امروز :سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳

سخنی از سر درد با مردم…

سخنی از سر درد با مردم…

کسی را جز همدرد خودم، امین‌تر ندیدم. صبور مردمانی از هر قوم و تیره و ملتی که بارها به تیر تحقیر و توهین، زخم خورده‌اند. پس سخن با کسانی می‌گویم که از جنس این توهین، خاطری آزرده دارند.
مردمان خوب سرزمینم، ایرانیان هم‌دلم… نگفتم هم‌دینم، نگفتم هم‌مذهبم و نگفتم هم‌زبانم… که خوب می‌دانم «همدرد بودن»، ملموس‌ترین اشتراک این مردم است که سال‌ها به نام ترک و کورد و عرب و بلوچ و حتی فارس، از یک رسانه با پسوند «ملی» بر آنان نیز جفا رفته است.
توهین و لعن و ناسزا، افترا و تحقیر را بارها دیده‌ایم؛ روزی قومیتی را… روز دیگر زبانی را… و امروز مذهب و صحابه رضی‌الله‌عنهم را نشانه رفته‌اند… کم‌خردان بی‌سوادی که از تاریخ اسلام و حفظ حریم‌ها، هیچ نمی‌دانند و بر اساس این نادانی در میدان عقاید مردم، ترک‌تازی می‌کنند… آنانی که اگر می‌دانستند یاران جان‌نثار رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم با تحمل چه دردها و رنج‌هایی نور اسلام را به ما رساندند، هرگز تیرهای توهین را به‌سوی قلب مسلمانان روانه نمی‌کردند.
امروز باز هم در رسانه‌ای که باید ملی باشد، در برنامه‌ای که باید نشاط‌آور باشد و وحدت‌آفرین، شاهد توهین و لعن آشکار به عشره مبشره و توهین به صحابی‌ِ معلم، مبلغ و حافظ و عالم به قرآن (ابوموسی اشعری) بودیم؛ امری که نشاط را از بین برد، وحدت ملت را نشانه رفت و دل میلیون‌ها اهل‌سنت را رنجاند… اهل‌سنّتی که صبور و مؤدب است و از پیامبرش آموخته که اهل تهمت و توهین نباشد… یاد گرفته که رئوف و بردبار باشد… یاد گرفته مثل سرزمین و زادگاهش سبز و سخت و صبور باشد.
آیا این پاداش همدلی و صبوری و هم‌وطنی است؟ آیا این نمایش وحدتی‌ست که یک هفته جشن آن را برگزار می‌کنیم؟! آیا وقت آن نرسیده که فتیله توهین و نفرین را پایین بکشیم که زمان، زمان همراهی‌ست و دنیای کفر تمام‌قد برای امحای مسلمانی، فرمان آتش داده است و ما هم خواسته یا ناخواسته، جوخه‌دار فرمان آتشیم.
وقت و هنگامه‌ی آن است که از این مردم که به کرّات دل‌آزرده‌ی لعن و طعن هستند، دلجویی شود و با عذرخواهی، مرهمی از جنس صداقت بر دل‌هایشان نهاده شود که دیرزمانی‌ست این مردم دل‌آزرده‌ی نامردمانند… مردمانی که سال‌های جنگ در مرزها سپر بلای ایران شدند… مردمانی قانع و صبور و مؤمن که یک وجب خاک وطن را با جان‌شان هم معاوضه نمی‌کنند… مردمانی که فارغ از قیل‌وقال‌های پایتخت، سهم‌شان وفاداری‌ست… هرچند گاهی ناجوانمردانه پاداش این وفاداری را با توهین می‌گیرند.
من با این قلم و این دردنامه‌ی بی‌پایان، به برخوردها و رفتارهای این‌چنینی معترضم و می‌خواهم که این آخرینش باشد.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید