امروز :جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳

تفسیر آیة الکرسی [بخش پنجم]

تفسیر آیة الکرسی [بخش پنجم]

 در حکومت و ریاست آسمان‌ها و زمین عظمت و جلال و کبریایی رب العالمین به اندازه ‌ای است که هیچ احدی بدون اذن و اجازه او نمی ‌تواند شفاعت کند. همه در برابر او گردن تسلیم خود را خم کرده‌ اند. این مطلب را در جمله بعد چنین بیان فرموده است: «مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» [البقرة: 255] (کیست آنکه در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او؟.)

استفهام انکاری است، یعنی هیچ احدی بدون اذن او نمی ‌تواند شفاعت کند. و این صفت پنجم از صفات خدا است که مقام الوهیت و مقام عبودیت را روشن می ‌کند.
چه بندگان همگی در بارگاه الوهیت بر جایگاه بندگی می ‌ایستند، نه از آن فراتر می ‌روند و نه از آن تخطی می ‌کنند. همچون بندۀ فروتن فرمانبردار می ‌ایستند که در حضور ارباب خود گستاخی نمی ‌کند و خودسرانه به سخن نمی‌ پردازد و پیش از دستور او دست به کاری نمی‌ زند و در نزد او جرأت میانجیگری به خود راه نمی ‌دهد، مگر آنگاه که به او اجازه داده شود. بدین هنگام متواضعانه این اجازه را پذیرا می‌ گردد و در حدود اختیار خود میانجیگری می ‌کند. بندگان همان طور که در میان خود متفاوت هستند، در ترازوی خدا نیز با یکدیگر تفاوت دارند و لیکن هر یک از آنان در جائی می ‌ایستد که لیاقت آن را دارد، و هیچ بنده‌ ای از حد و مرز خود پا فراتر نمی ‌گذارد، این الهام و اشاره ‌ای است به عظمت و شوکت و رهبت و هیبتی که در ظلّ الوهیت والا و بالای خداوندی قرار دارد. صیغه استفهام انکاری به این الهام و اشاره، عمق و ژرفای بیشتری می ‌دهد و بیانگر آن است که چنین کاری ناشدنی است و اگر چنین می ‌بود، زشت و ناپسند می‌ نمود. پس آن چه کسی است که بتواند بدون اجازه خداوند در پیشگاه او شفاعت و میانجیگری کند؟

بحث شفاعت
مسئله شفاعت در حقیقت مسئله ‌ای بسیار مهم در باب توحید و راه شرک بوده است. اکثر مشرکین دنیا معبودان خود را به عنوان شفیع، عبادت و پرستش کرده‌اند. در حالی که عبادت با تمام اقسامش حق اختصاصی رب العالمین بوده است.
در دنیا سه نوع شفاعت بین انسان‌ها معمول بوده است:
1) شفاعت وجاهت (پست و مقام)؛
2) شفاعت محبت؛
3) شفاعت بالإذن.

اول: شفاعت وجاهت
شفاعت وجاهت و  پست و مقام آنست که شفاعت پذیر از مقام و پست شفاعت کننده احساس خطر می‌ کند و بدون اراده قلبی به ناچار شفاعت صاحب پست و مقام را از روی مصلحت می‌ پذیرد. مثالش را چنین بیان کرده‌اند که سارق هنگامی که گرفتار می‌ شود و حاکم می‌ خواهد جهت اجرای حد دست او را قطع کند، وزیر کشور به عنوان شفیع به محضر او به شفاعت می ‌پردازد. حاکم از مقام بلند او تحت تأثیر قرار می ‌گیرد و شفاعت در حق سارق را مصلحتاً می ‌پذیرد. اگر چه قلباً نمی‌ خواست آن سارق را عفو کند. سبب پذیرش شفاعت وزیر، مقام و پست او می‌ شود. این نوع شفاعت به پیشگاه احکم الحاکمین امکان ‌پذیر نیست، که خداوند متعال از پست و مقام و وجاهت کسی تحت تأثیر قرار گیرد و شفاعت او را بپذیرد. خداوند متعال پاک و مبری است از اینکه از وجاهت و مقام کسی مرعوب باشد و شفاعت او را بدون رضایت و پسند خودش بپذیرد چنانکه حاکم بدون رضایت و پسند قلبی اش از پست و مقام وزیر کشور مرعوب می ‌شود و شفاعت او را مصلحتاً در حق سارق می‌ پذیرد.

حکم این نوع شفاعت نسبت به خداوند متعال
اگر کسی این عقیده را داشته باشد که خداوند متعال از مقام و وجاهت کسی تحت تأثیر قرار می‌ گیرد و بدون رضایت خودش شفاعت آنها را می‌ پذیرد، داشتن چنین عقیده ای نسبت به خداوند متعال ناجایز و حرام است. چون که خداوند متعال از پست و مقام هیچ احدی از مقربان خودش خوف و هراس ندارد و نسبت به حکومت خودش از هیچ صاحب پست و مقامی احساس خطر نمی‌ کند، بر خلاف پادشاهان دنیا که از وزرای خویش برای کشورشان احساس خطر می ‌کنند. علامه شاه اسماعیل شهید- رحمه الله- می ‌فرماید: «اگر کسی چنین عقیده ‌ای داشته باشد که خداوند متعال از وجاهت و مقام پیامبر، امام، ولی، شهید یا فرشته ‌ای تحت تأثیر قرار می‌ گیرد و بدون رضایت خودش شفاعت آنها را می‌ پذیرد، حقا که جاهل مطلق نسبت به ذات اقدس سبحانه و تعالی است و او مقام شامخ مالک الملک را نفهمیده است.». [تقویة الإیمان، ص: 35]

دوم: شفاعت محبت
شفاعت محبت آنست که محبت شفیع باعث پذیرش شفاعت شود، اگر چه شفاعت پذیر قلباً خشنود و راضی در پذیرش شفاعت نبوده است.
مثال شفاعت محبت: دزدی محکوم به مجازات قطع دست شده است. یکی از محبوبان حاکم برایش شفاعت می‌ کند، مثل زن یا فرزند او. حاکم از محبت محبوبان خودش تحت تأثیر قرار می‌ گیرد و بدون رضایت و خشنودی قلبی سارق را عفو می‌ کند. اگرچه از مقام آنها احساس خطری برای حکومت خودش نداشت لیکن محبت آنها او را مجبور به پذیرش شفاعت می‌ کند. شاه اسماعیل شهید می‌ فرماید: «این نوع شفاعت به پیشگاه رب العالمین امکان ندارد و اگر کسی این عقیده شفاعت را نسبت به خداوند متعال داشته باشد او جاهل مطلق نسبت به ذات مقدس رب العالمین است.»

سوم: شفاعت بالإذن
شفاعت بالاذن آنست که شخصی در محضر الله سبحانه و تعالی مطابق خشنودی و رضامندی او برای دیگران شفاعت کند.
مثلاً کسی را نفس اماره فریب داده است و او مرتکب عملی خلاف قانون شده است، اما قصد تخلف را نداشته است و بر آنچه مرتکب شده نادم و پشیمان است و گریه و زاری می ‌کند و خود را مجرم می ‌شناسد و به حقانیت قانون معترف و مقرّ است و اعتراف به تقصیر و جرم دارد.
حاکم را بر او ترحم می ‌آید و اظهار می ‌دارد که مجرمی حرفه‌ ای نیست و بر آنچه مرتکب شده اعتراف دارد. اطرافیان حاکم احساس می‌ کنند که حاکم می‌ خواهد این مجرم را عفو کند. لیکن عفو بدون توجیه را خلاف مصلحت و قانون می‌ داند. چون که اگر بدون توجیه عفو کند برای قانون هیچ احترامی باقی نمی ‌ماند. لذا آنها از اشارات و کنایات یا تصریح حاکم متوجه می‌ شوند که او می‌ خواهد مجرم را عفو کند. لیکن مشروط به تقاضای عفو از او، آنها نیز در حق مجرم شفاعت می ‌کنند و حاکم که قلباً می ‌خواست او را عفو کند شفاعت آنها را می ‌پذیرد و مجرم را عفو می ‌کند. این را «شفاعت بالاذن» می‌ گویند.
حکم این شفاعت نزد اهل سنت حق و ثابت است. در این نوع شفاعت دو فائده وجود دارد، اول احترام قانون، دوم اکرام شفیع.
علامه شاه اسماعیل شهید می‌ فرماید: «این نوع شفاعت به بارگاه ایزد منان امکان دارد و انجام می ‌گیرد و آنچه در قرآن مجید و احادیث سرور کائنات منقول شده است همین شفاعت بالاذن مراد است که انبیاء- علیهم الصلاة والسلام- و اولیاء الله به اذن و اجازۀ خداوند متعال آن را انجام می ‌دهند. [تقویة الإیمان، ص: 39]

خلاصه:
“شفاعت وجاهت” و ” شفاعت محبت” در حقیقت مورد خشنودی و پسند شفاعت پذیر نیستند، بلکه از خوف مقام صاحب مقام و از ترس رنج محبوبان شفاعت آنها را  پذیرفته و خلاف آنچه تصمیم گرفته بود، را انجام می دهد.
این دو نوع شفاعت به پیشگاه احکم الحاکمین امکان ندارند. حتی در ادیان سماوی گذشته کسی معتقد به این دو نوع شفاعت در دنیا و آخرت نبوده است. چون که خلاف شأن عظیم خداوند متعال هستند و نقص بزرگی برای ذات مقدس او تعالی محسوب می ‌شوند.
مشرکین مکه عقیده “شفاعت محبت” را داشتند. قرآن مجید شدیداً عقیده آنها را رد کرده و عقیده شفاعت محبت را از نوع شفاعت قهری قرار داده است.
 در حقیقت در شفاعت بالاذن مؤثر حقیقی خشنودی و رضامندی شفاعت‌ پذیر است و شفاعت ثمرۀ رحم، احسان، اذن و اجازۀ اوست، اگر چه ظاهراً شفاعت را سبب قرار داده است، و در این نوع شفاعت که “تعظیم و تکریم شفیع” و “تکریم و احترام قانون خداوندی” موجود است هرگز خلاف عظمت و عزت رب العالمین نیست چون که در واقع این شفاعت اثر ترحم و اکرام احکم الحاکمین است.
در اثبات شفاعت بالاذن و نفی شفاعت قهری (شفاعت وجاهت و محبت) آیات و احادیث متعددی نقل شده‌ اند که به ذکر و تشریح تعدادی از آنها اکتفا می‌شود. اول همین جمله آیة الکرسی: «مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» [بقره: 255] (چه کسی است که بتواند بدون اجازۀ خداوند در پیشگاه او شفاعت و میانجی‏گری کند؟)
در این جمله که به صورت استفهام انکاری ذکر شده است شفاعت قهری را نفی و بالاذن را اثبات نموده است.
و در سوره سبا آیه 23 چنین فرموده است: «وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» [سباء:23)]
(شفاعت سودی در پیشگاه الهی ندارد مگر برای کسی که او تعالی اجازه دهد.)
و در سوره النجم فرموده است: «وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَن يَشَاءُ وَيَرْضَى» [نجم: 26]
(فرشتگان زیادی در آسمان‌ها قرار دارند که شفاعت آنها هیچ سودی ندارد مگر بعد از اذن خداوند متعال که برای هر کسی بخواهد و از او خشنود باشد.)
از آیات مذکوره معلوم می ‌شود که شفاعت بدون اجازه رب العالمین انجام نمی ‌گیرد. برای هیچ کسی هیچ شفیعی نمی ‌تواند بدون اذن شفاعت کند، بلکه همه آنها (فرشتگان و انبیاء- علیهم الصلاة والسلام- و…) گوش به فرمان رب العالمین هستند. حتی یک سخن هم بدون اجازۀ رب العالمین تلفظ و تکلم نمی ‌کنند. چنانکه این مطلب را در آیۀ 37 سوره نبأ بیان فرموده است: «يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَّا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا» [نبأ: 38)]
(روزی که در محضر رحمن، روح (جبرائیل) و فرشتگان به صورت صف می‌ ایستند. هیچ احدی تکلم نمی‌ کند مگر کسی که به او رحمن اجازه بدهد و او مطابق رضامندی او سخن بگوید.)
از آیه شریفه معلوم می ‌شود که معززترین فرشته که جبرئیل امین باشد بدون اذن و اجازۀ رب العالمین سخن نمی ‌گوید. پس چگونه بدون اذن برای کسی شفاعت می ‌کند؟
علامه ابن کثیر در تشریح این آیه و آیه ‌های ماقبل فرموده است: «وأخبر أن الملائكة التي في السموات من المقربين وغيرهم، كلهم عبيد خاضعون لله، لا يشفعون عنده إلا بإذنه لمن ارتضى، وليسوا عنده كالأمراء عند ملوكهم، يشفعون عندهم بغير إذنهم فيما أحبه الملوك وأبوه» [ابن کثیر4/ 45]
(خداوند متعال خبر داده است که ملائکه که در آسمان‌ها وجود دارند از مقربین و غیره در پیشگاه خداوند متعال خاشع و خاضع‌ اند و به پیشگاه او تعالی شفاعت نمی‌ کنند مگر به اجازه او تعالی آن هم برای کسی که [خداوند] راضی باشد. [این ملائکه در بارگاه الهی] مانند امراء در دربار ملوک نیستند که بدون اذن و اجازه ملوک به شفاعت می ‌پردازند. [فرقی نمی کند] که ملوک آنها را پسند دارند یا اینکه پسند ندارند.)
در پیشگاه رب العالمین به هیچ عنوانی سخن گفته نمی ‌شود چه جائی که شفاعت برای کسی انجام گیرد؟ وقتی که شفاعت به اذن و اجازۀ خداوند متعال انجام می ‌گیرد، بر ما بندگان مجرم لازم است که فقط او سبحانه و تعالی را در هر جا و هر وقت بخوانیم. او به هر کسی از بندگان مقربش که بخواهد اجازه شفاعت برای ما می ‌دهد و به این خاطر دستور داده است که هر جا و هر وقت فقط او را بخوانیم و بس، و شفاعت شافعین را نیز از او بخواهیم. چنانکه پیامبر گرامی اسلام در دعای اذان به ما آموزش داده است که مقام محمود و مقام وسیله و فضیلت و شفاعت را برای او از خداوند متعال مسئلت نمائیم؛
«اللهم رب هذه الدعوة التامة, والصلاة القائمة, آت محمداً الوسيلة والفضيلة, وابعثه مقاماً محموداً الذي وعدته, [إنك لا تخلف الميعاد]» و فی روایة: «وارزقنا شفاعته» (ای الله! مالک این دعوت کامله و نماز قائمه، عنایت بفرما به محمد- صلی الله علیه وسلم- مقام وسیله و فضیلت را و مبعوث بگردان او را در مقام محمود که شما به او وعده کرده ‌ای، یقینا تو وعده را خلاف نمی کنی. و در یک روایتی آمده است: «و نصیب ما بگردان شفاعت او را.) از دعای اذان معلوم می ‌شود که مقام محمود و مقام وسیله و فضیلت را برای سرور کائنات باید از خداوند متعال مسئلت کرد.
همچنین در دعای جنازۀ اطفال، سرور کائنات به امتش آموزش داده است که شفاعت اطفال را نیز از خداوند متعال مسئلت نمایند؛
«اللهم اجعله لنا فرطاً واجعله لنا أجراً وذخراً واجعله لنا شافعاً ومشفعاً» (ای الله! این طفل را برای ما پیش فرستاده ‌ای و بگردان او را برای ما اجری و ذخیره ای قرار بده و او را برای ما شافع بگردان و شفاعت او را برای ما بپذیر.)
لذا بر ما بندگان لازم است که از خداوند متعال کمک و استمداد بخواهیم. او تعالی اختیار دارد از هر کسی به هر کیفیتی که بخواهد برای ما کار بگیرد. چنانکه از سوره کهف معلوم می ‌شود که به واسطه حضرت خضر برای نفع مساکین و والدین صالح و نیک و دو فرزند یتیم مرد صالح خدمت و کار می‌ گرفت. لذا بر همه ما لازم است که تنها یک خدای قادر و توانا را بخوانیم. او مختار است که هر کس را اذن و اجازۀ شفاعت یا دستور خدمت برای ما بدهد.

ادامه دارد….

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید