«گنگوه» منطقهای قدیمی از توابع شهر سهارنپور واقع در هندوستان است و زادگاه و مدفن بسیاری از اولیاءالله و بزرگان محسوب میشود. قطب الارشاد مولانا رشیداحمد گنگوهی رحمهالله در منطقه “گنگوه” محله “سرای” (متصل به خانقاه شاه عبدالقدوس گنگوهی) در تاریخ 6 ذیالقعده 1244 هجری در روز شنبه دیده به جهان گشود. نام پدر ایشان مولانا هدایتاحمد و پدربزرگ وی قاضی پیربخش میباشد و سلسلهنسب ایشان به حضرت ابوایوب انصاری رضیاللهعنه میرسد.
سفرهای علمی
دروس ابتدایی را نزد معلمی در گنگوه گذراند و عربی و فارسی را نزد مولانا عنایتالله و مولانا محمدتقی خواند. در سال 1261 هجری برای تحصیل علم به دهلی سفر کرد و چند روزی نزد قاضی احمدالدین پنجابی تعدادی کتاب خواند و در همان سال نزد مولانا مملوکعلی رفت و پیش ایشان با یکسویی تحصیلات دینی خود را پی گرفت.
مولانا محمدقاسم نانوتوی رحمه الله در سال 1260 هجری و پیش از آمدن مولانا گنگوهی خود را به دهلی و محضر مولانا مملوکعلی رسانده بود. چندی بعد این دو ماه و خورشید علم و فضل یکجا شدند و تا آخر عمر نزد مولانا مملوکعلی به تحصیل علم پرداختند و کتبِ مشکل معقولات را مانند کتب صدرا، شمس بازغه، میرزاهد قاضی و غیره فراگرفتند. این دو طلبه وارسته در ذکاوت و ذهانت در دهلی مشهور شده بودند و به همین دلیل اساتیدشان بهویژه مولانا مملوکعلی محبت زیادی با آنان داشتند. اگر بیمار میشدند به عیادت آنها میرفت و در خوابگاه آنها حاضر میشد و به آنها درس میداد.
مولانا رشیداحمد گنگوهی علم حدیث را در هندوستان، از آخرین چشم و چراغ خاندان ولیاللهی، حضرت شاه عبدالغنی محدث دهلوی رحمهالله حاصل کرد. علم ظاهر و باطن شاه عبدالغنی شهره عام و خاص است.
مولانا گنگوهی در سن 21 سالگی تمام علوم و فنون را تکمیل کرد و پسازآن به وطن خویش بازگشت و با دختردائی خویش (دختر مولانا محمدتقی) ازدواج کرد. مولانا محمدتقی استاد مولانا رشید احمد نیز بود و یکی از بزرگان و اساتید زبان و ادبیات فارسی به شمار میرفت. زمانیکه مولانا رشیداحمد صاحب از دهلی بازگشت، به مقتضای عادت و علاقهاش هر طالب علمی را که نزدش میرفت درس میداد.
بیعت با حاجی امدادالله مهاجر مکّی
یک مکاتبه علمی باعث شد ایشان با حاجی امدادالله مهاجر مکی آشنا شوند و به تهانه بون سفر کنند و با اصرار و سفارش شهید حافظ ضامن با ایشان بیعت کنند. ایشان پس از بیعت ایشان با ارشاد و راهنماییهای حاجی صاحب سلسله ذکر و اذکار را شروع کردند و به قول خود ایشان «پھر تو میں مر مٹا» (و من فنا شدم…) چنانکه حاجی صاحب در روز هشتم خطاب به ایشان فرمود: «جناب رشیداحمد! این نعمتی که حقتعالی به من داده بود به تو هم بخشید، مسئولیت ادامه و ازدیاد آن در آینده با تو است.»
مولانا گنگوهی پس از 24 روز اقامت در “تهانه بهون” آهنگ وطن کرد. حضرت حاجی صاحب در زمان خداحافظی اجازه خلافت و بیعت را با این الفاظ عنایت فرمود: «اگر کسی از تو درخواست بیعت کرد پس بیعت بده.» شاعر اردوزبان چه زیبا سروده است:
خدا کی دین کا موسی سے پوچھئے حال / کہ آگ لینے کو جائیں پیغمبری مل جائے
حضرت موسی برای گرفتن آتشی رفته بود و نبوت و پیامبری به او رسید. مولانا گنگوهی پس از کسب معرفت و بازگشت به موطن، خانقاه شاه عبدالقدوس گنگوهی را که از 300 سال پیش ویران بود، بازسازی و آباد کرد و در آنجا شب و روز به ذکر و فکر الهی مشغول شد. شاه عبدالقدوس جد یازدهم ایشان از طرف مادر بود. مولانا رشیداحمد شبها را به گریه و زاری در بارگاه الهی میگذارند و لحاف ایشان از باران اشک، خیس میشد. به برکت زحمات ایشان عطر ذکر الهی کوچه و بازار، خانه و صحراهای گنگوه را معطر کرد.
معمولات روزانه
یکی از ویژگیهای مشایخ دیوبند استقامت و مداومت بر معمولات و اذکار است و در حقیقت علامت عبدیت و کمال ولایت همین است. روز اول هرکس به معمولات چنگ میزد تا آخر جامهٔ دوام را بر تن میکرد. این بزرگان “أحب الأعمال إلیالله” را معززترین معمولات خود قرار میدادند و پلههای تقرب و ولایت را طی میکردند.
مولانا گنگوهی روزها روزه میگرفت و بعد از مغرب بهجای چهار رکعت نقل، 20 رکعت صلوة الأوابین ادا میکرد که تقریباً دو جزء از قرآن را در این رکعات تلاوت میکرد. پس از نماز وقتی به منزل برای صرف غذا تشریف میبرد، در بین راه تا رسیدن به منزل به تلاوت قرآن میپرداخت. بعد از عشاء برای مدتی استراحت میکرد و ساعت دو نصفهشب برای تهجد بیدار میشد؛ بعضیها در ساعت یک نیز ایشان را در حال وضو گرفتن مشاهده کردهاند. حدود سه ونیم ساعت به قیام اللیل مشغول میشدند و پس از نماز صبح به پاسخگویی استفتاءهای وصولشده توسط پست مشغول میشدند. بهوقت ظهر قیلوله میکردند و بعد از نماز ظهر تا نماز عصر به تلاوت کلام پاک میپرداختند. در ماه مبارک رمضان، شب و روز نزد ایشان برابر بود.
علاقهٔ فراوان به فقه و حدیث
مولانا رشیداحمد در عهد خود امام فقه و حدیث و دریای بیکران تمام علوم بود. اما به حدیث و فقه رغبت و علاقهٔ وافر داشتند. مولانا گنگوهی رحمه الله بیش از 14 مرتبه کتاب فقه «هدایه» را درس دادند و تقریباً تمام کتب صحاح سته را نیز تدریس کردند.
ذکر کامل تمام کمالات علمی و روحانی ایشان بسیار دشوار است؛ برای درک کمالات ایشان همین بس که از فیض صحبت و خدمت ایشان شخصیاتی همچون شیخالهند مولانا محمودالحسن، مولانا خلیلاحمد سهارنپوری، مولانا عبدالرحیم رائیپوری و مولانا حسیناحمد مدنی ستارههای درخشان و تابان هند شدند. شیخ طریقت ایشان، حاجی امدادالله مهاجر مکی رحمهالله میفرماید: «شخصی که به این فقیر امدادالله محبت و علاقه و ارادت دارد، مولوی رشیداحمد سلّمه و مولوی محمدقاسم سلّمه که جامع تمام کمالات علوم ظاهری و باطنی هستند، به جای من، بلکه بیشتر از من بداند. اگر موضوع برعکس شود و آنها به جای من و من به جای آنها میبودم، پس همنشینی آنها را غنیمت بشمارید که امثال آنان در این زمانه نایاب هستند.» (ضیاءالقلوب)
حاجی امدادالله مهاجر مکی در جایی دیگر فرموده است: «اگر خداوند متعال از من بپرسد که امدادالله! چه چیزی با خود آوردی؟ من مولوی رشیداحمد و مولوی محمدقاسم را تقدیم میکنم که اینها را برداشتم و حاضر شدهام.» (تذکرة الرشید)
ایشان در سالهای پایانی عمر پربرکت خویش از نعمت بینایی محروم شدند؛ پزشکان گفتند اگر عمل جراحی صورت بگیرد، بینایی بازمیگردد. اما مولانا گنگوهی فرمودند با این کار از نعمت سجده تا چند روز محروم میشوم. در پاسخ به اصرار دوستان بر انجام این عمل، فرمودند طبق حدیث خداوند از هرکس نعمت چشم در دنیا را بگیرد، در آخرت به او نعمت بهشت نصیب میشود.
در زندان اشغالگران بریتانیایی
پس از پایان حادثهٔ ناگوار و انقلاب نافرجام 1857 میلادی، حکومت استعمارگر انگلیس با کوچکترین شکوشبهه مسلمانان را به دار میآویخت یا تیرباران میکرد. چنانکه حکم جلب حاجی امدادالله مهاجر مکی، مولانا محمدقاسم نانوتوی و مولانا گنگوهی که جزو پرچمداران جهاد آزادی بودند، نیز صادر شد؛ حضرت حاجی صاحب به مکه مکرمه هجرت نمود، مولانا محمدقاسم و مولانا گنگوهی مخفی شدند. اما با گزارشهای مخبرین، ایشان را دستگیر کردند و در سیاهچالههای زندان سهارنپور حبس کردند. چون حکومت مدرکی علیه ایشان نیافت، پس از شش ماه حکم به آزادی آنان داد. ارادهٔ الهی همین بود که از این بزرگان برای خدمت دین کار بگیرد، به همین دلیل حکومت اشغالگر نتوانست ذرهای آسیب به آنان برساند.
ایشان در طول حیات مبارک خویش سه بار توفیق ادای مناسک حج را حاصل کرد و تمام عمر مبارک خویش را در خدمت به دین گذراند. “فتاوای رشیدیه” یکی از شاهکارهای علمی ایشان است، علاوه بر آن حدود پانزده تصنیف دیگر نیز دارند. هزاران تن از علماء و مشایخ از فیوضات علمی و روحانی ایشان بهرهمند شدهاند و از ایشان اجازهٔ نقل حدیث حاصل کردهاند.
این ستارهٔ درخشان آسمان پرنور علم و معرفت بالاخره در نهم جمادیالثانی 1323 هجری مطابق با 11 اوت 1905 میلادی پس از نماز جمعه دار فانی را وداع گفتند.
آئے عشاق گئے وعدہ فردا لے کر / اب انہیں ڈھونڈ چراغِ رخ زیبا لے کر
منبع: اکابر علمای دیوبند بهنقل از «تذکرة الرشید»
دیدگاههای کاربران