شیخالتفسیر مولانا احمدعلی لاهوری از جمله علمای حقانیای بود که در تمام ابعاد زندگیاش تابع رضای الهی بود. ایشان در زمان خود عالمی محقق، مفسری بینظیر و عارفی کامل و باتدبیر به شمار میرفت.
ایشان در روستای «جلال» از توابع شهرستان گوجرانواله (ایالت پنجابِ پاکستان) در دوم رمضان 1304 هجری قمری دیده به جهان گشود. این نور تابنده که در ماه نزول قرآن به دنیا آمده بود، تا آخر عمر با این نور هدایت عوام و خواص را به راه رستگاری و هدایت رهنمون شد.
پدر ایشان شیخ حبیبالله از سالکان سلسله چشتیه در عرفان و تزکیه بود. ایشان ابتدا به همت مادرش به فراگیری بعضی علوم ابتدایی مشغول شد. پس از آن به محضر مردی درویشصفت به نام «مولانا عبدالحق» سپرده شد و ایشان نیز با کمال شفقت و محبت به تعلیم و تربیت مولانا لاهوری همت گماشت. مولانا احمدعلی پس از مدتی به آغوش پُرمهر پیشوای انقلابیون ضد استعمار بریتانیا، مولانا عبیدالله سندی، رفت و ایشان وی را به مرشد خویش، شیخ غلاممحمد دینپوری سپرد. ایشان همچنین از انگیزههای جهادی و فداکاری مولانا تاجمحمود امروتی رحمهم الله سرشار شد.
پس از تاسیس مدرسه دارالرشاد در «گوت پیر جهندا»، (ایالت سند پاکستان) توسط مولانا عبیدالله سندی رحمهالله، حضرت لاهوری در این مدرسه ثبتنام کرد. ایشان در این مدرسه با سعی و تلاش و علاقهی وافر طی 6 سال دروس دینی را به پایهی تکمیل رساند.
آغاز زندگی حرفهای
مولانا لاهوری پس از دانشآموختگی در مدرسه دارالرشاد، در همین مدرسه مشغول تدریس شد. مولانا سندی رحمهالله دخترش را به عقد وی درآورد. مولانا لاهوری در «گوت پیر جهندا» به مدت سه سال با تمام تلاش و جانفشانی به تدریس و تعلیم مشغول شد.
هنگامیکه مولانا عبیدالله سندی رحمهالله حزب «جمعیتالانصار» را پایهگذاری کرد مولانا لاهوری را از مدرسه دارالرشاد به نزد خویش فراخواند. ایشان گروهی را به نام «نظارة المعارف القرآنیة» که شامل جمعی از علمای بزرگوار تازه فارغالتحصیل بود، آماده کرد. هدف از تشکیل این گروه دعوت و تبلیغ طبق نیازهای روز بود. مولانا لاهوری نیز در پیشرفت این جماعت دوشادوش مولانا سندی تلاش میکرد. بعد از آن، ایشان به توصیه مولانا سندی رحمهالله در مدرسهای در «نوابشاه» مشغول تدریس و تعلیم شد. مدتی نیز در علیگر (Aligarh) به تدریس پرداخت.
فعالیتهای سیاسی
مولانا عبیدالله سندی پس از هجرت به افغانستان، شاگرد و دامادش مولانا لاهوری را بهعنوان مسئول جمعیتالانصار تعیین فرمود. مولانا سندی در دوران اقامت خویش در کابل، درباره حزب و فعالیتهایش توسط چند فرد همفکر و همعقیده به مولانا لاهوری نامه میفرستاد. با دستگیری نامهرسانها، استعمارگران انگلیسی در هند شروع به سرکوب این حزب کردند. اگر این جنبش مولانا سندی رحمهالله که هدفش آزادی وطن بود، پیروز میشد، پاکستان چندین سال قبل از سال 1947م. بهوجود میآمد.
با افشای نامههای مولانا سندی، مولانا لاهوری دستگیر و از دهلی به بازداشتگاهی در «شِملا» انتقال داده شد. مسئول بازداشتگاه شِملا از حُسن اخلاق و رفتار ایشان بهقدری متأثر شده بود که در حد توان خود اسباب آسایش و راحتی را برای ایشان فراهم میکرد و علاوه بر امکانات رفاهی مناسب، برخی نیازهای ایشان را از خانهی خودش برای مولانا لاهوری فراهم میکرد.
مدتی بعد مولانا لاهوری رحمهالله از شِملا به لاهور و سپس به «جالندَر» منتقل شد. مولانا غلاممحمد دینپوری نیز به همین اتهام اسیر و به آنجا آورده شد.
مولانا لاهوری پس از مدتی حصر در منطقهی «راهون»، به لاهور منتقل شد. یک افسر پلیس اطلاعات (CID) به ایشان گفت دولت برای فرستادن شما به ایالت سِند یا شهر دهلی آماده نیست و از این بابت اطیمنان ندارد، بنابراین شما باید در لاهور اقامت کنید. برای تحقق این امر نیز ایشان را ملزم کردند دو ضامن بیاورد که هر کدام هزار روپیه به عنوان ضمانت پرداخت کند. مولانا لاهوری با این استدلال که در لاهور آشنایی ندارد، درخواست کرد به ایالت سِند منتقل شود، اما دولت موافقت نکرد؛ ایشان پس از تلاش فراوان نام مولانا قاضی ضیاءالدین (از دانشآموختگان دارالعلوم دیوبند و مدیر دبیرستان اسلامی گوجرانواله) را به یاد آورد که آن روزها در لاهور مقیم بود. پس از ملاقات با ایشان و با یک واسطهی دیگر، تلاشهای زیادی صورت گرفت تا اینکه دو ضامن مهیا گردید.
سکونت در لاهور
مولانا لاهوری وقتی بالاجبار در لاهور ماند، به مشکل توانست کسی را پیدا کند که ضامن ایشان بشود تا از قید حکام استعمارگر نجات بیابد، اما در سالهای بعد به برکت خدمات علمی و دینیشان کل شهر و بلکه آن سامان گرویده و دلدادهی ایشان شدند. ایشان پس از اقامت در لاهور درس قرآن مجید را آغاز کرد و به تدریج با کمک و لطف دوستان برای نشر علوم قرآنی و پیشرفت اسلام، انجمن «خدامالدین» را پایهگذاری کرد و خود ایشان به عنوان رئیس انجمن انتخاب شد. از طرف این انجمن هفتهنامهای دینی به نام «خدامالدین» منتشر میشد که تا به امروز نیز با مطالب علمی و دینی مشغول خدمت به جامعه است.
ایشان در لاهور مدرسه «قاسمالعلوم» را تاسیس کرد که فارغالتحصیلان مدارس عربی و علمای بزرگوار برای شرکت در دوره تفسیر راهی این مدرسه میشدند. به تدریج شهرت این دورهی تفسیر مرزها را درنوردید و علمای دانشآموخته از دارالعلوم دیوبند، مظاهرالعلوم سهارنپور، مدرسه امینیه دهلی و مدرسه شاهی مرادآباد برای کسب فیض از این چشمه نورانی میآمدند. این دورهی ویژه از اول رمضان تا آخر ذوالقعده برگزار میشد که تا پایان عمرِ مولانا لاهوری ادامه داشت. سند و گواهی شرکت در این دورهی تفسیر به امضا و تائیدیه علامه محمدانور شاه کشمیری، علامه شبیر احمد عثمانی و مجاهد اسلام مولانا سید حسیناحمد مدنی رحمهمالله مزین است. مدرسه قاسمالعلوم پس از رحلت مولانا لاهوری، توسط فرزند ایشان مولانا عبیدالله انور رحمهالله تا 1405 هـ.ق مدیریت شد. اقامتگاه طلاب در آغاز کار، ساختمانی اجارهای بود و کمبود فضا و مشکلات بهوجود آمده باعث شد در منطقهی «سبحانخان» قطعه زمینی خریده شود. کلنگ احداث مسجد و مدرسه توسط علامه شبیراحمد عثمانی در محل جدید زده شد.
حقگویی؛ ویژگی بارز مولانا لاهوری
مولانا احمدعلی لاهوری امانتدار 25سالهی اسرار «جنبش آزادی هند» بود. در مصیبتهای ملی کنار ملت بود. سختیهای حبس و زندان را به جان خرید. این مرد آزاده همواره حرف حق را بر زبان میآورد. همیشه بر عمل به قرآن و سنت اصرار داشت. اگر حکومتی طاغوتی فتنهای شروع میکرد، جواب دندانشکنی به آن میداد. در مقابل صاحبان قدرت از گفتن کلمه حق ابائی نداشت؛ به همین دلیل چندین بار ممنوعالبیان شد.
در سال 1931م. رئیس دانشگاه مهندسی لاهور که فردی انگلیسی بود، جملات زشتی در مورد رسولالله صلیاللهعلیهوسلم گفته بود که مولانا لاهوری با تمام جرأت علیه او موضع گرفت و نعرهی مستانهی کلمه حق را سر داد. ایشان بهخاطر این حقگویی دستگیر شد، اما پس از مدتی حکومت وقت از کردهی خود پیشمان شد و ایشان را با عزت آزاد کرد.
خدمات علمی
تمام زندگی مولانا لاهوری وقف خدمت به اسلام بود. ایشان در طول عمر بابرکتش در کنار تدریس تفسیر کتاب الله و سنت رسولالله و تزکیه باطنی، قرآن را به صورت کامل به زبانی روان به اردو ترجمه نمود. علاوه بر این، تالیف و تصنیف 34 کتابچه از دیگر خدمات ایشان به محافل علمی و جامعه مسلمان است. “تذکره رسول”، “اسلام مین نکاح بیوگان” (ازدواج زنان بیوه در اسلام)، “ضرورةالقرآن”، “اصلی حنفیت”، “رسولالله صلیاللهعلیهوسلم کی وظائف”، “میراث مین حکم شریعت”، “توحید مقبول”، “فوتو ]عکس[ کا شرعی فیصله”، “صد احادیث کا گلدسته” و “فلسفه روزه” را میتوان از آثار ایشان نام برد.
مولانا لاهوری از نگاه علامه ابوالحسن ندوی
اندیشمند و مفکر برجستهی معاصر، علامه ابوالحسن علی ندوی رحمهالله روابط صمیمانهای با مولانا لاهوری داشت. در باب عرفان و تزکیه بهطور ویژه از محضر ایشان بسیار بهره برده است و به توصیهی ایشان با مرشدش شیخ غلاممحمد دینپوری بیعت کرده بود. علامه ندوی در مورد مولانا لاهوری میفرماید: «مولانا احمدعلی لاهوری طی نامهای به بنده توصیه کرد که از منهج و روش علمای دیوبند هرگز برنگرد. ایشان از علمای دیوبند بسیار متأثر بود. خصوصا در این اواخر با مولانا مدنی بسیار همعقیده شده بود، سند دورهی تفسیر بنده به دست ایشان تقسیم شد. مولانا لاهوری اگر جایی تشریف میبرد به کسی اجازه استقبال نمیداد. گاهی این طور میشد که مردم در ایستگاه راهآهن منتظر ایشان بودند، اما مولانا بهطور پنهانی از آنجا خارج میشد و نزد میزبان خود میرفت. هر جا با هزینه شخصی خودش سفر میکرد و سفرهای تبلیغی نیز انجام میداد. بنده در درس حجةاللهالبالغة ایشان نیز شرکت کردم. در درس تفسیر، خلاصهی هر رکوع را تدریس میفرمود و طلاب باید یاد میکردند؛ این خلاصهها را مولانا سِندی بیان کرده بودند. در پرتو تحولات سیاسی آن دوران درس میداد و راهنماییهای قرآن برای آن زمان را بیان میکرد. به ربط بین آیات توجه ویژهای داشت. بیان عقیدهی توحید و تعلق با خداوند، عشق نبوی، اخلاص و تزکیهی نفس ویژگیهای بارز درس تفسیر ایشان بود.» (مجالس حسنه)
بعضی از اقوال زرین ایشان
– مقصد و هدف در هر کار، حاصلکردن رضای الهی باشد.
– شرح قرآن مجید و احادیث نبوی در دو جمله امکانپذیر است؛ خدا را عبادت کن و خلق خدا را با خدمت راضی کن.
– قلب هر چند سخت باشد، با ذکر متواتر و پیدرپی خداوند نرم میشود. همانگونه که سنگ سخت با قطرههای آب تغییر میکند.
– استقامت بر دین طلب کن، کرامت نخواه، چراکه درجه استقامت از کرامت بیشتر است.
– آن نور گرانبهایی که از کفشهای اولیاءالله حاصل میشود، در خزانههای پادشاهان یافت نمیشود.
سفر آخرت
این مرد درویش در 17/ رمضان/ 1383 هجری قمری در روز مبارک جمعه دعوت حق را لبیک گفته و دار فانی را وداع گفت. هزاران نفر در نماز جنازه ایشان شرکت کردند و در قبرستان «میانی» به خاک سپرده شد. تا چندین سال از آرامگاه ایشان بوی خوش بهشت به مشام میرسید.
منابع:
ـ بخاری، اکبرشاه؛ اکابر علماءِ دیوبند؛ لاهور، اداره اسلامیات؛
ـ ندوی، ابوالحسن؛ مجالس حسنه؛ لکهنو، اداره احیای علم و دعوت.