- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi -

تفسیر آیة الکرسی [بخش چهارم]

 «لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ» (از آنِ اوست آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است.) این جمله دلیل چهارم الوهیت رب العالمین است. الله معبود بر حق است، چون که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین وجود دارند همه آنها خَلقاً و مِلکاً و عبیداً به خداوند متعال اختصاص دارند. یعنی مخلوق و مملوک و غلام و کنیز الله سبحانه و تعالى می‌ باشند و خداوند متعال در آنها مالکیت و تصرف کامل دارد. تحت حکومت و ریاست او قرار دارند هر چه او بخواهد همان می‌شود.

 فقط مشیت و اراده او تعالی در کائنات عظیم زمین و آسمان‌ها حکم‏فرما است. به عنوان نمونه، تصرفاتی که در جهان اتفاق می‌ افتند همه و همه به مشیت و اراده او تعالی انجام می ‌گیرند، مثل انقلاب‌هایی که در جهان رخ می‌ دهند. چنانکه در این مورد آیات زیادی در قرآن مجید وجود دارند. در سوره آل عمران خداوند متعال به پیامبر اسلام ارشاد فرموده است که شما به عنوان ذکر اعلام بفرمایید:
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ*تُولِجُ اللَّيْلَ فِي الْنَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَتُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَتُخْرِجُ الَمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَتَرْزُقُ مَن تَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ» [آل عمران: 26-27]
«بگو: پروردگارا! اختیاردار همه چیزها توئی هر که را بخواهی حکومت و دارائی می‌بخشی و از هر که بخواهی حکومت و دارائی را باز پس می‌گیری، و هر کس را بخواهی عزت و قدرت می‌دهی و هر کس را بخواهی خوار می‌داری، خوبی در دست تو است و بی‌گمان تو بر هر چیزی توانائی. بخشی از شب را جزو روز می‌گردانی (و بدین سبب شب‌ها کوتاه و روزها دراز می‌گردند) (و بخشی از) روز را جزو شب می‌گردانی و (لذا روزها کوتاه و شب‌ها دراز می‌شوند) و زنده را از مرده، و مرده را از زنده پدید می‌آوری و به هر کس که بخواهی بدون حساب روزی می‌بخشی».
از این آیات ملکوتی معلوم می‌ شود که کلید انقلاب‌های دنیا و تبدیل حکومت‌ها همه و همه به مشیت و اراده رب العالمین انجام می‌گیرند. چون که او مالک الملک و شاهنشاه است. در تحولات عظیم جهان فقط مشیت و اراده او دخیل است. هر چه بخواهد مطابق قضا و قدر در دنیا انجام می ‌گیرد. به هر کس هر چه بخواهد قدرت و حکومت و عزت عنایت می‌ کند و از هر کس بخواهد قدرت و حکومت و عزت را سلب می‌ کند. بلکه همه خیرها و خوبی‌ها در قبضۀ قدرت او تعالی قرار دارند. چون که او بر هر چیز قادر مطلق و توانا است و اختیار تام جهان را دارد. هر چه بخواهد خلق می‌ کند و در تمام جهان متصرف و مدبر کل است، و منجمله آن تصرفاتی که در کائنات انجام می‌ دهد و هیچ قدرتی نمی ‌تواند در تصرفات او خللی ایجاد کند داخل کردن شب و روز در یکدیگر است. گاهی شب را بزرگ می ‌کند و روز را کوچک، و گاهی بر عکس، اجزاء شب را در اجزاء روز داخل می ‌فرماید، روز بزرگ می‌ شود و شب کوچک. هیچ قدرتی در این نظام عظیم رب العالمین نمی ‌تواند ایجاد اختلال کند. فقط اوست که زنده را از مرده و مرده را زنده به وجود می‌آورد، مثلاً حیوان جاندار را از نطفۀ بی‌جان، و جوجه جاندار را از تخم مرغ بی‌جان تولید می‌ کند، و گاهی یک نبی و ولی را از کافر، که حیثیت مرده را دارد، به وجود می ‌آورد.
به هر کس که بخواهد بدون حساب و کتاب رزق عنایت می‌ فرماید. خلاصه اینکه در تمام کائنات ارضی و سماوی متصرف، کارساز و حاجت روا فقط خداوند متعال است، و هیچ احدی را در کارهای خود دخیل و سهیم نگردانیده است. چون که قدرت کامل دارد و در انجام کارها به هیچ احدی محتاج و نیازمند نیست و همان طوری که در پیدا کردن و آفریدن مخلوقات هیچ احدی شریک نبوده و او تعالی هیچ احدی را شریک نگردانیده است، در تصرفات کائنات نیز هیچ احدی را دخیل و سهیم نگردانیده است.
مشرکین عقیده دارند که خداوند متعال در امور کائنات بندگان مقرب خود را سهیم و شریک گردانیده است، لذا آنها مثل او تعالی در انجام بعضی امور متصرف‌ اند. خداوند متعال در تردید عقیده باطله آنها فرموده است که در کائنات عظیم ارضی و سماوی آنهایی را که شما به عنوان حاجت روا و متصرف در امور می‌ خوانید بدون مشیت و اراده مالک الملک به اندازه قطمیری (پوست نازکی که روی هسته خرما قرار دارد) مالکیت و تصرف ندارند.
خداوند متعال در سوره فاطر از تصرفات خود در کائنات بیان کرده است و در پایان ناتوانی کسانی را که مشرکین آنها را غیر از خداوند متعال به عنوان حاجت روا و مشکل گشا می‌ خوانند نیز بیان فرموده است:
وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ *وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ*يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ *إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِير» [فاطر: 11-14]
(شما را خداوند متعال از خاک آفریده است (ماده بعید بشر، خاک است) سپس از نطفه آفریده است (ماده قریب انسان، نطفه است) سپس شما را جفت‌های گوناگون آفریده است (یعنی نر و ماده) هیچ ماده‌ای حمل و وضع حمل نمی ‌کند مگر مطابق علم ازلی و ابدی خداوند متعال، و به هیچ صاحب عمری عمر عنایت نمی‌شود و از عمر او کاسته نمی ‌گردد مگر در لوح محفوظ و علم ازلی خداوند متعال قرار دارد. این چیز که هر چه مطابق علم و مشیت خداوند متعال انجام می ‌پذیرد برای خداوند متعال تصویب آن آسان است. شب را در روز و روز را در شب داخل می ‌فرماید و خورشید و ماه را تابع امر خود گردانیده است و همه اینها برای وقتی معین در گردش ‌اند. این خالق و متصرف در امور، خداوند متعال است و ریاست و اختیار کائنات به او اختصاص دارد. (هیچ احدی را در حکومت و ریاست خود شریک نکرده است) کسانی را که شما (مشرکین) غیر از خداوند متعال (به عنوان حاجت روا و مشکل گشا) می‌ خوانید اندازه قطمیری مالکیت ندارند. (یعنی در کائنات چیزی به اندازه قطمیری در اختیار آنها گذاشته نشده است که بدون مشیت و اراده او تعالی انجام دهند) اگر آنها را بخوانید فریاد شما را نمی‌ شنوند و اگر به فرض محال بشنوند نمی‌ توانند شما را اجابت کنند و روز قیامت منکر شرک شما می‌ شوند و مثل علیم و خبیر کسی دیگر نمی ‌تواند شما را مطلع و خبردار بگرداند.)
خلاصه اینکه هر منیب الی الله از آیات مذکور به آسانی می‌ تواند دریابد که همان طور که خداوند متعال در آفریدن مخلوقات انبازی و شریکی نداشته است، در تصرفات و ادارۀ کائنات نیز شریک و انباز ندارد. همه کارهای بزرگ و کوچک را ذات عظیم و مقتدر او تعالی انجام می ‌دهد و در این قسمت نیز شریکی نداشته و ندارد.
و به عنوان نتیجه و ثمره فرمود که این خالق و متصرف در کائنات خداوند متعال است و حکومت و ریاست کائنات به او اختصاص دارد. تقدیم ظرف در جمله (له الملک) بر این مطلب دلالت دارد که خداوند متعال در حکومت و ریاست کائنات شریکی ندارد و در جمله ﴿وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ…) مشرکین را تذکر می ‌دهد که ای مشرکین، کسانی را که شما به عنوان متصرف در امور و حاجت روا و مشکل گشا و دافع بلا، نافع و ضارّ در عالم غیب می‌ خوانید مالکیت و اختیار قطمیری (که همان پوسته نازک روی هسته است) را  ندارند. چنانکه قرآن مجید سیرت انبیا و اولیاء را به کثرت بیان کرده است که آنها برای دفع بلا و رفع حاجات همیشه خداوند متعال را می ‌خواندند و به پیشگاه او تضرع و عاجزی می ‌کردند. خصوصاً در سوره انبیاء خداوند متعال سیرت انبیاء را بیان کرده است که همه آنها برای رفع مهمات و مشکلات خداوند متعال را می ‌خوانده‌ اند و خداوند متعال به فریاد آنها رسیدگی و اجابت کرده است و در پایان داستان انبیاء سیرت و مسلک انبیاء را در باب دعا چنین بیان فرموده است:
«إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ»     [انبیاء/90]
(انبیاء علیهم الصلاة والسلام همواره در باب خوبی‌ها از یکدیگر سبقت می‌ گرفتند و ما را می ‌خواندند، در حالی که به رحمت‌های ما راغب بودند و از گرفت ما می ‌ترسیدند و به پیشگاه ما خشوع و خضوع داشتند.)
این آیه شریفه مسلک انبیاء را در باب خواندن و دعا بیان می ‌کند که انبیاء دائما در هر حال فقط خداوند متعال را می ‌خواندند و هر چیز را از او مسئلت می‌ کردند و ما انسان‌ها و جن‌ها را خداوند متعال موظف کرده است که به سیرت انبیاء علیهم الصلاة والسلام متمسک شویم و آنها را اتباع کنیم. از سیرت انبیاء علیهم الصلاة والسلام هویدا است که آنها برای رفع حاجات و جلب منافع در عالم غیب فقط خداوند متعال را مستقیماً می ‌خواندند و به هیچ کس متوسل نمی‌شدند، بلکه مستقیماً خداوند متعال را می ‌خواندند و از او مسئلت می ‌کردند. در حقیقت همه مخلوقات سائل درگاه وسیع رب العالمین‌ اند و تمام مایحتاج خود را از او مسئلت می‌ کنند، چنانکه این مطلب را در سوره مبارکه “الرحمن” بیان فرموده است:
«يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» [رحمن/ 29]
(تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین ‌اند حاجات خود را از او مسئلت می‌کنند.)
مراد از ﴿مَن فِي السَّمَاوَاتِ﴾ فرشتگان الهی ‌اند و مراد از ﴿وَالْأَرْضِ﴾ انبیاء و اولیاء و غیره ‌اند، همه و همه از پیشگاه عظیم او مسئلت دارند و به او نیازمند اند و هر چه او می ‌خواهد و اراده می ‌کند انجام می ‌دهد، بدون اینکه از کسی مشورت بگیرد.
و جمیع امور ارضی و سماوی را تنها ذات یگانه ‌اش انجام می ‌دهد و در آنها متصرف است؛
«يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ» [سجده/ 5]
(تدبیر جمیع امور از آسمان‌ها تا زمین (در دنیا) را فقط خداوند متعال در تصرف دارد، فقط اوست متصرف و مدبر. روز قیامت تصرف و تدبیر تمام امور به خداوند متعال عروج و رجوع دارند. در آن روزی که مقدارش اندازه هزار سال از سال‌های دنیا می ‌باشد. (برای بعضی کفار از این هم بیشتر طول دارد).)
خلاصه اینکه همان طور که خداوند متعال تنها خالقِ مخلوقات است، فقط اوست مدبر و متصرف در کائنات عظیم ارضی و سماوی، هر چه او می‌ خواهد می ‌شود. بندگان بدون اراده و مشیت او حتی اراده و مشیتی ندارند. اول خداوند متعال اراده می‌ کند در قلب آنها تصور و خیالات خطور می‌ کنند. چنانکه در این مورد فرموده است: «وَمَا تَشَاءُونَ إِلاَّ أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» [التكوير/ 29]
(و شما اراده نمى‏ كنيد مگر اينكه خداوند- پروردگار جهانيان- اراده كند و بخواهد.)
یعنی در قلب شما هیچ تصور و خیالی دور نمی ‌زند مگر اینکه ابتدا خداوند متعال تصمیم و اراده آن را می‌ فرماید سپس در قلب شما آن اراده و تصور می‌ آید.
انسان تا حد تصور و خیال نیز به خداوند متعال نیازمند و محتاج است. اول خداوند متعال اراده می ‌کنند، سپس تصور و خیال در قلب ما پیدا می ‌شود.
مشرکین عقیده داشتند که معبودان آنها در اعطای اولاد و مال و عزت و ذلت آنها دخیل و سهیم‌ اند. این مسئله را نیز خداوند متعال در قرآن مجید صراحتاً بیان فرموده است که در اعطاء اولاد هیچ احدی را سهیم و شریک و دخیل نگردانیده است، بلکه در بخشش اولاد فقط مشیت و اراده رب العالمین مؤثر است. هر چه می‌ خواهد به هر کس عنایت می‌ فرماید و هر چه می‌ خواهد خلق می ‌فرماید، بدون اینکه از کسی مشورت بگیرد. مسئله اعطاء اولاد را در سوره “الشوری” چنین بیان فرموده است:
«لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَن يَشَاءُ الذُّكُورَ*أَوْ يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا وَيَجْعَلُ مَن يَشَاءُ عَقِيمًا إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِيرٌ» [شوری / 49-50]
(حکومت و ریاست آسمان‌ها و زمین به خداوند متعال اختصاص دارند (در این حکومت و ریاست خود) خلق می ‌کند آنچه را می ‌خواهد. عنایت می ‌کند به هر کسی که بخواهد تنها دختر، و عنایت می‌ فرماید به هر کسی که بخواهد تنها پسر، و عنایت می ‌کند به هر کسی که بخواهد دختر و پسر، و قرار می‌ دهد هر کس را بخواهد عقیم، یعنی هیچ فرزندی به او عنایت نمی‌ فرماید. یقیناً او دانا و توانا است.)
با بیان این آیه کریمه عقیده باطله مشرکین را رد فرمود. مشرکین معبود خود را در اعطاء اولاد مؤثر می ‌دانستند، حتی آنها را به معبودان خود نسبت می‌ دادند، مثل عبدالعزی و عبدالشمس- یا پیربخش، ولی بخش و نبی بخش- حال آنکه غیر از خداوند متعال هیچ احدی از انبیاء و اولیاء بخشاینده فرزند نیستند. فقط خداوند متعال است که مطابق مشیت و اراده خویش به هر کس هر چه می‌ خواهد عنایت می‌کند از پسر یا دختر، و اراده مشیت هیچ احدی را دخیل و سهیم نگردانیده است. چنانچه از تدبر آیات مذکوره هویدا است که بخشنده اولاد فقط خداوند متعال است. پس لازم است که اولاد به او نسبت داده شوند و مسمی به عبدالله و عبدالرحمن و خدابخش و الله بخش و غیره شوند و به پیرها و انبیاء و اولیاء نسبت داده نشوند که بزرگترین ظلم است که فرزند را خداوند متعال بخشیده است و انسان ظالم او را پیربخش یا پیرداد مسمی می ‌کند و خیال و تصور دارد که شاید پیر او را بخشیده است.
حال آنکه در سیرت انبیاء و اولیاء این مسئله نیز واضح و روشن بیان شده است که آنها نیز اولاد از خداوند متعال مسئلت می ‌کردند. چنانکه ابراهیم خلیل الله در سن پیری از خداوند متعال اولاد طلب کرد و خداوند متعال در کهولت به او دو پسر رشید از دو مادر عنایت فرمود و حضرت ابراهیم از خداوند متعال همیشه تشکر و ستایش می ‌کرد که به او دو فرزند در زمان کهولت عنایت فرموده است. خداوند متعال دعا و ستایش ابراهیم خلیل الله را چنین حکایت نموده است:
«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء»     [ابراهیم/ 39]
(حمد و ستایش به خداوندی اختصاص دارد که به من (ابراهیم) در سن پیری دو فرزند؛ اسماعیل و اسحق، را عنایت فرموده است، یقیناً پروردگارم دعای خوانندگان خود را اجابت می‌کند.)
حضرت ابراهیم خلیل الله اعتراف می ‌کند که دو فرزند برومندش عنایت رب العالمین‌اند آن هم بعد از خواندن و طلب (که او خداوند متعال را خواند و از او طلب کرد و به او عنایت شدند) به این خاطر فرمود:« إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء» [ابراهیم/ 39] (پروردگارم فریاد فریادکنندگان را می ‌شنود و اجابت می‌فرماید.)
همچنین حضرت زکریا – علیه السلام- که فرزندی نداشت و به سن پیری رسیده بود از خداوند متعال مسئلت نمود که به او فرزندی عنایت بفرماید. خداوند متعال به او فرزندی رشید عنایت فرمود. چنانکه در سوره مریم دعای حضرت زکریا – علیه السلام- چنین ذکر شده است:
«إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا*قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا*يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» [مریم/ 3-6]
(هنگامی که حضرت زکریا آهسته خواند پروردگارش را و فرمود: پروردگارا، استخوان‌های من سست شده ‌اند و سرم از پیری می ‌درخشد لیکن هر زمان تو را خوانده ‌ام محروم نشده ‌ام بلکه به دعاهایم جواب داده‌ اید (اکنون که در آخر عمرم قرار دارم) و از موالی خود احساس خطر را بعد از خودم دارم، و زنم نازا بوده است. لذا اکنون از شما می‌ خواهم که به من فرزندی برومند عنایت بفرمائید تا که وارث (علوم من) و وارث علوم آل یعقوب باشد و او را فرزندی صالح و نیک و مورد پسند خود بگردان.)
خداوند متعال به بنده ‌اش زکریا- علیه السلام- جواب عنایت فرمود که من به شما در این موقع فرزندی عنایت می ‌کنم، اگر چه زمان فرزند شما از نظر اسباب ظاهری نیست، ولی من بر آن قادرم که در غیر موقع فرزند عنایت کنم.
خلاصه اینکه خداوند متعال در آسمان‌ها و زمین حکومت و ریاست کامل دارد و در هر چیز متصرف و مدبر فقط ذات عظیم الشأن اوست، و در خلق مخلوقات و تدبیر و تصرف آنها شریکی و انبازی نداشته و ندارد و در حکومت و ریاست وسیع او تعالی هیچ احدی نمی‌ تواند اختلالی به وجود بیاورد و بر علیه حکومت او نمی‌ توانند تظاهراتی بکنند، بلکه همه و همه در برابر او طوعاً و کرهاً تسلیم ‌اند و هیچ احدی بدون اذن و اجازه او تعالی حتی به پیشگاه او شفاعت هم نمی ‌تواند بکند بلکه شفاعت نیز به اذن و اراده و مشیت او انجام می‌ گیرد.
مشرکین، معبودان خود را محبوبان خداوند متعال تصور می‌ کردند و عقیده داشتند که شفاعت آنها به هیچ عنوان از پیشگاه خداوند متعال رد نمی‌ شود چون آنها محبوبان خداوند متعال‌ اند و محب، شفاعت محبوبان خود را می‌ پذیرد، به این خاطر اظهار می ‌کردند که اگر ما معبودانی را جز خداوند متعال پرستش می‌ کنیم به این خاطر است که ما را با شفاعت خود به خداوند متعال نزدیک گردانند. لذا عبادت و پرستش آنها به خاطر حصول قرب خداوند متعال و شفاعت آنها عندالله است. این عقیده و ادعای آنها را خداوند متعال در سوره‌ های متعددی بیان فرموده است. در سوره یونس آیه 18 چنین بیان کرده است:
«وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ» [یونس/ 18]
(مشرکین پرستش می‌ کنند غیر از خداوند متعال، کسانی را که به آنها ضرری نمی‌ توانند برسانند (در صورت عدم پرستش و نه به آنها سودی می ‌توانند برسانند در صورت پرستش) و می‌ گویند که اینها شفاعت ‌کنندگان ما هستند در پیشگاه خداوند متعال.)
از این آیه معلوم می ‌شود که مشرکین پرستش معبودان خود را توجیه می ‌کردند که آنها برای شفاعت به پیشگاه خداوند متعال پرستش می ‌شوند لذا پرستش آنها عبث و بیهوده و شرک محسوب نمی ‌شود، اما خداوند متعال این توجیه آنها را نپذیرفت و برای آنها شرک محسوب کرد. چون اینها غیر الله را با عبادت خداوند متعال شریک می‌ کنند در حالی که عبادت حق اختصاصی رب العالمین است و هیچ احدی به هیچ عنوانی و توجیهی نمی ‌تواند شریک رب العالمین قرار گیرد. لذا توجیه مشرکین که عبادت برای شفاعت انجام می ‌گیرد مردود و غیرقابل قبول است. در دنباله آیه 18 سوره یونس به مشرکین چنین جواب داده می شود:
«قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ» [یونس/ 18]
(بگو: آیا (ای مشرکین!) شما خداوند متعال را خبر می ‌دهید به شفاعت کسانی که هیچ چیزی را در آسمان‌ها و زمین نمی ‌دانند. خداوند متعال پاک و مبرّا و برتر است (از شرکت کسانی که مشرکین با خداوند متعال در عبادت شریک می‌ کنند).)
توضیح: خداوند متعال در جواب ادعای شفاعت فرموده است که شفاعت بعد از علم انجام می ‌گیرد که شفیع از احوال کسانی که برایشان شفاعت می‌ کند خبر داشته باشد، در حالی که معبودان مشرکین هیچ خبری از آسمان‌ها و زمین و ما بینهما ندارند چطور می‌ توانند شفاعت کنند؟!
معنای دوم آیه اینکه ای پیامبر گرامی، به مشرکین بگو که آیا شما خبر می ‌دهید خداوند متعال را به شفاعت کسانی که خداوند متعال آنها را در زمین و آسمان‌ها شریک نمی ‌داند-  یعنی آن شفاعت‌ کنندگان وجودی در زمین و آسمان‌ها ندارند- اگر می‌ داشتند حتماً خداوند متعال آنها را می ‌دانست. لذا شما بدون دلیل و مدرک آنها را شفیع تصور کرده، می ‌خوانید و پرستش می‌ کنید و در حالی که برای شفاعت آنها که برای شما شفاعت کنند هیچ دلیل عقلی و نقلی وجود ندارد. پس چرا شما عبادت را که حق اختصاصی رب العالمین است برای غیر الله و به خاطر جلب شفاعت آنها انجام می‌ دهید؟ در حالی که خداوند متعال در قرآن مجید و احادیث گهربار سرور کائنات- صلی الله علیه وسلم- به جهانیان دستور نداده است که شما انبیاء و اولیاء الله را به عنوان شفیع بخوانید یا اینکه سجده تعظیمی کنید. حال آنکه خواندن، سجده و… همه عبادت ‌اند و حق اختصاصی رب العالمین ‌اند و هیچ احدی به هیچ عنوانی و توجیهی در عبادت که حق خصوصی او تعالی است شریک نبوده و نیست و نخواهد شد.
شرک مشرکین در هر عصر و زمان فقط در قسمت عبادت رب العالمین و بعضی صفات عالیۀ او بوده است، ورنه هیچ مشرکی عقیده دو خالق و دو رب مساوی را نداشته است، حتی از مشرکین عصر رسول الله- صلی الله علیه وسلم- هنگامی که سوال می ‌شد که زمین و آسمان‌ها را چه کسی خلق نموده است؟ فوراً جواب می ‌دادند که خداوند متعال. و اگر از آنها سوال می ‌شد که چه کسی شما را از زمین و آسمان رزق می‌ دهد و چه کسی اختیار سمع (شنوایی) و بصر(بینایی) شما را دارد؟ و کیست که زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج می ‌کند؟ و چه کسی امور جهان را در اختیار دارد؟ مشرکین فوراً جواب می ‌دادند که خداوند متعال است. این مطالب به عنوان دلیل «علی سبیل اعتراف من الخصم» در قرآن مجید به کثرت ذکر شده است. به عنوان نمونه به ذکر چند آیه اکتفا می‌ شود.
«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ » [زمر/ 38]
(اگر سؤال کنید (شما ای پیامبر اسلام) از مشرکین که چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ فوراً جواب می‌ دهند که الله است (که آفریده است آسمان‌ها و زمین را).)
«وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ» [زخرف/ 9]
(اگر سوال کنید که چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفریده است؟ (مشرکین) فوراً جواب می ‌دهند که ذات توانا و دانا آنها را آفریده است.)
مشرکین نه تنها عقیده به ذات مقدس الله داشتند بلکه او را توانا و دانا نیز می‌ دانستند که در سوره زخرف به جای “خلقهن الله” گفتند: العزیز العلیم که ذات توانا و دانا آنها را آفریده است.
«قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ*فَذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ» [یونس/ 31-32]
(بگو (ای پیامبر اسلام!) چه کسی به شما رزق می‌ دهد (ای مشرکین) از آسمان و زمین؟ چه کسی مالک سمع و بصر شما است؟ و چه کسی است که زنده را از مرده و مرده را از زنده خارج می ‌کند؟ و چه کسی است که تمام امور کائنات را تدبیر و اداره می ‌کند؟ (مشرکین) فوراً جواب می ‌دهند: الله است که (به ما رزق می ‌دهد و اختیار سمع و بصر را دارد و مرده را از زنده و زنده را از مرده اخراج می ‌کند و تمام امور کائنات را از جزئی و کلی تدبر و اداره می‌ کند). (پس ای پیامبر گرامی!) به آنها بگو: از خداوند متعال نمی ‌ترسید (در حالی که اعتراف دارید که همه چیز را از او دریافت می‌ کنید پس در عبادت با او چرا دیگران را شریک می‌ کنید؟ آیا از او نمی‌ ترسید؟ بلکه باید بترسید و با او دیگری را شریک نکنید). پس این خدا است، پروردگار حقیقی شما، پس چیست بعد از راستی مگر گمراهی، پس کجا منصرف کرده می‌ شوید.)
در آخر فرمود: این ذات رازق و مالک سمع و بصر و مخرج حیّ از میت و مخرج میت از حیّ و مدبّر کلّ شئ خداوند متعال است که اختیاردار برحق و مالک شما است. پس از عبادت او به عبادت غیر الله کجا منصرف کرده می ‌شوید و به آستانه ‌ها و عتبات مخلوقات حیران و سرگردان می‌ گردید؟! و خداوند متعال و منان را فراموش کرده ‌اید در حالی که اعتراف دارید که رازق و مالک و زنده‌ کننده و کشنده شما فقط خداوند متعال است و تمام امور کائنات را او اداره می ‌کند؟! و به هیچ کسی چیزی را تفویض نکرده است که او به اختیار خودش تصرفی داشته باشد و بدون اذن و اراده و مشیت خداوند متعال کاری را انجام دهد.
در حکومت و ریاست آسمان‌ها و زمین عظمت و جلال و کبریایی رب العالمین به اندازه ‌ای است که هیچ احدی بدون اذن و اجازه او نمی ‌تواند شفاعت کند. همه در برابر او گردن تسلیم خود را خم کرده‌ اند. این مطلب را در جمله بعد چنین بیان فرموده است: «مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» [البقرة: 255] (کیست آنکه در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او؟.)
استفهام انکاری است، یعنی هیچ احدی بدون اذن او نمی ‌تواند شفاعت کند. و این صفت پنجم از صفات خدا است که مقام الوهیت و مقام عبودیت را روشن می ‌کند.
چه بندگان همگی در بارگاه الوهیت بر جایگاه بندگی می ‌ایستند، نه از آن فراتر می ‌روند و نه از آن تخطی می ‌کنند. همچون بندۀ فروتن فرمانبردار می ‌ایستند که در حضور ارباب خود گستاخی نمی ‌کند و خودسرانه به سخن نمی‌ پردازد و پیش از دستور او دست به کاری نمی‌ زند و در نزد او جرأت میانجیگری به خود راه نمی ‌دهد، مگر آنگاه که به او اجازه داده شود. بدین هنگام متواضعانه این اجازه را پذیرا می‌ گردد و در حدود اختیار خود میانجیگری می ‌کند. بندگان همان طور که در میان خود متفاوت هستند، در ترازوی خدا نیز با یکدیگر تفاوت دارند و لیکن هر یک از آنان در جائی می ‌ایستد که لیاقت آن را دارد، و هیچ بنده‌ ای از حد و مرز خود پا فراتر نمی ‌گذارد، این الهام و اشاره ‌ای است به عظمت و شوکت و رهبت و هیبتی که در ظلّ الوهیت والا و بالای خداوندی قرار دارد. صیغه استفهام انکاری به این الهام و اشاره، عمق و ژرفای بیشتری می ‌دهد و بیانگر آن است که چنین کاری ناشدنی است و اگر چنین می ‌بود، زشت و ناپسند می‌ نمود. پس آن چه کسی است که بتواند بدون اجازه خداوند در پیشگاه او شفاعت و میانجیگری کند؟

ادامه دارد…