خبر شهادت برادر بزرگوار مولوی صلاحالدین موحد، مثل صاعقهای بر روان و جسمم اصابت کرد و لرزهای بیسابقه وجودم را فرا گرفت. خدایا چه میشنوم؟! شهادت مردی از جنس نیکان، مردی که تبسمِ لبانش اولین میزبانی او با هر کس بود. مردی که چراغ چند مدرسه و مرکز دینی از تلاش و زحمات او درخشیدن میگرفت. مردی که سالها رنج و محرومیت را در ولایت نیمروز تحمل کرد و لحظهای از مردم خود دور نشد. مردی که برای مردم میزیست، انگار آمده بود که غمخوار مردم و جامعۀ محروم آن خطه و دیار باشد.
لحظات اول هیچ نمیتوانستم این خبر را باور کنم. به جستجو شدم و از چند نفر دیگر خبر گرفتم. اما انگار که قضا و قدر الهی چنین مرتب شده بود که وی با نیکنامی و عزت به درجه شهادت نایل شود و از میان فرشیان رخت بربسته و همنشین عرشیان باشد.
مولوی صلاحالدین موحد امامجمعه محبوب نیمروز، پیر و مرشد جوانان و دلسوز آحاد جامعه بود. درد و رنج و محرومیت مردم نیمروز او را واداشت تا مردانه به میدان عدالتخواهی قدم بردارد و تا پای جان با غیرت و شجاعت بایستد. امروز نیمروزیان نه، بلکه تمام مردم افغانستان مردی بیدارگر و عدالتخواه را از دست دادند.
وقتی صفحه فیسبوک ایشان را مرور میکردم، دو جملۀ اخیرشان توجهام را به خود جلب کرد: «برای آزادی لازم نیست زمین و آسمان را بخرید، فقط خـودتان را نـفروشــــید!» و جمله دیگر «پیگیری تحصن و مطالبات مردم شریف نیمروز در مسجدجامع مرکزی با حضور بزرگان و ریشسفیدان ولایت نیمروز. به امید موفقیت و تحقق عدل و عدالت». این دو جمله بود که عنوان "شهید بیدارگری و عدالت خواهی" را برای این بزرگمرد انتخاب کردم.
خدایش بیامرزد. شهادتش مبارک و راهش پر رهرو باد.
دیدگاههای کاربران