یک هفته پیش برای دریافت کارت ملی هوشمند ابتدا به یکی از کافینتها رفتم. جوان خوبی بود. شناسنامههای مورد نظر را اسکن نمود، پول قابل توجهی هم برای خودش و هم برای ادارهی ثبت از هر شناسنامه دریافت کرد.
او تازه برای ما نوبت گرفته بود؛ ۴ دیماه 1395 از ساعت ۸ صبح تا ا بعد از ظهر. تاکید کرد حتما در این روز به اداره ثبت احوال مراجعه نمایید که منتظر شما هستند. گفتم: چقدر وقت میگیرد؟ گفت: ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت، حالا همه چیز رایانهایی شده.
خیلی خوشحال شدم. دیگر صفهای طولانی قدیم و جنجالها روی نوبتگیری و سفارشات و دنبال پارتیرفتن تمام شده است، دولت الکترونیک داریم. الحمدلله.
ساعت ۱۱ روز مورد نظر بهاتفاق خانواده به اداره ثبت مراجعه کردم. گفتند: شما باید اداره پست مراجعه کنید، تازگیها اونجا کار انگشتنگاری و ثبت هویت را انجام میدهند، در ضمن خودشون عکاسی دارند و از شما عکس هم میگیرند.
ماشاءالله خیلی کارهای اداری راحت شده… ولی احراز هویت و انگشتنگاری تو اداره پست!!؛ تا به حال نشنیده بودم. خوب، حتما برای رفاه حال مراجعین کار را آسان کردهاند.
به اداره پست رفتیم؛ سالن خیلی بزرگی با باجههای زیاد. همه در حال تردد و مشغول جابهجایی محمولههای پستی بودند. به باجهی یکی از کارمندان که سرش خلوتتر بود رفتم. گفت:
ـ اول بايد تاييد كد پستی بگیری، کارت ملی را لطف کن!
ـ کد پستی پشت کارت ملی هست، تایید برای چه؟!
ـ لازم هست. ۲۳۰۰ تومان لازمه.
با خودم گفتم: به این میگویند سرکیسه کردن.
ـ حالا کجا برم جناب؟
ـ اون طرف.
ای وای… سه باجه و جلوی هر کدام چندین نفر. از یکی پرسیدم: از کجا شروع میشود؟
گفت: چی از کجا شروع میشود؟ برو آقا نوبت بگیر! تازه اومدی؟
ـ آقا من که یک هفته پیش اینترنتی نوبت داشتم.
ـ دلت خوشه. خواستند از شما پول بگیرند، ما از صبح آمدیم، تا کار دو نفر را انجام میدهند میگویند: «سیستم قطع شد.» تعداد زیادی با ناامیدی برگشتهاند.
خانمی آنطرفتر داد میکشید: بچهام تشنجی است، همینکه نوبتم رسید سیستم قطع شد.
یک سرباز وظیفه میگفت: مرخصی توشهریم تمام شد، اگر فردا بیام دوباره باید نوبت اینترنتی بگیرم و پول جدیدی پرداخت کنم.
خانم دیگری میگفت: تو خونه بچه شیرخوار دارم، کسی نیست کارم را زودتر انجام دهد؟
پیرمردی همینکه نوبتش رسید، سیستم قطع شد. گفت: اگر شانس داشتم اسمم را "شمسالدین" میگذاشتند، من کنار رودخانه هم بروم خشک میشود.
نوبت به من رسید. تازه تو سیستم ثبت شد. باید عکس بگیریم. ته سالن ادارهی پست سمت چپ زن و مرد همه ایستادهاند. هرکس نوبتش میرسد روی صندلی مینشیند و جلوی همه ازش عکس میگیرند؛ نه اتاقی، نه پرده و پستویی و…
این قسمت دیگه کاملا افتضاح بود. هر چه صبر کردم اینجا دیگه کاسه صبرم لبریز شد...
ثبتنام اینترنتی… تایید صندوق پستی… خودمان عکس میگیریم… همهاش پول... پول… . خجالت نمیکشید؟؛ حداقل برای عکس گرفتن از خانمها جای خاصی در نظر میگرفتید… تا کی مردم بیچاره را سرکار میگذارید؟ اینه دولت الکترونیک شما؟ تا نوبت یکی برای ثبت و اسکن مدارکش میرسد، باید ده تا "یس" بخواند که سیستم قطع نشود…
بالاخره عكسها گرفته شد. حالا نوبت انگشتنگاری است، خدا کند سیستم قطع نشود…. هر چه وِرد و دعا بلد بودم خواندم. انگشتنگاری پایان یافت.
ـ نفر 9هزار تومان پرداخت کنید.
ـ چشم. سه نفر هستیم با هم یکجا پرداخت میکنم.
ـ نه! شما مال خودت را پرداخت کن! شاید نوبت آنها سیستم قطع شود….
خدا کند سیستم قطع نشود…
منتشر شده در شهروند زاهدانی