دیار کردستان با مردمان دیندار، دیار مجاهدتهای خاموش، دیار شهیدان بینام اسلام، دیار ماموستاهای مردمی و نویسندگان خوشفکر، تکهای از ایران اسلامی که به قول یکی از نویسندگان کُرد که با وی همکلام شدم، یک وجب از آن در جنگ تحمیلی حتی برای یک دقیقه نصیب صدامحسین نشد.
مدتها بود قصد سفر به کردستان را داشتم؛ سفری که در آن میتوانستم با ماموستاهای معروف کُرد همصحبت شوم؛ سفری که میتوانستم نویسندگان خوشقلم کرد و روزنامهنگارانش را ملاقات کنم.
کردستان بهشتی زیبا درون ایران اسلامی با مردمانی مهماننواز که غریبنوازی آنها مرا شگفتزده کرد. بانوانی با لباسهای زیبای محلی و حجابی اسلامی، مردانی خوشقول و خندان و سرزمینی که با کوههای سربه فلککشیدهاش مرا یاد ایستادگی کردها مقابل حملات صدامحسین میاندازد.
هنگام سفرم به کردستان تقریبا هر کسی که از سفر من به این خطه خبر داشت، توصیه میکرد با کاک حسن امینی عالم برجستهی کردستانی دیداری داشته باشم و سلام آنها را به وی برسانم.
روز شنبه یکم آبانماه به دفتر کاک حسن امینی که در خانهاش بود رفتم؛ اتاقی با صفا با کتابخانهای بزرگ. کاک حسن به گرمی از من استقبال کرد و سلامی برادرانه داد.
هنگامیکه نزد وی بودم، با دو جوان کرد مشغول بحث دینی بود و به سوالات آنها جواب میداد. حاکم شرع کردستان، پنج روز اول هفته از ساعت 9 صبح تا ظهر پذیرای کسانی است که جواب سوالات خود را از محضر وی میجویند. منزل وی همواره بر روی مهمانان باز است.
خودم را معرفی کردم و گفتم از ترکمنصحرا آمدم. گفتم زبان کردی را بلد نیستم. با خندهای گفت، خوشآمدی. من فارسی صحبت میکنم و با من چون کسی که همسنوسالش هستم، همصحبت میشود. از دغدغههایی که دارد میگوید. از اسلام، از کردستان و حقوقهای آن سخنها دارد. از کمبودهای مشترک کردستان و ترکمنصحرا که میگوید، میفهمم درد وی فقط کردستان نیست و به تمام برادران دینیاش فکر میکند.
با اشاره به اخبار تاسفباری چون اختلاس، فیشهای حقوقی نجومی و امثال مشابه که در رسانهها درباره برخی از مسئولین کشور منتشر میشود، از دولت میخواهد بیشتر از گذشته به کمبودهای کردستان توجه کند و با دو مثال از بزرگان اسلام، کار دشوار دولت را یادآور میشود؛ با لحن صمیمانهاش میگوید: در زمان حکومت عمر (رضیاللهعنه) تمامی راه کاروانها صاف بود و اگر در راهی پای یک شتر بر اثر برخورد با سنگی شکسته میشد، حکومت موظف به پرداخت غرامت بود. یا در مثالی دیگر، در سال دوم حکومت عمر بن عبدالعزیز، وی نامهای به حکام تحت فرمان خویش مینویسد که اگر در سرزمین شما محتاجی هست، جوانی که نمیتواند ازدواج کند یا دختری که قادر به تهیه جهیزیهاش نیست، یا هر کس دیگری که مشکلی دارد و آن مشکل از طریق مالی حل میشود به ما بگویید تا با زکات مردم و از بیتالمال آن را برطرف کنیم که همه حکام در پیدا کردن فرد نیازمند عاجز میمانند. ما هم از دولت و نظام میخواهیم تا بیشتر به کردستان توجه کنند و چون بزرگان صدر اسلام رفتار کنند.
از وضعیت حوزههای علمیه اهلسنت کشور میگوید. از دارالعلوم زاهدان و طلبههایش که بیش از 1300 نفر میشوند، از مدارس دینی سراوان، ایرانشهر، هرمزگان، فارس، بندرعباس، بندرخمیر، بندر لنگه، بستک، خنج و اوز سخنها دارد. در دل بزرگ کاک حسن غم حوزههای علمیه و مشکلات آنها سنگینی میکند.
حاکم شرع کردستان، از جنگهای خاورمیانه و برادرکشیهای آن که میگوید، درمییابم دغدغهاش فراتر از آن چیزی است که تصور میکردم. وی با لحن سادهاش بیان میکند: سران آنها فریب خوردهاند که اینگونه رفتار میکنند. اگر در میدان جنگ هم نباشند علیه یکدیگر صحبت میکنند و با زبان و قلم خویش علیه همدیگر میتازند و همدیگر را تکفیر میکنند، درحالیکه تکفیر مسلمان جایز نیست.
صحبتهای کاک حسن آنقدر دلنشین بودند که ناخودآگاه نوشتن را از یاد میبرم و سعی میکنم هرچه بیشتر صحبتهای حکیمانهاش را گوش دهم و در آخر میفهمم چرا عوام و خواص مردم کردستان، وی را پدر معنوی کردستان مینامند. در آخر کلام میفهم، وقتی با یکی از ماموستاهای کرد صحبت میکردم چرا گفت اگر بدون دیدار کاک حسن امینی برگردی ترکمنصحرا، در سفر خود به کردستان هیچ کاری نکردهای.
در پایان سخنانش از وی رخصت خواستم تا برخیزم و بروم. با خندهای گفت: امکان ندارد بگذارم بدون صرف ناهار بروی. هر چه اصرار میکنم تا بیشتر وقت کاک حسن را نگیرم، سودی ندارد و میگوید من اجازه نمیدهم بروی، نماز را با هم میخوانیم و بعد از صرف ناهار با سلام ما به ترکمنصحرا برخواهی گشت.
پشت سر وی نماز ظهر را به همراه جوانی دیگر از خطهی کردستان اقامه میکنم؛ نمازی که برایم بسیار جالب و باعث افتخار بود چرا که کاک حسن عالم بزرگی است و سعادت دیدار وی با اقامه نماز پشت سر وی همراه شد. به عنوان یک حنفیمذهب برایم بسیار جالب بود پشت سر عالم بزرگ شافعیمذهب نماز بگذارم، این را که میشنود جواب میدهد: عزیزم! پیروان مذاهب مختلف اهلسنت هیچگونه مشکلی با هم ندارند.
بعد از اقامه نماز ظهر، سر سفرهی ساده اما با صفا و پربرکت کاک حسن ناهار را صرف میکنم تا حاکم شرع کردستان رسم مهماننوازی را کاملا بهجای آورده باشد.
بعد از صرف ناهار برای بار دوم اجازه رخصت میخواهم. در کنار کاک حسن عکسی میگیرم. به رسم مسلمانان مرا در آغوش میگیرد و با خنده از من خداحافظی میکند.
کاک حسن امینی بزرگمردی است که قلم از بیان دغدغههایش عاجز است. خاطرهی دیدار سهساعتهام با وی، سادگی و شیوایی کلام، سخنان پختهاش، دغدغههایش برای اهلسنت ایران و جهان اسلام، چهرهی نورانیاش و مهماننوازی مثالزدنیاش هیچگاه از یادم نخواهد رفت.
منبع: ترکمن سِسی (پایگاه خبری ترکمنهای ایران)