای بزرگ و صاحب فن در مدارس راه‌اندازی بشوند بسیار خوب است.

سنی‌آنلاین: تصوف در بعضی مناطق خیلی گسترده است، اما متاسفانه بعضی خرافات و انحرافات نیز به نام «تصوف» وجود دارد. به نظر شما مثنوی معنوی تا چه اندازه میتواند در اصلاح این رویه تاثیرگذار باشد؟
**حضرت مولانا رشیداحمد گنگوهی رحمه‌الله می‌فرماید ضربه‌ای که اسلام در طول تاریخ از «تصوف‌های دروغین» خورده است از هیچ چیز دیگری نخورده است. بنابراین به گفته حضرت حکیم‌الامت مولانا اشرفعلی تهانوی رحمه‌الله؛ تصوف یک تابلویی است که ظرافت بسیار زیادی دارد و یک لکه کوچک در آن بسیار مشمئزکننده و زشت می‌نمایاند. تصوف حاوی مسائل ریز و دقیق است که وجود ذره‌ای انحراف در آن بزرگ جلوه می‌کند. بنابراین قاطعانه می‌توانیم بگوییم اگر کتاب مثنوی معنوی به صورت تخصصی در مدارس و حوزه‌های علمیه ما تدریس و تشریح بشود قطعا در اصلاح انحرافات موجود در جامعه کمک می‌کند، همان‌گونه که علامه اقبال رحمه‌الله علاوه بر اینکه خودش با این کتاب ارتباط تنگاتنگی داشت، فرزندش را نیز به این امر توصیه اکید کرده بود. علامه ندوی رحمه‌الله نیز در مورد مثنوی می‌فرماید که تمام مضامین این کتاب الهامی است و یک تفکر و تکلف محض نیست.

سنی‌آنلاین: کتاب مثنوی معنوی علاوه بر اصلاحات در زمینه «تصوف»، چه تاثیری می‌تواند در راستای اصلاح مشکلات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اخلاقی جامعه داشته باشد؟
** در مقاله‌ای که از بنده در فصلنامه “ندای اسلام” با عنوان «نی‌نامه» منتشر شد به این نکته اشاره کردم که بسیاری از جامعه‌شناسان و روانشناسان غربی، شخصیت مولانا را به‌صورت فرامذهبی مورد بررسی قرار داده و ایشان را متعلق به یک دین و مذهب خاص نمی‌دانند. مولانا مباحثی را که در مثنوی مطرح می‌کند بر مبنای نظریات علمی نیست، چون مسائل علمی متعلق به زمان حال هستند که شاید چند دهه بعد کاملا این نظریات رد شوند و خط بطلان بر آنها کشیده شود، مطالب مثنوی در واقع تجربیات روحانی مولانا هستند که نشات‌گرفته از قرآن و حدیث‌اند. در مثنوی چیزی که از همه بیشتر بر آن تاکید شده است بحث «اصلاح نفس از رذائل» به‌ویژه «تکبر» است، زیرا «تکبر» مبنای تمام تشطط‌ها، افتراق‌ها و سلطه‌جویی‌هاست. تکبر “ام‌الامراض” است که مرض‌هایی همچون حسد، کینه، غیبت، سخن‌چینی و… از تکبر سرچشمه می‌گیرند. تمام این بزه‌کاری‌ها، مفاسد اجتماعی و مسائلی که یک جامعه را متزلزل می‌کنند از تکبر به‌وجود می‌آیند. در پیمانه وسیع‌تر؛ فسادهای سیاسی نیز نشأت‌گرفته از تکبر هستند. اگر تکبر در سیاست آمد سیاست را مریض می‌کند، اگر در جامعه آمد جامعه را مریض می‌کند. کما اینکه مبنای تمام اتحادها در یک جامعه «تواضع» است. در جامعه‌ای که تواضع وجود داشته باشد افراد آن جامعه «رحماء بینهم» و «أذلة علی المؤمنین» می‌شوند. لذا اگر جرثومه تکبر خشکانده شود در جامعه اتحاد و همدلی موج خواهد زد.
مثنوی کتابی است که درس تواضع می‌دهد که اگر بتوانیم بُعد روحانی خود را تربیت و تقویت کنیم و آن را رشد دهیم و بُعد حیوانی خود را تضعیف کنیم، آن‌وقت می‌شویم «انسان کامل». به زبان ساده‌تر بگویم؛ مثنوی به طرف یک مذهب و ایدئولوژی خاص دعوت نمی‌دهد و نماینده یک حزب نیست، بلکه به طرف «انسان کامل» دعوت می‌دهد، همانطور که در یک قصه مشهور مثنوی است که فردی چراغی در دست دارد و می‌گوید: «انسانم آرزوست». تا وقتی «انسان کامل» درست نشود، سیاست سالم و جامعه سالم درست نمی‌شود و نمی‌توانیم «مدینه فاضله» را داشته باشیم. برای همین است که تمامی اقشار از جمله روانشناس و جامعه‌شناس مسلمان و غیرمسلمان این اندیشه و کتاب را تائید می‌کنند و می‌پسندند. مولانا نیز در مثنوی معنوی به همین نکته تصریح و تاکید می‌کند و در واقع می‌خواهد انسان را از ابتلا به «افراط» و «تفریط» نجات دهد. وقتی فردی در باب تصوف دچار افراط شود می‌شود «رهبانیت» و اگر دچار تفریط شود می‌شود «بهیمیت» و حیوان‌صفتی. مولانا بین حقوق و حضوض نفس مرز تعیین می‌کند. مولانا مسلمان را از یک مرتاض هندی متمایز می‌کند.

سنی‌آنلاین: به‌عنوان آخرین سؤال اگر توصیه‌ای به فعالان و کاربران فضای مجازی، به‌ویژه همکاران ما در «سنی‌آنلاین» دارید بفرمایید.
** فضای مجازی یکی از عرصه‌های فرهنگی و حتی ضدفرهنگی است. اگر ما نسبت به این قضیه بی‌تفاوت باشیم بسیاری افراد و گروه‌ها هستند که در ذهن نسل جوان ما القائات غلط و نادرستی را نسبت به دین به‌وجود می‌آورند. لذا می‌طلبد در این عرصه نیز از تمام توان‌مان مایه بگذاریم و در این زمینه از تجربیات کارشناسان و صاحب‌نظران فن استفاده کنیم و از خمودگی بیرون شویم.
بنده خودم از افرادی هستم که با «سنی‌آنلاین» ارتباط دارم و استفاده‌های زیادی از مطالب این سایت برده‌ام، قدم‌های مثبتی برداشته شده است، اما باید چشم‌انداز بسیار بالاتری داشته باشیم، به‌ویژه از سایت «سنی‌آنلاین» انتظارات بیشتری وجود دارد که اگر با کارشناسی بیشتر و وسیع‌تری به فعالیت خود ادامه دهند یقینا تاثیرات آن نیز فراگیرتر و بیشتر خواهد بود.

سنی‌آنلاین: با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. برای‌تان آرزوی موفقیت و توفیق مزید داریم.