در بسیاری از شهرهای سیستانوبلوچستان جوانان اهلسنت با بهترین تحصیلات بیکار هستند و حتی در استان خودشان نیز الویت استخدامی ندارند. چهبسا مدیران با کفایتی که از بسیاری از وزرا و مدیران کنونی بهتر هستند و بهخاطر مذهبشان حتی مطرح نمیشوند.
نخستین بار سال ۹۲ مولوی عبدالحمید را دیدم. برای مراسم تحلیف حسن روحانی به تهران آمده بود. به واسطه دوستی به دیدارش رفتم و گفتوگویی برای روزنامهی «بهار» انجام دادم. بعد از ۸ سال نخستین گفتوگوی او با یک رسانهی داخلی بود.
مولوی عبدالحمید در آن روزها چون این روزهایش مهمترین دغدغهاش مسائل هموطنانش بود، هموطنانی که درس خواندهاند، به مدارج عملی رسیده و اینک بیکار هستند. او دغدغه زمینهای سیستانوبلوچستان را داشت که به حال خود رها شده بودند و میشد در آنها کشت و کار کرد و باعث رونق استان شد. دغدغه بازارچههای مرزی را داشت که میتوانستند تولید شغل کنند و جوانان را از بیکاری و قاچاق مواد مخدر رها سازند. دغدغه معدنهایی که پر بار هستند و دیده نمیشوند و دغدغه ایران را داشت.
او فقط منطقهای به مشکلات ایران و ایرانی نگاه نمیکرد، در کنار دغدغههای مردان و زنان بلوچ و اهلسنت، دغدغهی کل بزرگی به نام ایران را نیز داشت. او نیز مانند بسیاری دیگر ایرانی آباد و آزاد میخواست که مردمانش برابر در کنار هم به عدالت زندگی کنند، سفرهها پر رونق باشد و کشور سرافراز و پرافتخار.
مولوی عبدالحمید آنقدر به نظام و ایران دلبسته است که بسیاری از دغدغهها و نگرانیهایش در مورد مردم شهرش را فرو بخورد و از کنار آنها صبورانه عبور کند؛ مانند آن روز که در مراسم جشن پیروزی حسن روحانی در سالن وزارت کشور گفت: «من یک خواسته از رئیسجمهور دارم و آن این است که ایران مطرح باشد و وطن باشد و قوم و مذهب مطرح نباشد. دین بین ما و خداست و یک مسئله شخصی است. بهکارگیری شایستگان اهلسنت که به ایران فکر میکنند، ایران را در معادلات بینالمللی بالا میبرد و عزت ایران را بیشتر میکند. اهلسنت آمادهاند هر جا دولت شما صلاح بداند خدمت کنند و خواستار تغییر اساسی نسبت به جامعه اهلسنت و اقوام و مذاهب هستند.»
حالا مولوی عبدالحمید در مراسم تحلیف دعوت نمیشود درحالیکه صدها میهمان با ربط و بیربط دعوت شدهاند، نمیدانم اشتباه سهوی بوده یا عمدی؟ حق هم داشته که با کارت دعوت آقای شریعتمداری نخواهد به مراسمی برود که حقش بود همان ردیف نخست بنشیند.
او این بار نیز نجیبانه گلایهاش را مطرح کرد و رفت، اما ما نیز در مقابل وظایفی داریم.
بارها قول وزیر اهلسنت داده شده، کاندیداهای انتخاباتهای مختلف از اصلاحطلب و اصولگرا در موسوم انتخابات به دیدارشان رفته و قولها و وعدههای آنچنانی دادهاند.
هرچند که در چهار سال گذشته دستیار ویژه رییسجمهور تلاش کرد تا گامهایی در جهت تحقق مطالبات این هموطنانمان بردارد که تلاشهایش نتیجهبخش نیز بود اما کافی نیست.
در بسیاری از شهرهای سیستانوبلوچستان جوانان اهلسنت با بهترین تحصیلات بیکار هستند و حتی در استان خودشان نیز الویت استخدامی ندارند. چه بسا مدیران با کفایتی که از بسیاری از وزرا و مدیران کنونی بهتر هستند و به خاطر مذهبشان حتی مطرح نمیشوند.
به چشم خویش در شهر «زاهدان» دیدم که گشتهای بین شهری با جوانان بلوچ برخوردی متفاوت از دیگر جوانان دارند و گلههایشان را از عدم استخدام تا تبعیض در صدور کارت پایان خدمت شنیدم.
شاید که بسیاری بگویند مشکلات این استان چون دیگر استانهای کشور هست و شاید استانی در مرکز و شمال فقیرتر از سیستانو بلوچستان و یا کردستان باشد که به چشم نمیآید. اما مهم احساس در تبعیض قرار گرفتن است. آنچیزی که جوانان را در استانهای مرزی و اهلسنت چون کردستان و سیستانوبلوچستان و ترکمنصحرا مورد آزار قرار میدهد این حس تبعیض است.
هنگامی که میبینند نه وزیری دارند و نه معاونی در وزارتخانه و حتی امام مسجدشان را به مراسم تحلیف رییسجمهور دعوت نمیکنند این حس تبعیض در آنها بیشتر میشود.
هرچند که ای کاش قبل از همهی اینها، نخست نگاه امنیتی نسبت به این هموطنان برداشته شود و از سوی دیگر برای استانشان کارهای اساسی صورت بگیرد که با رونق بازارچههای مرزی و زمینهای کشاورزی و احیای معادن بسیاری از مشکلات این استان از جمله فقر و بیکاری کاهش پیدا خواهد کرد.
البته داشتن وزیر و نماینده در سطحهای مدیریتی کلان کشور نیز حق طبیعی این هموطنان است که در کابینه دوازدهم نیز نادیده گرفته شد.
به هرحال امید است که حسن روحانی بتواند اتفاق پیشآمده در مجلس را جبران کند و نگذارد این قبیل بیمهریها فاصله اندازد بین ما و هموطنان اهلسنتمان که وجود مولوی عبدالحمید نه برای سیستانوبلوچستان که برای کل کشور نعمت است.
منبع: امتداد
دیدگاههای کاربران