نام خوش شیخالحدیث مولانا سلیمالله خان را برای نخستین بار از زبان شیرین استاد فرهیخته شیخالتفسیر مولانا محمد حسین گرگیج حفظهالله شنیدم…
نام خوشش نُقل درسهای استاد بود و خاطرات شیرین و گاه تلخ دورهٔ حدیث استاد گرگیج، از استادش مولانا سلیمالله، به آدمی درس شهامت و اخلاص میآموخت…
بعدها متوجه شدم که استاد گرگیج با تاسی از “جامعهٔ دارالعلوم فاروقیهٔ کراچی”- که گردونهاش هنوز استوار میگردد- نام مدرسهٔ دینی خودش را برگزیده و آن را مسمی به “جامعهٔ دارالعلوم فاروقیهٔ گالیکش” کرده است. بهراستی چه مبارک عشقی است عشق میان استاد و شاگرد؛ عشقی است بس ستودنی و قابل تقدیر و تقلید…
وقتی در دارالعلوم زاهدان بودم توفیق حضور در مجلس و درس شیخالحدیث مولانا سلیمالله علیهالرحمة که در طی سفری به ایران آمده بود، نصیبم شد؛ سادگی و اخلاص و علم سرشارش هر کسی را به وجد میآورد…
خداوند پرمهر ناگفتهام را شنید و سوار بر بال توفیق به دارالعلوم کراچیام رساند… یکی از شرایط لازمی طلاب حدیثِ دارالعلوم کراچی، حضور حداقل سه جلسه، در کلاس درس حدیثِ مولانا سلیمالله خان در جامعهٔ فاروقیه بود؛ هر کس چنین میکرد به وی سند حدیثِ شیخ تعلق میگرفت…
به هر روی بخت یارمان شد و توفیق هم، که توانستیم شش جلسه متوالی در بهشت درسش بنشینیم و از میوههای پرمعنا و دانش وافرش بهرهها ببریم…
بنده از ابهت کلاس درس شیخ، کم و بیش شنیده بودم، اما تام تمامش را وقتی دریافتم و با همهٔ وجود احساس کردم که در محضرش زانو زدم؛ عجیب جذّاب بود منش و روش درس شیخ!
خوب به یاد دارم آن روزها کتاب “الأیمان والنذور” را درس میگفت، نای ناز صدایش هنوز در گوشم هست و برق نگاه گیرایش در نگاهم… وجود شیخالحدیث علیهالرحمة به حماسه میماند، با وجود کهولت سن، استادی کاملا استثنایی و دقیق بود…
کلاس درس حدیثاش به یک بهشت میماند، آرام و پر از میوههای متنوع علمی- معنوی. با خود میگفتم خوشا به حال این بهشتیان و خوشا به اقبال من که در مجلس این بهشتیان راه یافتهام.
شیخالحدیث از بهشت حدیث نبوی، به بهشت برین الهی پر گشود – خدایش در صف نیکان کند محشور- آرزومندم در آن جاودان بهشت که بَدان را به نیکان میآمرزند، مرا هم در صف شاگردان و ارادتمندان شیخ بپذیرند.
گفتنیست در واپسین روزهای درس با چند تن از حدیثخوانان به محضر شیخ سلیمالله خان رحمهالله نشستیم و گفتیم از راه دور آمدهایم، نصیحتی فرما شیخ که دراز است ره مقصد و ما نوسفریم!
سخاوتمندانه چهار نصیحت فرمود:
یک: هر وقت عالم و فاضل شدید، بهجای پرداختن به کارها و شغلهای دنیوی، به تدریس علوم دینی مشغول شوید، همانطور که دانشِ دین را از اساتید خود آموختهاید، همانطور هم به دیگران برسانید. تدریس علوم دینی عیب نیست، بلکه بزرگترین هنر است و قابل رشک و تحسین نیز است، به همینروی شما هم شغل تدریس را برگزینید و خودتان را برای اشاعهٔ دین وقف کنید.
دو: شما از اینکه عالم دین هستید، همیشه شکرگزار خداوند باشید، خداوند حتما از شما خدمت دینی خواهد گرفت. خداوند شما را چطور از باغ انسانیت گلچین کرده است؛ بر این انتخاب، اوتعالی را شکر کنید.
سه: پس از فراغت از درس نظامی، به درس قرآن خیلی اهمیت بدهید. حتا اگر مسئول شعبه روخوانی یا شعبهٔ حفظ قرآن هم شدید، باز هم در مسجد محله قرآن یا تفسیر جلالین را درس بدهید. به اختصار به مردم بگویید که خداوند در قرآن چه احکامی را به سعادت ما فرو فرستاده است.
چهار: برای ایجاد وحدت و همبستگی میان مسلمانان خیلی تلاش کنید. از تفرقه و چنددستگی کاملا بپرهیزید. شوربختانه در حال حاضر اختلافات زیادی میان ما یافت میشود. مسلمانان وقتشان را در ردّ یکدیگر ضایع میکنند. اما شما این کار را نکنید بلکه وقت ارزشمندتان را در ردّ کفر و نفاق صرف کنید.