امروز :پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳
دل‌نوشته یک بانوی مسلمان؛

مرا تحریف نکن!

مرا تحریف نکن!

مرا بدون خودم به تفسیر نشسته‌اند… تحمیل پاره‌هایی که حتی در من نیست.
من مشکوکم به دلسوزی‌هایی که دلم را می‌سوزاند… به تمام کلمات سخت و ثقیلی که مرا زیر سؤال برده است… به معماگونه کردن من در پازل‌های پیچیده که گهگاه با خواندنش سردرد می‌گیرم.
با معرفی «من»ی که نمی‌شناسمش!!! با او قهرم… «من»ی که من نیست… من که با لبخند کودکم درِب تمام غم‌های دنیا را به رویم می‌بندم… با یک همدردی کوچک، غصه‌ها یادم می‌روند… منی که هنگامه‌ی درد، دماوند می‌شوم… منی که خوب می‌فهمم آرامش و امنیتم، هزار مثنوی محبت می‌شود… «من»ی که اهل دغل نیستم و با لبخندی، آشتی می‌کنم…
پس چگونه است که مرا از دنیایم دزدیده‌اند و در برهوتی رهایم کرده و حقم را مطالبه می‌کنند…؛حقی که خودم بیشتر از همه می‌شناسم و در زیروبَم واژه‌های قُلبمه نیست!!
گاهی معجون درهم تنیده‌ی حق پامال‌شده‌ای هستم و باید مردان را به تیربار ببندند که آنان حقم را ضایع کرده‌اند! گاه مرا ساده‌لوح می‌خوانند که خودم دودستی تقدیمش کرده‌ام!
گاهی چنان ژرف معنایم می‌کنند که در آن معنا، غرق می‌شوم… گاهی چنان سطحی که مرداب می‌شوم. این همه تعریف در معنای من… برای حقم… و برای رسیدن به من.
این همه تناقض در معنای من که تسکین هستم و لباس و مکمل در کنار مردی که دوستش دارم… در کنار کسی که سادگی‌ام را باید در چشمانم بخواند… و حق ندارد مرا جنس دوم معرفی کند… حق ندارند سرزمین آرامش‌ام را طوفانی کنند و حق ندارند روحیه، احساس و جسم‌ام را زخمی کنند…
اگر او در تمام سادگی من، یک جمله را پیدا کند شاید دیگر لازم نباشد در رثا و توصیفم، رباعی‌ها و غزل‌ها را خسته کند… اگر مرد می‌دانست خداوند مرا با او برابر آفریده، هرگز برای فریب‌ام دنبال دغل نبود. اگر حقم را چنان‌که خداوند فرمان داده رعایت کند، بی‌دردسر کنارش خواهم ماند.
پس چرا برای دور زدن قانون‌های خدا گاهی به دروغ و دغل متوسل می‌شوند؟ مگر من بیشتر از سهم‌ام خواسته‌ام؟ از تمام حقوقی که خداوند عطایم کرده، چرا باید محروم باشم؟!
من که در خانه‌ی او پرستار و رفیق و شحنه و دربانم… من که ستون خانه‌ام، پس چرا این ستون را گاه به ویرانی اشارت دارند؟
چرا مرا نمی‌‌بینند و بی من، به محکمه‌ی اعاده حقوق‌ام رفته‌اند؟ منی که کتاب قانون- قرآن- به صراحت از حق‌ام گفته است، اما چرا به‌وقت عمل، هزار تبصره برای ندادنش علَم می‌شود؟
منی که از وجودم مایه گذاشته‌ام تا گردبادها، خیمه‌‌ی خانه را تهدید نکند؛ پس چرا تحریفم می‌کنید و نیازم را پیچیده و معکوس به تعریف نشسته‌اید؟
من سخت نیستم، آسانم …آسان‌تر از معنای باز شدن گل با نسیم …ساده‌تر از صدای رود و زیباتر از ترانه‌ی باران… من آن‌قدر آسانم که از آسانی‌ام گیج شده‌ای… من آسانم، مرا مرور کن… از روزهای رفته بر من و از زلال آینه‌های بی‌غبار…
حق‌ام را در لایحه‌های مغلوط و نامفهوم نپیچ… حق من، تنها صادق بودن توست… من آسانم، با حقوقی روشن که خداوند به من داده و تو برای ندادنش پیچیده می‌شوی؛ پس مرا تحریف نکن!


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید