امروز :پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳

حج؛ مظهر عشق بندگان با خدا

حج؛ مظهر عشق بندگان با خدا

 «وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ* لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَّعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ* ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَلْيُوفُوا نُذُورَهُمْ وَلْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» (و در ميان مردم براى [اداى] حج بانگ برآور تا [زائران] پياده و [سوار] بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مى‏آيند به سوى تو روى آورند،  تا شاهد منافع خويش باشند و نام خدا را در روزهاى معلومى بر دامهاى زبان‏بسته‏اى كه روزى آنان كرده است ببرند پس از آنها بخوريد و به درمانده مستمند بخورانيد سپس بايد آلودگى خود را بزدايند و به نذرهاى خود وفا كنند و بر گرد آن خانه كهن [كعبه] طواف به جاى آورند.)  [الحج: 27-29]

مقدمه:
اسلام دین توحید خالص است، دینی که قائل به واسطه بین بنده و پروردگار نیست، زیرا خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک‏تر است؛ « وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» (و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند [بگو] من نزديكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم پس [آنان] بايد فرمان مرا گردن نهند و به من ايمان آورند باشد كه راه يابند) [بقره: 186]
دین اسلام از یک سو خواهان یکسویی در تفکر و اخلاص درعمل و اراده را است و از سوی دیگر این مسأله را که انسان همواره دنبال یک چیز مشهود و قابل رؤیت است تا بتواند نیاز خود را در قالب نزدیکی و احترام و شوق و رغبت به آن چیز به جا بیاورد، نادیده نمی‏گیرد. از این رو خداوند متعال امور ظاهری و محسوسی را اختیار نموده و آن را به سوی خود نسبت داده و با رحمت خود پوشانده که هر شخص با دیدن آنها یاد خداوند برایش تازه می‏گردد و یاد رحمات خداوندی و توحید و یکتاپرستی در ذهنش تداعی می‏شود، که خداوند متعال از این امور به “شعائرالله” تعبیر نموده است، که تعظیم این شعائر در واقع تعظیم خداوند است و کوتاهی در حق آنها کوتاهی در حق خداوند است، از این رو خداوند به مسلمانان دستور می‏دهد تا محبت و عشق درونی خود را با نزدیک شدن و مشاهده کردن این تعالیم ارضاع نمایند. قرآن کریم در مورد این امور می‏فرماید: «ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ» (اين است [فرايض خدا] و هر كس شعائر خدا را بزرگ دارد در حقيقت آن [حاكى] از پاكى دلهاست) [الحج:32]
یکی از این شعائر “حج” است که فرد با طواف دور کعبه معظمه شگفتی‏های عشق و محبت خود را در قالب طواف به نمایش می‏گذارد و خود را به کعبه نزدیک کرده و سینه خود را بدان می‏چسباند، استلام حجر می‏کند و بدین گونه عظمت خداوند را در دل تازه می‏گرداند. فرد طواف کننده در حالی که اشک از چشمانش جاری می‏شود ذکر الله را به جا می‏آورد و به یاد ابراهیم خلیل‏الله علیه السلام می‏افتد که چگونه خانه کعبه را بنا کرد و تمام  آزمایشات الهی که از سوی خداوند متوجه این بزرگمرد توحید شده بودند، در مقابل دیدگانش مجسم می‏شوند

عنصر محبت و عشق در طبیعت انسان و اثر آن در زندگی و جایگاه آن در دین
انسان فقط عقل خالی نیست و نه موجودی جامد که فقط در مقابل قانون خشک سر خم کند، انسان فقط یک ماشین آهنی که روی یک خط حرکت کند نیست، بلکه انسان درعین حال که دارای عقل است قلبی سرشار از محبت را نیز در سینه خود حمل می‏کند و دارای ایمان و عاطفه، اطاعت و عشق و محبت و آرزو است و این امور سرّ عظمت، شرافت و کرامت انسان است، و این گونه است که انسان می‏تواند بر هر مشکل و معضلی غلبه حاصل کند و شگفتی بیافریند.
هیمن نیروی عشق و محبت در وجود انسان بود که مستحق امانت خداوندی که آسمانها و زمین و کوهها از قبول کردن آن بازماندند، گردید و انسان خاکی را به جایی رساند که جمادات، حیوانات، گیاهان و حتی فرشته مقرب نیز توان رسیدن با آن جایگاه را ندارند.
رابطه انسان با خداوند یک رابطه خشک و قانون‏مدار نیست که اوامر آن را ادا نموده و از نواهی باز آید، بلکه یک رابطه سراسر شوق و محبت و عشق است و دین اسلام نه تنها از آن منع نمی‏کند بلکه به آن دعوت می‏دهد و آن را تغذیه نموده و قوی می‏گرداند و می‏فرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ» (كسانى كه ايمان آورده‏اند به خدا محبت بيشترى دارند.) [بقره:165]
و می‏فرماید: «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِين» (َبگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده‏ايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى‏داريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست‏داشتنى‏تر است پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى‏كند) [مریم:12-13]
امام غزالی در مورد حکمت حج می‏گوید: شوق و محبت و عشق در غریزه انسان وجود داشته و حتی نیازی از نیازهای او است، لذا در جستجوی چیزی است که بتواند نیاز خود را برآورده نموده و عطش خود برطرف نماید. پس در این میان کعبه معظمه و دیگر شعائر موجود مانند “صفا” و “مروه” و سایر مناسک حج بهترین مکان برای محقق کردن محبت و تسلی دادن خاطر است و خداوند متعال در این باره می‏فرمایند: «و إذا بّوانا ابراهیم مکان البیت ن لاتشرک بی شیئا و طهر بیتی للطائفین و القائمین و الرکع السجود و اذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا و علی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق. لیشهدوا منافع لهم و لیذکرو اسم الله فی ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمة الانعام منها و اطعموا البائس الفقیر. ثم لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم و لیطوفوا بالبیت العتیق» [حج: 26- 29]

پروازی از زندان تنگ به سوی جهان وسیع
شخص مسلمان نیازمند بود تا تشنگی روح خود را برطرف کند و از جهان محدود عادات خود بیرون بیاید و زنجیرهای جامعه خود را پاره کند و از جامعه‏ای که سراسر از چیزهای عادی و دوست‏داشتنی محاصره است بیرون بیاید و بدون درنظر گرفتن رنگ، ملیت و وطن خویش به عقیده توحید الهی؛ توحید در عقیده، توحید در مقصد ایمان بیاورد و هم صدا با دیگرعشاق و محبوبان ایزد صدا بزند: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک، إن الحمد والنعمة لک و الملک، لاشریک لک»

حج و زیارت در دیانات گذشته (یهود- مسیح- هند)
هر دینی و هر امتی دارای اماکن مقدسه‏ای بود‏ه‏اند، که دارای رسوم و عادات خاص می‏باشند که به سوی آن بار سفر بسته می‏شده است. زیرا زیارت اماکن مقدسه تلبیه ندای ضمیر است و انسان همواره در جستجوی چیزی است که آن را با چشم خود ببیند تا به آن عشق بورزد و با نزدیکی و تعظیم آن اماکن رغبت و شوق خود را اشباع نماید و اسباب بخشش گناهان خود را نیز فراهم بگرداند.
انسان نیازمند است که در یک جایگاه عبادی با سایر برادران دینی خود جمع شود و روح اخوت اسلامی را تازه نماید. از این رو هیچ دین و آئینی از اماکن مقدسه مناسک دینی مشهور که برای آن بار سفر ببند خالی نبوده است، در این اماکن مقدسه قربانی‏ها ذبح می شدند و اعمالی دیگر جهت تقرّب انجام می‏گرفتند، به طوری که قرآن عظیم‏الشأن می‏فرماید: «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ» (و براى هر امتى مناسكى قرار داديم تا نام خدا را بر دامهاى زبان‏بسته‏اى كه روزى آنها گردانيده ياد كنند پس [بدانيد كه] خداى شما خدايى يگانه است پس به [فرمان] او گردن نهيد و فروتنان را بشارت ده» [حج:34]
و نیز می‏فرمایند: « لِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا هُمْ نَاسِكُوهُ فَلَا يُنَازِعُنَّكَ فِي الْأَمْرِ وَادْعُ إِلَى رَبِّكَ إِنَّكَ لَعَلَى هُدًى مُّسْتَقِيمٍ» (براى هر امتى مناسكى قرار داديم كه آنها بدان عمل مى‏كنند پس نبايد در اين امر با تو به ستيزه برخيزند به راه پروردگارت دعوت ده زيرا تو بر راهى راست قرار دارى) [حج: 67]
در مورد وجود اماکن مقدسه که دیانات گذشته جهت ادای زیارت و حج به آنها بار سفر می‏بستند. اما از چگونگی این زیارات و حج‏ها خبر صحیحی در دست نیست.  در اینجا خلاصه‏ای از آنچه که در “دائرة المعارف الیهودیة” جلد دهم آمده است نقل می‏شود:
 زیارت بیت‏المقدس که به زیارت (REYIAH ) خوانده می‏شود در زمان سه عید حصاد، فصح، مظال برگزار می‏شد که برگزاری این مراسم در این اعیاد بر همه یهودیان، به استثنای کودکان نابالغ، زنان، افراد نابینا . معذور جسمی، و کسانی که دارای بیماریهای بدنی یا روانی فرض بود.
در شریعت سیدنا موسی علیه السلام ازهنگام حج بر زائر واجب بود که همراه خود قربانی ببرد، ولی مقدار آن معلوم نبود،ناگفته نماند که در این شریعت نیز زنان و کودکان از حج معاف بودند. در مراسم حج دیانات مختلف تعداد زیادی قربانی ذبح می‏شد و پوست آنها به نگهبانان اماکن مقدسه داده می‏شد.
خلاصه حج نزد یهودیان دارای روزهای خاصی بود که به آن “روزهای زیارت” می‏گفتند و یهودیان در این روزها قبور انبیا، پادشاهان، اولیاء و کسانی که مشهور به نیکی و صلاح را زیارت می‏کردند، حج و زیارت نزد “دائرة المعارف ادیان و اخلاق” حج مسیحیان اینگونه بیان می‏کند: حج اسم سفری است که انسان جهت زیارت اماکن مقدسه آن را انجام می‏دهد، مانند اماکن حیات دنیوی سیدنا عیسی علیه السلام در فلسطین، یا مراکز رهبران دینی در “روما” یا اماکن مقدسه‏ای که به مقبولان خداوندی منسوب می‏شود.
نسل اول مسیحیان به ضرورت زیارت اماکن مقدسه راه نیافته بودند اما متأخرین آنها به زیارت اماکن مقدسه توجه زایدالوصفی از خود نشان داده‏اند. به طوری که در قرن سوم گروه زیادی از مسیحیان توجه خاصی جهت پیدا کردن آثار مسیح علیه السلام از خود نشان دادند.
ناگفته نماند که “ضریح پطرس” و “ضریح بولس” سبب اجلال و بزرگداشت روما گشتند، به طوری که مسیحیان برای زیارت قبور شهدا به قبرستان‏های اموات مراجعه می‏کردند. اسامی شهدای یاد شده و روزهای زیارت آنها در دائرة المعارف دیانات و اخلاق ذکر شده است که معظم آنها در سرزمین‏های اروپا و آسیا قرار دارند. اما آنچه که قابل ذکر است مشکلی است که یهودیان و مسیحیان در زیارت قبور صالحین و اولیا با آن مواجه بودند، زیرا زیارت قبور انبیا و صالحین، آغشته با شرک و قبرپرستی بود، و این همان چیزی است که خاطر گرامی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را در آخر ایام حیات مبارکشان به خود مشغول کرده بود که می‏فرمود: خداوند یهود و نصارا را لعنت کند که قبورانبیا را محل سجده قرار دادند، در حالی که انبیای الهی از این که قبور آنها سجده‏گاه مردم قرار گیرند، بیزار بوده‏اند.
پیروان دیانت در هند نیز دارای معابد و اماکن مقدسه زیادی هستند که از همواره سالانه برای زیارت آن اماکن رخت سفر می‎‏بندند، اکثر این اماکن درساحل رود کنج (GANGES) قرار دارند که بسیاری از مردم جهت غسل کردن در این مکان جمع می‏شوند و غسل کردن در این رود را کفّاره گناهان دانسته و آن را از بزرگترین اعمال مقرّبانه قلمداد می‏کنند.
از مهمترین اماکن مقدس در نزد بودائیان نیز که جهت سفر اعمال عبادی خود به آنجا می‏روند شهر “کیا” در ولایت “بهار” است.
 ناگفته نماند که اعیادی که در این اماکن برگزارمی‏شوند مملو از هرج و مرج و جنایت است که بی‏نظمی و عدم نظافت زائرین به طور واضح در آن نمایان است

نفش اصلاحی دین اسلام در تشریع حج
مراسم حج در دوران جاهلیت قبل ازاسلام آغشته بود از مراسم خرافی، رسومات جاهلانه و باطل که به طور کلی مراسم واقعی و معنوی حج ابراهیمی را تحریف کرده و روح و تربیت روحی را که از مهمترین ثمرات حج بشمار می‏رود، را از میان برده بود.
 بزرگترین عامل این تحریفات، غرور و فخرفروشی قریش بود. اهل جاهلیت موسم حج را بازار فخرفروشی و تفاخر به پدران و عمل‏کردهای آنها قرار داده بودند، اما وقتی دین اسلام آمد بر تمام این رسومات خط بطلان کشید و فرمود: «فاذا فَإِذَا قَضَيْتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَذِكْرِكُمْ آبَاءكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْرًا» (و چون آداب ويژه حج‏خود را به جاى آورديد همان گونه كه پدران خود را به ياد مى‏آوريد يا با يادكردنى بيشتر خدا را به ياد آوريد.) [بقره: 00)]
همچنین گذشت زمان باعث شده بود که عبادت حج بسیاری از مقدسات و پاکی‏های خود را از دست داده و تبدیل به یک عید مانند سایر اعیاد جاهلی شده و مکانی برای خصومت‏طلبی و نزاع گردد، اما قرآن مجید این عمل را نیز به شدت مورد مذمت قرار داده و فرمود: « الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ» (حج در ماههاى معينى است پس هر كس در اين [ماه]ها حج را [برخود] واجب گرداند [بداند كه] در اثناى حج همبسترى و گناه و جدال [روا] نيست) [بقره: 197]
لازم بذکر است که اهل جاهلیت هرگاه قربانی‏هایشان را ذبح می‏کردند قسمتی از خون قربانی را بر کعبه می‏مالیدند و گوشت‏های قربانی را روی بت‏ها می‏گذاشتند، اما قرآن این امر را نکوهش کرده و اعلام کرد:«لَن يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ» (هرگز [نه] گوشتهاى آنها و نه خونهايشان به خدا نخواهد رسيد ولى [اين] تقواى شماست كه به او مى‏رسد اين گونه [خداوند] آنها را براى شما رام كرد تا خدا را به پاس آنكه شما را هدايت نموده به بزرگى ياد كنيد و نيكوكاران را مژده ده) [حج:37)]
یکی دیگر از رسوم دوره جاهلیت این بود که حجاج وقتی احرام می‏بستند می‏خواستند وارد منزل خود بشوند از بالای دیوار وارد می‏شدند و از دربها نمی‏آمدند و این کار را گناه می‏دانستند، اما خداوند این عمل آنها را باطل اعلام کرد و فرمود: «وَلَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُيُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَى وَأْتُواْ الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (و نيكى آن نيست كه از پشت‏خانه‏ها درآييد بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند و به خانه‏ها از در [ورودى] آنها درآييد و از خدا بترسيد باشد كه رستگار گرديد.) [بقره:189]
