امروز :سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳

زمینه های اجتماعی گرایش به تندروی باید حذف شود

زمینه های اجتماعی گرایش به تندروی باید حذف شود

به همه آحاد ملت با یک دید نگاه شود. داشتن یک مذهب برایش امتیاز یا سبب افتادن نشود. جایی که ما اهل‌سنت می‌بینیم و می‌شنویم به معتقدات ما اهانت نشود. برای برگزاری مراسم دینی که اهمش نماز است ما محدودیت و مشکلی نداشته باشیم.

  اوضاع کلی منطقه و بلوچستان
 از روزگار قدیم مردم بلوچستان علاقه عجیبی به ایران داشته اند. بطوری که بسیاری از اقوام بلوچ نسب خود را به برخی از پادشاهان ایران (مانند انوشیروان و…) می رسانند. از جدا شدن بخشی از بلوچستان به خاک پاکستان بیش از نیم قرن می گذرد اما هنوز هم بسیاری از مردم بلوچ آنجا خود را ایرانی می دانند.
   مردم بلوچستان در روزگاری که حکومت مرکزی ایران در این دیار هیچ نیرویی نداشته، به صورت خودجوش با نیروهایی انگلیسی که قصد داشتند بخشهایی از ایران را جدا کنند جنگیده‌اند که در تاریخ ثبت گردیده است.
  ایرانیان از هر شهر و قومیت که بوده اند از روزگار قدیم اگر گذرشان به سرزمین بلوچستان افتاده یا مهاجرت کرده اند، مردم اهل سنت با احترام و برادرانه با آنها رفتار نموده اند. اهل سنت بگونه ای با آنها رفتار کرده اند که آن هم‌وطنان احساس بیگانگی نکرده اند. گاهی شما می بینید افرادی شیعه مذهب در دورترین نقاط بلوچستان میان مردم اهل سنت بخوبی زندگی می کنند و هیچ کسی کوچکترین سخنی که آنها را ناراحت نماید به آنان نگفته است. جالب است بدانید در روزگاری که انگلیسی‌ها بر هند حاکم بودند تعدادی از مردم هند که مذهب سیک داشته اند به زاهدان مهاجرت نموده اند. پس از سالیان دراز آنان همچنان در این شهر هستند و خود را بخشی از مردم این دیار می دانند، چون مردم ما با همه رفتار انسانی و شایسته داشته اند.

زمینه های ایجاد مشکل
همانطور که گفته شد در ذهن و تفکر مردم بلوچ و اهل‌سنت کوچکترین زمینه ای برای جدایی و تفرقه میان مردم کشور و بخصوص شیعه و سنی که یک دین دارند نبوده و نیست. مردم سیستان و بلوچستان از روزگار قدیم با هم یکی بوده اند. قوم و خویش و برادر و یاور همدیگر.
    گروه کوچکی از میان سیستانی‌ها شکل گرفت که بسیار قوم‌گرا و متعصب بودند. آنان بخاطر آنکه مقام‌ها و پست‌های استان را در دست خود بگیرند ابتدا شعار بومی و غیر بومی را سر دادند و گفتند مسئولیت‌ها باید در دست بومی‌ها (یعنی خودشان) قرار گیرد. عده کثیری از ساکنان زاهدان کسانی هستند که پدرانشان از استان‌های دیگری مثل کرمان، یزد، خراسان و جاهای دیگر آمده اند و اینها در همین شهر متولد شده اند. لذا اینها هم بومی به حساب می آیند اما در تعریف آن برادران بومی به کسی گفته می شد که از زابل آمده باشد. وقتی آنها موفق شدند شیعیان غیر خودشان را کنار بزنند آنگاه برای کنار زدن بلوچ‌ها شعار مذهب سر دادند تا به این صورت بلوچ‌ها را نیز از کنار خود دور کنند. ناگفته نماند که بسیاری از زابلی‌ها با تندروی این افراد مخالف بوده و هستند چرا که این رفتارها خلاف سیره بزرگان اسلام است.
    این گروه کوچک از ایجاد هر ترفندی برای ایجاد شکاف مذهبی میان مردم استفاده می کردند تا بتوانند به مقامات تهران بقبولانند که اهل سنت با نظام دشمنی دارند.

دو مورد که زمینه دلگیری را فراهم کرد
بعد از انقلاب دو اتفاق افتاد که به‌تدریج زمینه‌های بروز ناراحتی میان مردم را فراهم نمود. اولین کاری که شد و به نظر ما کاملا اشتباه بود اینکه: تمامی ارگان‌ها و نیروهای انتظامی مثل کلانتری‌ها، پاسگاه‌ها، پلیس راه و سایر نیروهای مسلح به طور کامل از مردم اهل‌سنت خالی گشت و این ارگان‌ها و ادارات تقریبا یک‌دست در دست یک قوم قرار گرفت. همان‌طور که می‌دانید این ادارات با مردم ارتباط بسیار زیادی دارند. به عبارت دیگر کل ارتباط مردم با حکومت در این اداره‌ها خلاصه می‌شود. مردمی که در روستاها هستند از دیدن برخورد مامورین پاسگاه در مورد کل حکومت قضاوت می کنند. کسانی که در شهرها هستند با دیدن رفتار مامورین کلانتری‌ها و پلیس راه و… در مورد حکومت قضاوت می‌کنند.
    برخورد و رفتار این مامورین به حدی بد و تبعیض آمیز بود که هر کسی بدون تردید می گفت رفتار اینها با ما ظالمانه و تبعیض آمیز است. در هر کجا در شهرها و روستاها مردم از ظلم‌ها و زورگویی‌های مامورین انتظامی حرف می‌زدند. در حالی که در روزگار قدیم و دوران شاه چون مامورین مخلوط بودند و در میانشان بلوچ و اهل سنت فراوان بود با برخورد مامورین کسی به ذهنش نمی آمد که این رفتارشان از روی تعصب مذهبی یا قومی است.
    دومین مسئله که سبب رنجش مردم گشت رواج توهین و اهانت مذهبی است. کسانی از میان شیعه که شاید هیچ اعتقادی به دین و مذهب نداشتند به خاطر گرفتن امتیازاتی دو آتشه مذهبی شدند و مراسم‌های توهین آمیز و ضد اهل سنت را بسیار غلیظ تر از تهران و قم در شهرهای اهل سنت نشین برگزار می کردند که این روند همچنان ادامه دارد.
   مقام معظم رهبری امسال فرمودند اهانت به مقدسات خط قرمز است و نباید کسی به معتقدات دیگران اهانت کند. تمامی بزرگان شیعه بدون استثناء مورد احترام اهل سنت هستند و اهل سنت آنها را جزو مقدسات خودشان حساب می کنند. علی و فاطمه و حسن و حسین و فرزندانشان را جزو بزرگان خودشان می دانند. لذا به آنان احترام می گذارند و در درون خانه خود نیز کوچکترین سخنی توهین آمیز نسبت به آنان نمی گویند. اما وقتی مشاهده می کنند برادر شیعه ما در خیابان‌ها جلوی خانه مردم به مقدسات اهل سنت اهانت و دشنام می دهند بسیار ناراحت و دلگیر می شوند.
    این دو مورد سبب رنجش و ناراحتی مردم اهل سنت را فراهم آورد. اما با همه اینها اهل سنت فیصله نمودند که این چیزها را تحمل نمایند و چیزی نگویند که برادری را به هم بزند.
    در هر سرزمین و هر جایی بالاخره کسانی پیدا می شوند که طبعی ماجراجویانه دارند و می خواهند شرارت نمایند. در تاریخ بلوچستان نیز افراد زیادی بوده اند که به هر دلیلی با حکومت وقت مبارزه می کردند، از دادشاه گرفته تا افراد دیگر. اینگونه آدم‌ها نگاه می کنند مردم از چه شعاری خوششان می آید لذا همان شعار را سر می دهند.
 هیج برهه ای از تاریخ، بلوچستان خالی از آدم یاغی و جنگجو و شرور نبوده است. این چیزها دلیل بر این نیست که عامه مردم همفکر و حامی آنان بوده اند. جوان بیست و یک ساله ای به نام “عبدالمالک ریگی” شروع به شرارت نمود. این امر برای مردم ما چیز غیر عادی نبود، اما همان گروهکی که قبلا به آنها اشاره شد و می خواستند با دامن زدن به مسائل مذهبی خود را متولی مذهب شیعه معرفی کنند، او را نه یک شرور که یک بلوچ سنی معرفی کردند. حال آنکه همه می دانند آن اقدامات خلاف صریح دین و نیز فرهنگ بلوچ بود. الان هم گروهی به نام “جیش العدل” سر برآورده که متاسفانه باز برخی آن را به پای قوم بلوچ یا اهل سنت معتدل این منطقه می نویسند که خلاف مصلحت و انصاف است.
  این اشتباه است که هر جریانی را ما از دید مذهبی بسنجیم. یک نفر در تهران کشته می شود من اعلام کنم یک نفر سنی را در تهران کشتند. یک نفر در نقطه دورافتاده بلوچستان کشته شود آن برادران اعلان کنند یک نفر شیعه را کشتند. گروهک مجاهدین خلق همه شیعه بودند آیا ما می توانیم بگوییم شیعیان بر ضد جمهوری اسلامی قیام مسلحانه کردند؟ این انصاف نیست.
   یکی از شایع‌ترین موارد قتل‌ها در بلوچستان موارد ناموسی است. بنابر دید قومی و عشیره ای نسبت به مسائل ناموسی متاسفانه مردم بسیار متعصبانه برخورد می کنند. پیوسته شاهد قتل‌های زیادی هستیم. شیعیانی که ساکن این دیار هستند نیز چنین هستند. یعنی با مسائل ناموسی با شدت برخورد می کنند. ما مواردی داشته ایم که مثلا فردی شیعی بخاطر مسائل ناموسی توسط خود شیعیان به قتل رسیده. بعد کسانی بخاطر بهره برداری و ایجاد شکاف میان مردم با سروصدا و تبلیغات فراوان آن را به اهل سنت منتسب نموده اند، در حالی که همه مردم ساکن آنجا به خوبی می فهمند که جریان چه بوده است.
 تمامی علمای اهل سنت با نظام همراه هستند، همان‌هایی که با جمهوری اسلامی کاملا مخالفند و به خارج رفته اند نیز هیچگاه راضی نیستند فساد به پا شود و خونی ریخته شود. اگر علمای اهل سنت و مردم اهل سنت یک ذره خواهان جنگ و خونریزی بودند بدون تردید مشکلات و فساد بسیار وسیع تر می گشت. ولی آنان قلبا از این امر ابا داشته و از درگیری متنفر بوده اند.

اهل سنت هم قربانی ترورها شده اند
بسیاری از مردم سنی‌مذهب به این جرم که همراه با حکومت بوده اند ترور یا دستگیر و کشته شده اند. بسیاری نیز هدف حمله قرار گرفته اند. چون تعدادشان بسیار است و شاید خود آنها یا اقوامشان راضی به این نباشند که از آنها نام ببریم. نمی توان به تک تکشان اشاره نمود.
  جمهوری اسلامی برای جلوگیری از رشد گروه‌هایی مانند جیش العدل باید به دو مورد  که سبب ناراحتی مردم شده بود، رسیدگی کند. اول همان یک دست شدن نیروهای انتطامی و خالی شدن جای اهل سنت در میان آنها. این مورد بنا بر طرح شهید شوشتری به مقدار زیادی تعدیل شده و اکنون تعداد زیادی از مردم بلوچ و اهل سنت در سپاه کنار سایر نیروها حضور دارند و همین مسئله سبب آرامش میان مردم شده است. اگر چه هنوز در حد مطلوب نیست ولی به هر صورت از قبل خیلی بهتر شده. از زمانی که امنیت منطقه به سپاه پاسداران واگذار گشته آرامش نسبی حاکم شده است.
 مورد دوم که گفتیم اهانت مذهبی متاسفانه روز بروز بیشتر می گردد. یکی از بهترین آموزه های دینی ما این است که چیزی که برای خود نپسندی بر دیگران مپسند. وقتی شما دوست ندارید کسی به معتقدات شما اهانت کند پس به معتقدات دیگران نباید اهانت کنید.
 چیزی به نام شهادت حضرت زهرا را اهل سنت قبول ندارند. اکنون می بینیم جریاناتی دارند این امر را بستر اختلاف و توهین به اهل سنت کرده و هر روز تعداد مراسمات را بیشتر می کنند و جهت آن را هم ضد اهل سنت قرار می دهند. اگر ما به اهل سنت اعلام می کردیم یک روز از خانه بیرون نیایید مشکلی نبود، ولی الآن این مساله به دو سه دهه تبدیل شده و خانه نشین شدن در این مدت، غیرممکن است.
 در سالی که جناب یونسی وزیر اطلاعات بود و به زاهدان آمده بود من یادداشتی به ایشان دادم و گفتم دارد شهادت حضرت زهرا بطور گسترده مطرح می شود. اگر می خواهید جلوی تفرقه میان امت اسلامی را بگیرید از هم اکنون جلوی این مطلب را بگیرید چون اگر این مسئله راه بیافتد برخی ابزار فتنه و تفرقه را ایجاد خواهند کرد. ولی اقدامی نشد!  
   کم نیستند شیعیان محلی و واقع‌بین و برادران سیستانی که با ما همدردی می کنند و از حرکات تفرقه‌جویانه متاسف و ناراحت هستند. وقتی همه خیابان‌ها و کوچه ها و حتی پشت شیشه ماشین‌ها پر از شعار تفرقه‌زا و اهانت آمیز است چه کاری از دست علمای اهل سنت برمی‌آید؟

مطالبات اهل سنت
اهل سنت مطالبه زیادی ندارند و سه چیز می خواهند که بر اساس عدل اسلامی حقوقی به رسمیت شناخته شده هستند:
اول اینکه به همه آحاد ملت با یک دید نگاه شود. داشتن یک مذهب برایش امتیاز یا سبب افتادن نشود. مذهب و دین چیز شخصی و جدایی محسوب می شوند و در برخوردها و استخدام‌ها و غیره نباید مدنظر قرار گیرند.
  دوم اینکه به معتقدات اهل سنت اهانت نشود. سوم اینکه برای برگزاری مراسم دینی که اهمش نماز است ما محدودیت و مشکلی نداشته باشیم. برای برآورده شدن این مطالبات، اهل سنت راه مسالمت و گفتگوی دوستانه را دنبال می کند و هرگز راه خشونت و جنگ را نمی پسندند و از آن بیزارند.

*متن کامل گفتگوی مولوی عبدالمجید شه‌بخش، از اساتید دارالعلوم زاهدان، با سایت “اخوت”

 

منبع: سایت اخوت


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید