«اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» [بقره:255]
«هيچ معبودى نيست جز خداوند يگانه. زنده [و] تدبير كننده [هستى] است. هيچگاه خواب سبك و سنگينى او را فرانمىگيرد (و لحظهاى از تدبير جهان هستى، غافل نمىماند). آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آنِ اوست. چه كسى است كه بدون حكم او در پيشگاهش شفاعت كند؟ گذشته و [حال و] آينده آنان را مىداند و به چيزى از علم او جز به آنچه خود خواسته است، احاطه نمىيابند. كرسىّ [فرمانروايى] او آسمانها و زمين را فرا گرفته است و حفظ آن دو بر او گران نمىآيد و او بلندمرتبه بزرگ [قدر] است».
آیة فوق آیه 255 سوره بقره معروف به “آية الکرسی” است، و چنانکه در روایات نقل شده است این آیه افضلترین آیه قرآن مجید است. در این آیه شریفه، الله سبحانه و تعالی ذات عظیم خود و صفات و کمالات بدون مانندش را به بندگانش معرفی نموده است، و لفظ «الله» که عَلَم ذات او تعالی است و بر غیرش اطلاق کرده نمیشود بیانگر این مطلب است.
قوله تعالی: ﴿لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾ صفت اول و بیانگر حق الله بر بندگان است، و معنی ﴿لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ﴾ اینست که معبودی وجود ندارد جز او تعالی. در لفظ «لا إله» “إله” نفی جنس شده است، چون که لا نفی جنس است، و در لفظ «إلا الله» اثبات الوهیت فقط برای خداوند متعال شده است. یعنی معبودیت به خداوند متعال اختصاص دارد و غیر از او کسی دیگر معبود نیست. تا اینجا همه ادیان و بالاخص ادیان آسمانی هم عقیدهاند که عبادت حق اختصاصی الله سبحانه تعالی است و معبود بر حق، فقط او تعالی است. و انس و جن را به این هدف آفریده است که تنها او را پرستش کنند؛ «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْأِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» [الذاريات: 56] (ما جنها و انسانها را نیافریدهایم مگر اینکه تنها مرا پرستش کنند.)
و همین است معنی «لا إله إلا هو» که معبود فقط خالق لایزال است و مخلوقات از انس و جن و ملائک و غیره همه عابداند. لیکن اگر از صاحبان ادیان پرسیده شود: تعریف عبادت- که حق اختصاصی الله سبحانه و تعالی است و شما نیز به او عقیده دارید- چیست؟ اکثر اهل ادیان از دادن جواب صحیح عاجز میمانند.
تشریح عبادت
مفسرین عبادت را به (نهایت خضوع و خشوع) و بعضیها به نهایت تعظیم معنی کردهاند. به هر حال این معنی درست است، لیکن محتاج به توضیح میباشد چون که معیار انتهای تعظیم مشخص نمیشود به خاطر اینکه والدین و مشائخ و اساتید و بزرگان نیز قابل تعظیماند. شاه ولی الله -رحمه الله- در کتابهای خودش نسبت به معنی عبادت گفته است که عبادت، بندگی را میگویند؛ بنده به آن ذاتی که او را بندگی میکند هر وقت و هر جا محتاج است و در برابر او تذلل و عاجزی میکند. بهترین معنای عبادت را ابن قیم رحمه الله فرموده است؛ «العبادة عبارة عن الاعتقاد والشعور بأن للمعبود سلطة غیبیة (أي في العلم والتصرف) فوق الأسباب یقدر بها علی النفع والضرر، فکل دعاء ونداء وثناء وتعظیم ينشأ من هذا الاعتقاد فهي عبادة» [مدارج السالکین، ص:4] (عبادت عبارت است از عقیده داشتن به اینکه معبود قدرتی غیبی مافوق الاسباب در علم و تصرف دارد که با آن قدرت میتواند نفع و ضرر برساند. پس هر دعا و فریاد و ثنا و تعظیمی که از این اعتقاد حاصل شود عبادت است.)
اقسام عبادت
بعد از بیان تعریف عبادت، اقسام آن را توضیح میدهیم. عبادت سه قسم دارد:
1- قولی؛
2- فعلی یا بدنی؛
3- مالی.
چنانکه در تشهد از زبان پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم اظهار عقیده شده است و نیز امتش را آموخته است که «التحیات لله والصلوات والطیبات» از این مطلب چنین استنباط میشود که عبادتهای قولی (التحیات) که شامل کلمات تعظیمیه و غیره میباشند و عبادتهای بدنی (الصلوات) که در رأس آنها زکات است، به الله سبحانه و تعالی اختصاص دارند و معنی اختصاص از لام لفظ «لله» مفهوم میشود، چون که لام لفظ لله برای اختصاص است. در حقیقت اعتراف به اینکه عبادتهای قولی و فعلی و مالی به الله سبحانه و تعالی اختصاص دارند، امتثال به امر الله تعالی است که در سوره انعام فرموده است: «قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ* لاَ شَرِيكَ لَهُ وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ» [انعام:162-163] (بگو که یقیناً نماز من و قربانی من و موت و حیات من به خداوند متعال اختصاص دارند که صاحب اختیار جهانیان است، و او شریک ندارد و ماموریت من همین است و من قبل از همه تسلیم شدهام.) یعنی از امتیان خودم قبل از همه در برابر دستور خداوند متعال تسلیم شدهام.
نماز عبادتی است متشکل از قول و فعل، چون که ارکان مخصوصه یا قولاند یا فعل، پس ﴿صَلاَتِي﴾ دو نوع عبادت (قولی و فعلی) را در بر گرفته است، و ﴿نُسُكِي﴾ اشاره به عبادت مالی دارد که در رأس آنها قربانی است. پس هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در «عرش» و «فرش» اعتراف و اقرار فرمود که همه عبادتهای قولی و فعلی و مالی به او تعالی اختصاص دارند خداوند متعال به او خطاب کرد و انعام ثلاثه را به ایشان عنایت فرمود که جمله «السلام علیک أیها النبي ورحمة الله وبرکاته» بر این مطلب دلالت صریح دارد. و انعام (السلام) و (رحمة الله) و (برکات) به پیامبر اسلام خطاباً عنایت شدهاند. لیکن پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم از آنجایی که رحمت للعالمین است در انعام خودش امت و عبادالصالحین را شریک گردانیده است، و جمله «السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین» بر این مطلب دلالت دارد. و در جمله- السلام علینا- معرفه تکرار شده است، لذا معرفه اول مراد میشود. یعنی (پروردگارا) همان سلامی را که به من عنایت فرمودهاید، بر من و امتیان من و تمام بندگان صالح عنایت بفرما. و جمله (عبادالله الصالحین) تمام بندگان صالح و نیک خداوند متعال را، از ملائکه و انبیا و انسانها و جنها، در بر گرفته است. خلاصه اینکه از آیات قرآنی و احادیث نبوی هویدا است که عبادت، که هدف اصلی خلقت انس و جن است، منقسم به سه قسم است؛ زبانی، بدنی، مالی.
مغز عبادت، دعا، یعنی خواندن الله سبحانه و تعالی در هر جا و هر وقت، است. چون که این عبادت که خواندن باشد مشروط به زمان و یا مکانی مخصوص نیست پس در هر زمان و مکان بنده میتواند با معبود بر حق تماس برقرار کند و در هر حالی که انسان قرار داشته باشد از قیام (ایستادن) و قعود (نشستن) و اضطجاع (دراز کشیدن) میتواند خداوند متعال را بخواند و او را یاد کند. در اوصاف عبادالله همین چیز ذکر شده است که آنها در هر سه حالتی که دارند خداوند متعال را یاد میکنند و فقط او را فریاد میزنند و نزد خداوند متعال همین انسانها، دانشمندان واقعیاند که در حال قیام و قعود و اضطجاع او را میخوانند و فریاد میزنند؛ «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لآيَاتٍ لِّأُوْلِي الألْبَابِ* الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» [آل عمران:190- 191] (در پیدایش آسمانها و زمین و اختلاف شب و روز دلائل بیشماری (برای وحدانیت او تعالی) است که صاحبان دانش از آنها استفاده میکنند و آنها کسانیاند که خداوند متعال را در حالت قیام و نشستن و حالت خوابیدن یاد میکنند و در پیدایش آسمانها و زمین تفکر میفرمایند و میگویند: پروردگارا، این همه کائنات را عبث و بیهوده خلق نفرموده ای، پس ما را از عذاب جهنم حفاظت بفرما.)
خداوند متعال از بیان اوصاف صاحبان عقل و دانش، مسیر بندگانش را مشخص گردانید که بندگان مقرب بارگاه الهی در هر حالت او را با قلب و زبان یاد میکنند و این یاد و فکر آنها را به خواندن رب سبحانه و تعالی وادار میکند که آنها فریاد «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ» را سر میدهند و توجه آنها کاملاً از غیر الله بریده میشود و در نتیجه فکر و ذکر، آنها را به این طرف سوق میدهد که هیچ احدی در کائنات عظیم با او تعالی شریک و سهیم نبوده است. همانطوری که در پیدا کردن آسمانها و زمین و اختلاف لیل و نهار یگانه بوده است لذا در فریادرسی و دادرسی بندگانش نیز یگانه است، و هیچ احدی را سهیم و دخیل قرار نداده است. مغز عبادتهای زبانی، دعا (خواندن) است، و تمام اذکار از نوع تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و تلاوت قرآن مجید و درود و سلام بر انبیا – علیهم الصلوة والسلام- و دعوت الی الله و امر بالمعروف و النهی عن المنکر همه و همه عبادت زبانیاند. خلاصه این که عبادتهای زبانی از عبادتهای بدنی و مالی به کرّات و مرّات بیشتر و افزونترند، به این خاطر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم در تعلیم تشهد فرمود: (التحیات لله) یعنی همه عبادتهای زبانی به هر گونهای که باشند به خداوند متعال اختصاص دارند. و بعد فرمود: (الصلوات والطیبات) این دو کلمه را با تکرار “واو” بر مبتدا (التحیات) عطف فرمود و در حقیقت به این مطلب اشاره شده است که این دو کلمه در خبر شریک (التحیات)اند و با تکرار خبر (لله) جمله مستقل قرار میگیرند. در حقیقت عبارت به این گونه است: الصلوات لله والطیبات لله. امام ابوحنیفه در خواندن تشهد همین روایت ابن مسعود را که با دو واو ذکر شده است ترجیح داده است، چون که سه جمله مستقل قرار میگیرند و بر تکرار و استمرار دلالت دارند.
بعد از عبادات زبانی عبادات بدنیاند که از جانب موحدین، خواه فقیر باشند یا غنی، برای خداوند متعال انجام میگیرند. چون که اکثر عبادتهای بدنی مشروط به شرط زمان و مکان و دیگر شروطاند. آن کثرتی را که عبادت زبانی دارند بخاطر این که کمتر مشروط بشروطاند آن کثرت را عبادات بدنی ندارند. مثلاً رکوع، سجده، طواف، قیام، جهاد و غیره همه اینها مشروط به شرائط زمان و مکان و غیرهاند و در هر جا و هر وقت مقدور نیستند. عبادتهای مالی نیز کثرت عبادتهای بدنی را ندارند، چون که فقط صاحبان مال میتوانند آنها را انجام دهند، مانند؛ زکات و قربانی و صدقات و دیگر وجوه خیریه که با مال انجام می گیرند.
خلاصه کلام
خلاصه کلام اینکه عبادتهای زبانی، بدنی و مالی به خداوند متعال اختصاص دارند، زیرا صفاتی که مقتضی عبادت بندگاناند فقط به خداوند متعال اختصاص دارند و هیچ احدی در آن صفات با خداوند متعال سهیم و شریک نبوده است.
و در آیه شریفه کرسی برای این مطلب که عبادت به خداوند متعال اختصاص دارند دلائل کثیرهای ایراد شده است. دلیل اول «الحی» (زندۀ دائمی)
شبهه: اگر گفته شود که همه موجودات جاندار، حیات و زندگی دارند پس امتیاز رب سبحانه و تعالی در این صفت (الحی) چیست؟
جواب: خداوند متعال امتیاز حیاتش را با موجودات جاندار در جایی که به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم خطاب فرموده است چنین بیان میفرماید: «وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ» [الفرقان:58] (بر ذات زنده و لایموت او اعتماد داشته باش.»
و برای حل مشکلات فقط بر ذات مقتدر و توانا و لایموت اعتماد داشته باش و در جمیع امور و مهمات فقط بر آن ذاتی اعتماد داشته باش که زندگیاش جاودانی و ابدی است، و بر هیچ یکی از مخلوقات توکل و اعتماد نداشته باش. چون که زندگی آنها مستعار و عارضی است و هر لحظه تهدید به مرگاند، به جز ذات مقدس الله سبحانه و تعالی که زندگیاش جاودانی و سرمدی است؛ «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ» [الأنبياء: 35] (هر موجود جاندار ذائقه موت را میچشد.)
فقط ذات مقدس الله سبحانه و تعالی حیاتش دائمی و سرمدی است، لذا بر او اعتماد کرده شود و بندگی او انجام بگیرد که او خالق کائنات و موجودات جاندار و غیر جاندار است، و در صفت خالقیت و مالکیت و ربوبیت یگانه است پس در عبادت هم باید یگانه باشد. و در صفت «الحی» که مقتضی عبادت او تعالی است نیز یگانه است، چون همه موجودات را او آفریده است، و به آنها حیات عنایت فرموده است. در مقابل، کسانی را که مشرکین پرستش میکنند نه چیزی را آفریدهاند و نه زندگی جاودانی دارند و حتی از خودشان اطلاعی ندارند. چه جائی که از حال عابدان خود مطلع شوند و به دادشان رسیدگی کنند. آیه 20-21 سوره نحل بر این مطلب دلالت صریح دارد که عجز و ناتوانی معبودان مشرکین را خداوند متعال بیان کرده است؛ «وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ لاَ يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ*أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْيَاء وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ» [نحل:20-21] (کسانی را که مشرکین آنها را میخوانند هیچ چیزی را نساختهاند بلکه خود آنها ساخته شدهاند. مردهاند، زندگی ندارند و شعور زمان حشر خود را از قبرها ندارند. (لذا معبود شما معبود یگانه است))
چون که خواندن مافوق الاسباب عبادت است و به خداوند متعال اختصاص دارد و مشرکین در این حق اختصاصی خداوند متعال خیانت میکنند و مافوق الاسباب، غیر او را میخوانند، خداوند متعال در این آیات شریفه عجز و ناتوانی غیرالله را بیان فرموده است که آنهایی را که مشرکین جز خداوند متعال میخوانند توانایی پیدا کردن اشیا را ندارند، بلکه خود آنها محتاج به خالقاند و آنها را خداوند متعال خلق فرموده است. سپس بطور ترقی میفرماید که آنها مردهاند، زندگی ندارند و خودِ مشرکین که آنها را میخوانند در حال حاضر زندهاند، در حالی که معبودان آنها زندگی ندارند. لذا از خود آنها ضعیفتر و ناتوانتراند. حالانکه در مخلوق بودن عابدین و معبودین آنها برابرند همه مخلوق خالق «وحده لا شریک له» میباشند. و در «وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ » عجز آنها را نسبت به احوال عابدین بطور ترقی بیان میفرماید که معبودان مشرکین نه تنها از فریاد فریادکنندگان خویش مطلع نمیشوند، بلکه از خویشتن نیز اطلاعی ندارند و نمیدانند که چه زمانی از قبور حشر و نشر میشوند. یعنی کسانی را که مشرکین به عنوان حاجت روا و مشکلگشا و دافع بلا و نافع و ضار میخوانند، از احوال حشر و نشر خود اطلاع ندارند، چه رسد به اینکه فریادکنندگان خویش را دادرسی و فریادرسی کنند. خلاصه اینکه کمال عجز معبودان مشرکین را در عدم اطلاع از احوالشان بیان کرده است و به طور نتیجه میفرماید: «وَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ» (البقرة:163] که معبود و فریادرس شما معبود یگانه است، چون که از حال و احوال شما اطلاع کامل دارد و هیچ لحظهای از شما غافل نمیشود و این مطلب را در آیه 23 سوره نمل چنین بیان میفرماید؛ «لاَ جَرَمَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ» [نحل:23] «یقیناً فقط خداوند متعال از اسرار و علانیه آنها اطلاع کامل دارد، و آنهایی که از تنها خواندن او تعالی استکبار دارند محبوب خدا نیستند و خداوند متعال آنها را دوست ندارد.)
لازمة معبود اینست که از احوال عابدین خویش مطلع باشد و آنهایی که به جز خداوند متعال خوانده میشوند از احوال حشر و نشر خویش اطلاعی ندارند، چه جائی که از احوال خوانندگان خویش مطلع شوند.
شبهه: شاید گفته شود که آیات شریفه در مورد بتها و بتپرستاناند و کسانی را که انبیا و اولیا و شهدا و صالحین را میخوانند در بر نمیگیرند.
جواب: آیات قرآنی هیچ اختصاصی به بتها ندارند، چون که کلماتی که در آیات بکار رفتهاند از نظر لغت عرب به بتها اختصاص ندارند بلکه تمام آن کسانی را شامل میشوند که مافوق الاسباب غیر از خداوند متعال خوانده میشوند. مثلاً لفظ «الذین»- اسم موصول- برای جمع مذکر است، و ضمیر مرفوع «یدعون» نیز جمع مذکر است و به مشرکین بر میگردد. و کلمه «من دون الله» یک کلمه عام است و تمام غیر الله را در بر میگیرد، خواه بتها باشند که جماداند یا اینکه جاندار باشند مثل انبیا و اولیا – علیهم الصلاة والسلام- و غیره چون که به هر حال همه آنها مصداق «من دون الله» اند. انبیا و اولیا و شهدا و صالحین و غیره همه آنها غیر خدایند. و لفظ «الذین» که جمع مذکر است هرگز عربها آن را بر سنگها و چوبها و فلزهای بیجان اطلاق نمیکنند، بلکه در لغت عرب مصداق لفظ «الذین» که در آیه بکار رفته است مردان و ذوی العقولاند.
مخاطبین اول قرآن مجید مشرکین عرب و یهود و نصاری بودند و این هر سه گروه در ورطة شرک غرق شده بودند، لیکن شرکهای خود را توجیه میکردند. مشرکین عرب مجسمههای انبیا و اولیا و شهدا و صالحین را به عنوان یاد بود ساخته بودند و در حرم امن و پاک الله سبحانه و تعالی قرار داده بودند و هنگام دعا و نیایش آنها را مورد توجه خود قرار میدادند، اما در حقیقت از مجسمههای ساخته شده دست خویش هرگز امداد و استمداد نمیکردند و آنها را به عنوان حاجت روا و مشکل گشا نمیخواندند بلکه صاحبان آن مجسمهها را به عنوان مشکل گشا میخواندند. و عقیده داشتند که هنگام حضور آنها در برابر مجسمهها، صاحبان مجسمه خوشحال میشوند و برای حل مشکلات و معضلات آنها اقدام میکنند. لذا خداوند متعال عجز و ناتوانی آنها را در آیات شریفه بیان فرموده و کلمات را مطابق عقیده آنها به کار برده است و فرمود: «کسانی را که، غیر از خداوند متعال، مشرکین آنها را میخوانند، خلق نکردهاند هیچ چیزی را بلکه خود آنها مثل خوانندگان مخلوق خداوند متعالاند، و آنها مردهاند، زندگی ندارند و از حشر و نشر خویش اطلاعی ندارند.» در خبر دوم مبتدا کلمه (أموات) را به کار برد. اهل فن لغت عربی میدانند که «وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ» موصول با صله مبتدأ است، و جمله «لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ» خبر اول برای مبتدا است، و (أموات) خبر دوم. اموات جمع میّت است، و میت بر جانداران اطلاق میشود، چنانچه در قرآن مجید فرموده است: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ» [الزمر:30] (بدرستی تو «ای پیامبر گرامی» خواهی مرد و مخالفان تو هم خواهند مرد.)
پس کلمه اموات و میت بر جانداران اطلاق میشود نه بر سنگهای بیجان و فلزات که بتها از آنها ساخته شده بودند. خداوند متعال با گفتن (اموات غیر أحیاء) عجز و ناتوانی آنها را بیان کرد. یعنی کسانی که نتوانستهاند موت را از خود و خویشاوندان خود دفع کنند چطور میتوانند به مشکلات و مصائب شما رسیدگی کنند؟!
شبهه: شاید گفته شود که خود آنها توانائی رسیدگی به مشکلات خوانندگان خویش را ندارند، ولی از خداوند متعال برای حل مشکلات و مصائب خوانندگان خویش استمداد و استعانت میگیرند و چون که محبوب خداوند متعالاند، خداوند در حل مشکلات خوانندگان آنها فوری اقدام میفرماید.
جواب: در جمله بعدی این زعم و گمان آنها را جواب داد که «وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ» آنها از حشر و نشر خویش اطلاعی ندارند. چه رسد به اینکه از مشکلات و مصائب شما اطلاع حاصل کنند، و سپس برای حل آنها از خداوند متعال مسئلت و استمداد کنند. پس بهتر اینکه شما مستقیماً بدون واسطه فقط از خداوند متعال بخواهید و فقط او را بخوانید که او از اسرار و علانیه شما اطلاع کامل دارد. «لاَ جَرَمَ أَنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ» [النحل:23] (یقیناً خداوند متعال است که از اسرار و علانیه جهانیان آگاه است.)
خلاصه اینکه کمال عجز کسانی را که مشرکین آنها را غیر از خداوند متعال میخوانند در آیات شریفه بیان فرموده است.و امثال این آیات در قرآن مجید در سورههای مختلفه به کثرت بیان شدهاند. از باب نمونه بذکر چند آیه از سورههای مختلف با ترجمه و تشریح آنها اکتفا مینماییم. در سوره فرقان مشرکین را سرزنش و نکوهش نموده و فرموده است: «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا» [فرقان:3] (مشرکین غیر از خداوند متعال معبودانی را اتخاذ کردهاند که هیچ چیزی را خلق نکردهاند حال آنکه خود آنها مخلوقاند (مثل عابدان) اختیار نفع و ضرر خویش را ندارند و اختیار موت و حیات و حشر و نشر را ندارند.)
یعنی کسانی که مشرکین آنها را عبادت میکنند و آنها را برای خود معبود قرار دادهاند مثل خود آنها عاجزاند هیچ چیزی را خلق نکردهاند بلکه خودشان مثل عابدین مخلوقاند و اختیار نفع و ضرر خود را و جهانیان را و اختیار موت و حیات و حشر و نشر خویش را و جهانیان را ندارند. یعنی در ناتوانی و ضعف مثل عابدین خویشاند.
و همچنین در سوره حج، عجز و ناتوانی عابدین و معبودین را در ضمن یک مثال بیان فرموده است؛ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ» [حج:73] (ای مردم، مثالی ایراد کرده میشود پس به وجه احسن بشنوید؛ به درستی که کسانی را که شما غیر از خداوند متعال میخوانید (برای جلب منفعت یا دفع مضرت) هرگز آنها نمیتوانند مگسی را خلق کنند اگر چه همه آنها اجتماع کنند برای ساختن آن، و اگر مگس از آنها چیزی را سلب کند هرگز نمیتوانند از او پس بگیرند. طالب (عابد) و مطلوب (معبود) ناتوانند.»
و در ضمن مثالی دیگر در سوره عنکبوت ضعف و ناتوانی آنها را چنین بیان فرموده است:«مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ *إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ *وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» [عنکبوت:41-42-43] (مثال کسانی که غیر از خداوند متعال، کارساز اتخاذ کردهاند مثل عنکبوت است که خانه میسازد برای خودش، حال آنکه ضعیفترین خانهها، خانة عنکبوت است، اگر میدانستند (غیر خدا را کارساز و دوست قرار نمیدادند) خداوند متعال میداند کسانی را که غیر از خداوند متعال میخوانند هر چه باشد و اوست توانا و حکیم. این امثال را ما برای مردم بیان میکنیم و حقائق این امثال را درک نمیکنند مگر عالمها.»
خلاصة تشریح آیات مذکوره اینکه در جمله «إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» تمام آن کسانی را که مشرکین آنها را غیر از خداوند متعال میخوانند- خواه ذوی العقول باشند یا غیر ذوی العقول، جاندار باشند یا غیر جاندار، صاحب مقام عند الله باشند یا نباشند- همه را لفظ «مِنْ دُونِ اللَّهِ» شامل است، چون غیر خداوند متعالاند. یعنی کسانی را که شما غیر از خداوند متعال ما فوق الاسباب به عنوان حاجت روا و مشکل گشا برای جلب منفعت و دفع مضرت میخوانید آنقدر عاجز و ناتوانند که هرگز نمیتواند مگسی را خلق کنند. خلق مگس بجای خود، حتی اگر چیزی را مگس برباید هم نمیتوانند از او پس بگیرند. پس شما و آنها در ناتوانی برابرید.
حال این شبهه وارد میشود که بسیاری از کسانی که مشرکین آنها را به عنوان حاجت روا و مشکل گشا میخواندند یا می خوانند، بندگان مقرب و محبوب خداوند متعال بودهاند و این مثالها در حق آنها نوعی بیادبی محسوب میشود. حتی مشرکین در مورد همین مثالها بر رسول الله صلی الله علیه وسلم اعتراض کرده و میگفتند که ذات عظیم خداوند متعال امکان ندارد که مثال مگس و عنکبوت را در کلامش برای مقربان خودش ایراد فرماید. خداوند متعال در آیههای بعدی شبهه وارده را جواب داد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» [عنکبوت: 42] (خداوند متعال میداند کسانی را که مشرکین آنها را میخوانند غیر از او تعالی هر چیزی که باشد (لذا برای تبیین حقائق از ایراد هیچ مثالی دریغ نمیفرماید و از هیچ احدی هراس ندارد) چون که غالب و توانا است (و در ایراد مثال جهت حکمت را کاملاً رعایت میفرماید چون که حکیم مطلق است)». سپس برای ساکت کردن معترضین آیه «وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ» [عنکبوت: 43] را اضافه فرمود، که این امثال از طرف من که عزیز و حکیم هستم ایراد میشوند، هیچ احدی حق اعتراض ندارد و هیچ کس به حقائق این مثالها پی نمیبرد مگر علمای ربانی و حقانی که به معرفت الله سبحانه و تعالی رسیدهاند. در واقع معرفت شأن عظیم الله سبحانه و تعالی را دانشمندان علوم نبوت دارند، و این آیه در فضیلت علمای ربانی دلالت صریح دارد که آنها حقیقت امثال را درک میکنند و کسانی که از معرفت خداوند متعال اطلاعی ندارند و منکر آیات الهیاند از روی اعتراض میگویند که «مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً» [البقرة:26] (خداوند متعال از ایراد این مثالهای (اهانت آمیز) چه چیزی را اراده کرده است.) لذا نصیب آنها از آیات و امثال اعتراض است و بس.
ادامه دارد…