همچنین حجاج در دوران جاهلیت از همراه بردن توشه برای حج خودداری می‏کردند و تظاهر به توکل می‏نمودند و می‏گفتند: “ما مهمانان خداوند هستیم” اما از گدایی کردن و سوال کردن خودداری نمی‏کردند و این کار را خیر و در راه خدا می‏دانستند اما خداوند متعال از این کار آنها را نهی نمود و فرمود: « وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَى» (و براى خود توشه برگيريد كه در حقيقت بهترين توشه پرهيزگارى است.) [بقره:197]
عدم تجارت در موسم حج یکی دیگر از امور جاهلی بود که طی آن از خرید و فروش در موسم حج خودداری می‏کردند اما خداوند متعال این امر را رد کرد و فرمود: « لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلًا مِّن رَّبِّكُمْ» (بر شما گناهى نيست كه [در سفر حج] از فضل پروردگارتان [روزى خويش] بجوييد.) [بقره:198]
همچنین در دوره جاهلیت مشرکین با این ادعا که ما در لباسهایی که گناه کردیم طواف نمی کنیم، مردها در روز و زنها در شب، به صورت لخت و عریان به طواف بیت‏الله می‏پرداختند، که دین اسلام با آمدن خود این رسم بی‏بندباری و کاملا جاهلانه را باطل کرد و فرمود:« يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ» (اى فرزندان آدم جامه خود را در هر نمازى (عبادتی) برگيريد. (بپوشید)) [اعراف:31]
یکی دیگر از رسوم جاهلی این بود که طوایفی از عرب‏ها از طواف بین صفا و مروه خودداری می‏کردند و آن را یکی از اعمال دوره جاهلیت می‏دانستند، اما دین اسلام با آمدن خود آن را باطل نمود و فرمود: «إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ» (در حقيقت صفا و مروه از شعائر خداست [كه يادآور اوست] پس هر كه خانه [خدا] را حج كند يا عمره گزارد بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد و هر كه افزون بر فريضه كار نيكى كند خدا حق شناس و داناست.) [بقره:158]
و با این اصلاحات فناناپذیر دین اسلام فریضه حج را به اصل ابراهیمی آن برگرداند و آن را از هرگونه تحریف و تاویل و غلو پاک نمود تا اینکه حج یک مظهر و یک رنگ و یک ملت بوده و از شعارهای قومیت‏پرستی، نژادگرایی به دور باشد و همه در یک لباس (احرام) یک رنگ بوده و یک صدا باشند و از تعصبات قومی و زبانی به دور باشند؛ غنی و فقیر، حاکم و محکوم، کوچک و بزرگ در کنار هم قرار بگیرند و همگی یک صدا و با یک نغمه بگویند: لبیک اللهم لبیک، لبیک لاشریک لک لبیک، إن الحمد والنعمة لک و الملک، لاشریک لک.
پس مادامی که در میان این امت، عبادت “حج” وجود داشته باشد، آن گونه که سایر ملت‏ها دچار نژادپرستی شده‏اند، این امت (امت مسلمه) شکار نژادپرستی و قوم‏گرایی نخواهند شد و همگی، چه شرقی و چه غربی چه عجم و چه عرب، رو به یک قبله (بیت الله) می‏نمایند و این را بزرگترین آرزو و سعادت برای خود می‏دانند.

نگارنده: رشیداحمد شه بخش

منابع:
1- الأرکان الأربعه؛ علامه ابوالحسن الندوی
2- حجة الله البالغه: امام شاه ولی الله دهلوی
3- صحیح بخاری
4- دائرة المعارف الیهودیه

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید