امروز :شنبه, ۱ اردیبهشت , ۱۴۰۳

اینك رنج سوخت‌بران

اینك رنج سوخت‌بران

یكی برای تامین هزینه‌های درمان پدر بیمارش، یكی برای مخارج ازدواج، یكی برای تامین هزینه‌های تحصیل. همه آنها برای ادامه زندگی به این جدال وارد می‌شوند. آنها خطر می‌كنند، خود را به دورترین نقاط مرزی می‌رسانند و هر بار به سفری می‌روند كه شاید بازگشتی نداشته باشد.

سوخت‌بران استان سیستان و بلوچستان، مصیبت‌های‌شان كم از كولبران كردستان نیست. تاریكی شب و فرار مداوم از دست مأموران مرزی و پلیس پاكستان اگر به تصادف و آتش گرفتن خودرو یا افتادن در چنگال دزدان ختم نشود، در نهایت 300 تا 400 هزار تومان نصیب‌شان می‌كند. پولی كه چندین روز برایش خطر می‌كنند و اگر هزینه‌های خودرو را از آن كم كنیم در نهایت مبلغ ناچیزی برای‌شان می‌ماند. جاده‌های استان سیستان‌وبلوچستان همیشه پر از ماشین‌های تویوتا دوهزار بدون پلاكی است كه با سرعتی دیوانه‌وار در حركت هستند تا از كوره‌راه‌ها بارشان را به پاكستان و افغانستان برسانند.

احمد، اهل خاش و دانشجوی دانشگاه آزاد زاهدان است؛ مدتی به دنبال كار می‌گردد و بعد از اینكه از یافتن كار ناامید می‌شود به گفته خودش پی سوخت‌بری می‌رود. می‌گوید: «دنبال كار آبرومندی هستم و به محض اینكه كاری پیدا كنم كه بتوانم خرج تحصیلم را بدهم، سوخت‌بری را كنار خواهم گذاشت. مردم مناطق مرزنشین راه دیگری ندارند، از همین فرصت‌هایی كه مرز باز است استفاده می‌كنند تا درآمد اندكی برای امرارمعاش‌شان به دست بیاورند.» او از نیروهای مرزی هم انتقاد می‌كند و می‌گوید: «كسانی هستند كه تانكر، تانكر سوخت از مرز خارج می‌كنند اما نیروی انتظامی تنها به فكر تعقیب و تیراندازی به تویوتاهای مردم عادی است. سوختی كه تانكرها جابه‌جا می‌كنند چندین برابر سوخت‌ خودروهای ماست.»

وهاب قرار بود در تابستان امسال با دخترخاله‌اش ازدواج كند؛ در ماه‌های منتهی به ازدواج سعی كرد با كار كردن برای یكی از خودروهای سوخت‌بر پس‌اندازی دست‌وپا كند اما دست و پایش را در این راه از دست داد. در یكی از كوره‌راه‌های منتهی به مرز تویوتای وهاب و صاحب‌کارش واژگون می‌شود، صاحب‌کار فوت می‌كند و وهاب دست و پایش را همان‌جا جای می‌گذارد، ازدواجش به هم می‌خورد و او كه نان‌آور خانواده بوده حالا خانه‌نشین شده و به قول خودش سربار مادر و پدر پیرش. اشك در چشم‌هایش جمع می‌شود و می‌گوید: «كاش مرده بودم و با پدر و مادرم چشم در چشم نمی‌شدم.»
مردان جوان مانند وهاب كم نیستند كه اگر جان‌شان را در اثر تصادف یا تیراندازی مأموران مرزی از دست ندهند در خودروهای آتش‌گرفته می‌سوزند یا عضوی از بدن‌شان را از دست می‌دهند.

حمید 34 ساله اهل سراوان می‌گوید: «در روستاهای مرزی سمت ما بیكاری بیداد می‌كند، خشكسالی هم دردی است روی همه دردهای این مردم. فكر می‌كنید اگر كاری با درآمدی ناچیز داشتم همسر وكودكان خردسالم را رها می‌كردم و خودم را به دام مرز می‌انداختم؟» او از درگیری‌هایی كه این چند سال با مأموران مرزی ایران و پلیس پاكستان داشته، می‌گوید: «پول اندكی كه ما دریافت می‌كنیم در واقع قماری است كه روی جان‌مان می‌كنیم. پسرعموی من در تیراندازی جانش را از دست داد؛ افرادی را می‌شناسم كه در آن‌سوی مرز گرفتار شده‌اند و خانواده‌های‌شان ماه‌هاست از آنها خبری ندارند.»
او ادامه می‌دهد: «سوخت قاچاق از مازاد گازوییل خودروهای سنگینی كه از استان‌های دیگر بار می‌آورند و همچنین جایگاه‌های سوخت‌ تامین می‌شود. هر بشكه گازوییل در سراوان حدود 200 هزار تومان است و آن‌سوی مرز قیمتش چند برابر می‌شود. البته سود اصلی به جیب اربابان می‌رود و سهم ما ناچیز است.»

سیستان مانند بلوچستان
در منطقه سیستان هم مانند بلوچستان مردم از روی ناچاری به قاچاق سوخت تن می‌دهند. محمد 29 ساله، با همسر و فرزند یك ساله‌اش ساكن تخت عدالت است. او مانند خیلی‌های دیگر از بسته شدن مرز گلایه می‌كند. می‌گوید: « هامون كه نبود مرز را داشتیم. بعضی‌ها مجوز تجارت داشتند، بعضی‌ها هم كه نداشتند، سوخت قاچاق می‌كردند. هر چه بود از دزدی و قاچاق مواد مخدر بهتر بود.» در سال 1388 دیواره‌ای مرزی برای جلوگیری از قاچاق سوخت، مواد مخدر و ورود اتباع افغان، روی مرز زابل كشیده شد اما این دیوار، بسته شدن درآمد روی مردمی بود كه همه هستی‌شان را خشكسالی گرفته بود و مرز، مسیری برای كسب معاش‌‌شان به حساب می‌آمد. برای خیلی‌ها تجارت چند گالن بنزین، در لب مرز تجارت مرگ شد و با تیراندازی مأموران مرزی كشته شدند. گلنسا چند سال پیش شوهرش را با تیراندازی هنگ مرزی از دست داد. می‌گوید شوهرم كشته شده حالا محل درآمد او و چهار فرزندش پول یارانه‌هاست. مثل خیلی از مردم این روستا و روستاهای دیگر سیستان، یارانه تنها منبع كسب درآمد است. شاید اگر دولت امكان قانونی برای تبادلات مرزی فراهم می‌كرد و در مكان‌هایی از این دیوار مسیرهایی امن برای تجارت آسان قرار می‌داد، كمتر كسی به سراغ قاچاق می‌رفت.

پیامدهای خشكسالی
طبق آمار غیررسمی روزانه 3 تا 4 میلیون لیتر قاچاق صورت می‌گیرد كه تنها حدود 10 درصد این مقدار كشف می‌شود. بخشی از این مقدار از استان و بخش بزرگ‌تری از آن از استان‌های همجوار تامین می‌شود.
برخی مسئولان استانی ادعا می‌كنند كه برخورد با شهروند عادی و كسانی كه تنها برای امرار معاش این كار را می‌كنند، در دستور كار نیست. چراکه خشكسالی‌های ویرانگر این سال‌ها و نبود صنعت و مشاغل جایگزین كشاورزی و دامداری، معاش مردم را با خطرات جدی روبه‌رو كرده است. مراجعه به آمار مهاجرت در سال‌های اخیر خود نشان‌دهنده عمق فاجعه‌ای است كه در نقاط مرزی ایران در حال وقوع است. طرح سوخت مرزنشینان در هیرمند و سراوان نیز مطرح شده بود تا مردم در مناطق مرزی بتوانند با مجوز قانونی و به‌صورت کنترل‌شده اقدام به خریدوفروش سوخت كنند كه با توجه به حجم بالای قاچاق سوخت به نظر می‌رسد این طرح نیز بی‌نتیجه مانده است.
بر اساس قانون مبارزه با قاچاق كالا كه در آن انواع جرایم قاچاق به‌صورت تفصیلی تعریف‌شده، وزارتخانه‌های مختلف ملزم به ایجاد زیرساخت‌های لازم برای كاهش این مشكلات شده‌اند. بخشی از امیدواری مردم این است كه طرح‌های عمرانی، حمل‌ونقل ریلی و توسعه صنایع و معادن كه در این سال‌ها در استان سیستان‌وبلوچستان در حال اجراست بتواند وضعیت مردم مناطق مرزنشین را بهبود بخشد و لااقل بخشی از سود و فرصت‌های شغلی حاصل از آن‌ نصیب مرزنشینان بشود.
یك جامعه‌شناس و مدرس دانشگاه ساكن این استان درباره فرهنگ‌سازی از راهكارهای چندگانه می‌گوید: «آموزش مردم برای در نظر گرفتن منافع بلندمدت و صرف‌نظر از منافع كوتاه‌مدت و آینده‌نگری، توسعه راه‌های امرارمعاش مردم، ارزش تلقی كردن كار مشروع، ضدارزش دانستن ثروت نامشروع و یک‌شبه، نهادینه‌سازی روحیه تلاش و قناعت در جامعه، نظارت بر عملكرد مالی مسئولان، ایجاد روحیه خوداتكایی جامعه و افزایش همبستگی اجتماعی از روش‌هایی است كه از نظر وی می‌تواند حس تعلق ملی جامعه را افزایش داده و مردم را به سمت زیست سالم و دوری از كسب‌وكار نامشروع سوق دهد.»

منبع: روزنامه اعتماد/ سه‌شنبه 28 شهریور 1396


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید