امروز :جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳

نوشتن؛ راهی به‌سوی اندیشمند شدن

نوشتن؛ راهی به‌سوی اندیشمند شدن

روزی با هنرجویان دورۀ ‌ادبیات فارسی دارالعلوم زاهدان مشغول خواندن مثنوی مولوی بودیم. ابیاتی كه می‌خواندیم، همه به دل می‌نشست، اما این بیت واقعاً توجه ما را به خود جلب كرد:
ای برادر تو همان اندیشه‌ای/ ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای
واقعا مولانا جلال‌الدین بلخی در معرفی انسان خیلی موفق عمل كرده است و راز ماندگاری كلام ایشان را باید در طرح چنین موضوعاتی جست‌وجو كرد. به قول استاد جلال‌الدین همایی: «به ضرس قاطع و یقین جازم باید گفت كه هیچ كتابی از ساخته‌های فكر و قلم بشری به‌اندازة مثنوی معنوی مولوی افكار تازه ارزنده و مطالب زنده جاوید ندارد؛ به‌طوری كه اگر پیشرفت سریع حیرت‌انگیز تمدن و علوم و معارف بشر به‌فرض محال همة كتاب‌ها و آثار نظم و نثر قدیم ساختة فكر و قلم بشر را در نوردد و همه را باطل كند، هنوز مثنوی مولوی زنده، پیشرو و قافله‌سالار اصلاح نفوس و سر دفتر علوم و معارف بشری، و مظهر اتمّ “آنكه نمرده‌است و نمیرد تویی” خواهد بود.»
همین تازگی افكار و زنده بودن مطالب در مثنوی است كه باعث شده در سال‌های اخیر جوامع غربی اقبال بی‌نظیری به مثنوی معنوی داشته باشند. در شمارۀ اخیر مجلة ندای اسلام به‌نقل از روزنامه انگلیسی گاردین آمده است: «این موضوعی تقریباً باورنکردنی‌ست که پرفروش‌ترین اشعار در ایالات متحده آمریکا از آن هیچ‌یک از غولان ادبیات آمریکا همانند رابرت فراست، شاعر آمریكایی، والابس و حتی شکسپیر، شاعر و نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی، و نیز هومر و دانته و هیچ‌یک از شاعران اروپایی نبوده است، بلکه به‌گونه‌ای شگفت‌انگیز پرفروش‌ترین اشعار در آمریکا از آن شاعر کلاسیک و روحانی مسلمان به نام مولوی [جلال‌الدین بلخی] بوده که قرنها پیش به آموزش قوانین شریعت اسلام اشتغال داشته است. از میان دانشمندان غربی سر ویلیام جونز (پدر پ‍ژوهش‌های ایرانی در انگلستان) هنگامی که مثنوی را خواند، در حاشیة آن نوشت : شاید کتابی به ارزشمندی مثنوی تا به‌حال به دست انسان نوشته نشده باشد.»
حال بپردازیم به همان بیتی كه توجه ما را جلب كرد. در این بیت مولانا به نكتة بسیار مهمی در زندگی انسان اشاره دارد و قرآن نیز بارها به آن تأكید كرده است و آن به‌كارگیری فكر و اندیشه است. همۀ ما می‌دانیم كه اساس تعالی و تكامل بشر در ابعاد مختلف زندگی بر اندیشه‌ است. و همۀ علوم و فنونی كه امروزه بشر به آن رسیده و یا در آینده ممكن است به آن برسد، محصول فكر و اندیشة اوست. اگر تفكر نبود چنین تمدن عظیمی شكل نمی‌گرفت و این همه اكتشافات و اختراعاتی كه امروزه زندگی انسان‌ها را متحول كرده، به منصه ظهور نمی‌رسید و الآن بشر به همان حالت ابتدایی و سبك زندگی انسان‌های نخستین زندگی می‌كرد و شاهد پیشرفت در علوم و فنون مختلف و استفاده از دستاوردهای تكنولوژی روز نمی‌شد و جامعه انسانی به‌ هیچ توسعه‌ای نمی‌رسید. درحال حاضر جوامعی توسعه‌یافته‌ترند كه مردم آن متفكرتر و خلاق‌تر و با اندیشه‌ترند. اكنون بحث این‌جاست كه چگونه افراد جامعه متفكر و خلاق می‌شوند؟ در پاسخ به این سؤال به‌جرئت می‌توان گفت كه یكی از راه‌های آن خواننده و نویسنده‌كردن افراد جامعه و كامل‌كردن الگوی ارتباط شفاهی و كتبی بین افراد است؛ یعنی ایجاد جو و محیطی مناسب در دخالت دادن دانش‌آموزان، طلاب و اقشار مختلف به امر نوشتن، اندیشیدن و چگونه نوشتن، پرورش روحیه و بینش جست‌وجو و اشتیاق به دانستن و پژوهش و غیره. البته این كاری است درازمدت كه باید طی فرایندی از نهاد خانواده گرفته تا نهاد آموزش و پرورش اعم از مدرسه، حوزه، دانشگاه و مساجد و منابر و سخنرانی‌ها انجام شود. پر واضح است كه فرایند نوشتن و فكر كردن بدون جمع، عملی نیست. اگر فرد در یك جزیره بزرگ شده باشد، نمی‌تواند چیزی بنویسد و فكری تولید كند. در مرحلة اول به جامعه‌ای نیاز است كه فكرمان را از طریق ارتباط شفاهی یا كتبی كه با خواندن آثار دیگران صورت می‌گیرد، اخذ كنیم و بعد تغییراتی به آن بدهیم. بسیاری از اندیشمندان علوم انسانی در ابتدا ایده‌ها را از جامعه گرفته‌اند، اما در ذهن خودشان ایده‌های خودشان را ساخته‌اند. پس اگر ما از طریق ارتباط كتبی یا شفاهی از كنشگران دیگر ایده‌ها را نگیریم، ذهن مجرد قادر به تولید نیست. در مرحله بعد كه ایده را بپرورانیم، اگر آن را ننویسیم و از ابزار نویسندگی استفاده نكنیم، گویی آن را به ثمر نرسانده‌ایم. وقتی نوشتیم وارد جامعه می‌شود و روی آن تجزیه و تحلیل و نقد و ویرایش انجام می‌‌گیرد و به پالایش می‌رسد. به قول مرحوم كاردان، كه در ماهنامة انشا و نویسندگی، در شماره 74-75 آن آمده بود: «یك پژوهشگر خوب كسی است كه اول بتواند خوب ببیند، بعد در بارة چیزی كه دیده خوب فكر كند، بخواند و بعد بنویسد.

اگر ما تولیدی داشته باشیم، این تولید محصول تفكر ماست و اگر نتوانیم بنویسیم، چیزی از آن باقی نمی‌ماند، اما اگر منتشر شود می‌تواند بر اندیشه‌های دیگران اثر بگذارد و آن‌ها را به اندیشیدن، نقدزدن، پاسخ دادن و اصلاح وسوسه كند.» پس برای این‌كه بتوان نسل جدید را نسلی اندیشمند بار آورد، باید در خانواده‌ها و در نظام آموزش تحولی ایجاد شود؛ باید از نهاد خانواده شروع كنیم و در وهلۀ اول اندیشیدن و بعد نوشتن مبتنی بر اندیشیدن را آموزش دهیم. نظام آموزشی ما فضایی فراهم كند كه دانش‌آموز یا طلبه وادار به گفت‌و‌گو و اظهار نظر در مسائل و نوشتن و فكر كردن شود. اگر امریكا و جوامع غربی با این‌كه در خیلی از چیزها به‌ویژه در بعد معنویت و دین می‌لنگند، در ابعاد دنیوی به نتایجی رسیده‌اند و توسعه‌ای یافته‌اند، یكی از اسباب و عوامل مهم آن همین است كه آنان فضای آموزشی بهتری فراهم آورده‌اند و نیروهایشان را به سمت تفكر، خلاقیت، مطالعۀ عمیق و نوشتن سوق داده‌اند. به قول دكتر نعمت الله فاضلی كه در ماهنامه انشا و نویسندگی شمارۀ 77 آمده است: «تنها درسی كه در امریكا اگر به حد قبولی نرسی نمی‌توانی آن دوره را طی كنی انشا است. دانش‌آموز امریكایی باید یاد بگیرد چگونه بیندیشد و تفكر انتقالی داشته باشد. بقیۀ دروس همه حاشیه هستند. در ایران همه دروس اصلی‌اند به‌جز انشا.» بنابرین به گفتۀ كارشناسان حداقل كاركردی كه نوشتن می‌تواند داشته باشد، بنیان شكل‌گیری تمدن‌ها، رشد و شكوفایی جوامع، انتقال دانش، رشد آن و تولید دانش است. بدون نوشتن تقریباً این به‌وجود نمی‌آید.

منبع: نشریه «نگاه»


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید