- سنی آنلاین - https://sunnionline.us/farsi -

تأملی بر حکمت‎ها و معارف سورۀ حمد

 در مورد سورۀ حمد بیندیش و تأمل کن؛ سوره‎ای که در میان معجزات آسمانی، گوهری یگانه است. قطعه ‎ای زیبا از مجموعه آیات بیانی قرآن.

اگر تمام تیزهوشان دنیا و ادیبان تمام اقوام، مصلحان و رهبران تربیتی و روحی گردهم آیند تا جمله‎ ای بسازند که تمامی افراد بشر با سلیقه ‎های متفاوت، خواسته‎ ها و حاجت‏های گوناگون و آرزوهای رنگارنگ آن جمله را به بارگاه پروردگارشان عرض نمایند و با آن جمله در نمازهای‎شان به عبادت بپردازند و آن جمله بیانگر خواسته‎ های پوشیده و مافی ‎الضمیرشان باشد و تمامی مقاصد و اهداف‎شان را بیان کند؛ بهتر و جامع ‎تر از سورۀ حمد نمی ‎توانند بیاورند.
«قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لاَ یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً»‏[اسراء:88]؛ ‏بگو: اگر همه مردمان و جملگی پریان گرد آیند و متّفق شوند بر این كه همچون این قرآن را (با این شیوه‌ های دلربا و معانی زیبا بسازند و) بیاورند، نمی ‌توانند مانند آن را بیاورند و ارائه دهند، هرچند هم برخی از ایشان پشتیبان و مددكار برخی دیگر شوند (چرا كه قرآن كلام یزدان و معجزه جاویدان آفریدگار است و هرگز از معلومات محدود آفریدگان چنین چیزی ساخته نیست).‏
همچنین خداوند متعال می ‎فرماید: «وَلَقَدْ آتَینَاكَ سَبْعاً مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ»[حجر:87]؛ ‏(ای پیغمبر!) ما هفت (آیه) به تو داده‌ ایم كه (سوره فاتحه را تشكیل می‌دهند و در هر نمازی) تكرار می ‌گردند (و از منزلت خاصّی برخوردارند و وسیله دعا و ثنا و طلب هدایت از خدایند) و همه قرآن بزرگ را به تو عطا نموده ‌ایم (كه معجزه جاویدان یزدان و مایه تاب و توان مسلمان است).‏ ‏
این سوره با کلمۀ «حمد» آغاز شده است. کلمه ‏ای که دربرگیرندۀ شکر و ثنا است. کلمه‏ ای که از معجزات بلاغی بوده و برگردان آن به زبان دیگری [به ‏طوری که معنی و مفهوم حقیقی آن را برساند] ممکن نیست. حمد و ستایش بهترین سرآغازی است که بندۀ قدرشناس در آغاز نماز، آن جایگاه مقدس و ستوده شده، عبادت خود را با آن آغاز می‏ کند.
سپس نمازگزار موقف خود را مشخص می‎نماید که آن پروردگاری را می‏ستاید، از او استعانت می ‎جوید و عبادت می ‏کند که پروردگار یک قبیله و ملت، یک خاندان و تیره و یا یک کشور نیست بلکه پروردگار تمام جهانیان است. عقیده‏ ای عجیب و انقلابی که تمام تقسیمات خودساخته و فریبندۀ دنیا را که بر انسانیت بزرگ‌ترین جنایت‏ها را وارد آورده است، منقلب می‏ سازد.
همچنین مسلمان در دو چیز اعلام وحدت می ‏کند؛ دو رکن اصلی که امنیت و سلامت بر آن استوار است و با آن دو، اسلام در هر زمان و مکانی قائم شده است. یکی وحدت ربوبیت و دیگری وحدت بشری؛ به این معنی که همۀ نسل بنی آدم بدون تمایزات منطقه ‏ای، نسبی و نژادی با هم متحد هستند. پس هر انسان با انسانی دیگر دو مرتبه و از دو جانب نسبت برادری دارد؛ جانب اول که اساساً پروردگار همه یک ذات است و از جانب دیگر پدر همۀ انسان‏ها یکی است.
«یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِیراً وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللهَ كَانَ عَلَیكُمْ رَقِیباً» [نساء: 1]؛ ‏ای مردمان ! از (خشم) پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری كه شما را از یك انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی (بر روی زمین) منتشر ساخت. و از (خشم) خدایی بپرهیزید كه همدیگر را بدو سوگند می‌ دهید؛ و بپرهیزید از این كه پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید (و صله رحم را نادیده گیرید)، زیرا كه بیگمان خداوند مراقب شما است (و كردار و رفتار شما از دیده او پنهان نمی‌ ماند).‏
همچنین می‏ فرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ الله أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» [حجرات: 13]؛ ‏ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی (به نام آدم و حوا) آفریده‌ایم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید (و هر كسی با تفاوت و ویژگی خاص درونی و بیرونی از دیگری مشخص شود، و در پیكره جامعه انسانی نقشی جداگانه داشته باشد). بی‌گمان گرامی ‌ترین شما در نزد خدا متقی ‌ترین شما است. خداوند مسلّماً آگاه و باخبر (از پندار و كردار و گفتار شما، و از حال همه‌كس و همه چیز) است.‏ ‏
شرح و تطبیق این موضع را رسول اکرم صلی الله علیه وسلم در حجة الوداع چنین فرمود: «خداوند متعال خصلت‎های زمان جاهلی و فخرفروشی به آبا و نسب را از شما دور کرده، تمام انسان‏ها از دو حال خالی نیستند، یا مؤمن و متقی هستند و یا فاجر و بدبخت. تمام انسان‏ها فرزندان آدم هستند و حضرت آدم از خاک آفریده شده است. هیچ عربی بر عجمی افضلیت و برتری ندارد، مگر مدار افضلیت با تقوا است». [صحیح ترمذی]
سپس نمازگزار از میان اوصاف الله تعالی که بسیار هستند و به همه ایمان و اعتقاد دارد، صفت «رحمت» را ذکر می ‏کند. صفتی که برای ذکر در این وقت (حین نماز) از شایسته‏ترین صفات است. ـ گرچه تمام صفات الله تعالی این شایستگی را دارندـ این صفت را مسلمان به زبان می ‏آورد، در حالی که عبادت‎گزار و خاشع و در حال تضرع است؛ محتاج و فقیر و تائب و نادم می ‏باشد. آری این جایگاه و موقعیت برای امیدواری است نه برای ناامیدی، و برای بد فالی نیست بلکه برای نیک‏ فالی می ‎باشد.
بعد از آن، روز قیامت را به یاد می ‎آورد و توجه خود را به آن معطوف می‏ کند؛ روز پاداش و عذاب؛ روزی که پادشاهی مطلقۀ الله تعالی به زیباترین شیوه بر همگان ظاهر می ‎گردد. آن روز هیچ پادشاه ساختگی و حاکم نمایشی نمی‎ تواند با او تعالی معارضه کند. «لِّمَنِ الْمُلْكُ الْیوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» [غافر: 16]؛ ملك و حكومت، امروز از آن كیست‌؟  (پاسخ قاطعانه داده می‌ شود كه) از آنِ خداوند یكتای چیره و توانا است.
نمازگزار‏ ایمان به آخرت را که اساس خوف و مراقبت است و به وسیلۀ آن انسان بر نفس و خواهشات درونی خود رقابت می‏ کند؛ را در وجود خود تجدید می ‏کند. به حق هر مسلمان که با این دنیای مملو از فریب‎کاری سر و کار دارد، چه قدر نیازمند این استحضار است!
سپس نمازگزار با نهایت تأکید در زبان عربی که زبان قرآن است و به عنوان زبان رسمی برای نمازگزاران تمام دنیا انتخاب شده؛ با بلیغ ‎ترین و شیواترین اسلوب سخنوری اعلام می‏ کند که او جز الله تعالی هیچ ذات دیگری را عبادت نخواهد کرد و جز او  تعالی از کسی دیگر استعانت نخواهد جست.
هدف از زندگی چیزی جز عبادت و استعانت نیست. با این دو محور است که اتصال میان یک انسان با انسان دیگر، قوی با ضعیف، فقیر با ثروتمند، حاکم با محکوم و عبد با معبود معنی پیدا می ‎کند، و اگر همین عبادت و استعانت خاص برای خداوند قرار داده شوند، آنگاه است که زنجیرها از هم خواهد گسست، بت‏ها درهم کوبیده خواهد شد و شرک از بین رفته و فتنه ‏ها زدوده خواهد شد و دین خالصانه برای خداوند متعال باقی می ‏ماند.
این بزرگ‎‏ترین و تعهد اعلام است که مسلمان اظهار می‏ کند. پس باید مراقب باشد که چه گفته است و بر نفس خود کنترل داشته باشد. آنچه که او در زندگی مادی خود ـ خارج از نمازـ با آن مواجه می ‎شود، از او فروتنی و اطاعت می‏ خواهد و یا طلب کمک و استعانت و او هردوی آن را کنار گذاشته و با هرچه که در این مسیر معارض است مقابله می‏ کند.
پس از این مراحل، وقت دعا و طلب از خداوند است و او از خداوند هدایت به سوی راه راست که برترین حاجات و مهم‎ترین مطالبات او ‏می ‏باشد را می‏ طلبد. هدایتی که انبیا برای آن مبعوث شده ‎اند؛ صحیفه‎ ها به همین خاطر نازل شده و بازار بهشت برای آن برپا می‏شود. هدایتی که اگر از دست رفت دیگر هیچ چیز قیمتی و ارزشمند باقی نمی ‏ماند و اگر هر کس آن را دریافت، دیگر هیچ کمبودی در زندگی و خوشبختی آن نخواهد داشت، و هدایتی که فطرت سلیمۀ هر انسان بر محبت، طلب و جستجوی آن قرار داده شده و جهاد نیز در راه کسب آن است. اما این هدایت در خلوت‎ گزینی و گوشه‏ گیری به دست نمی‏ آید، بلکه باید هدایت را از اهل آن فهمید و الگوی زندۀ آن را از اهل هدایت جستجو کرد و اهل هدایت‏ از «مِّنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ»[نساء:69] اند که خداوند بر آن‏ها انعام نموده است و قرآن مجید و تمامی کتاب‏های آسمانی بر محبت و نسبت ‎دادن خویش با آن‏ها و تحت پرچم آن‎ها قرار گرفتن و پیروی از آن‏ها تشویق می ‎نماید. «أُوْلَئِكَ الَّذِینَ هَدَى الله فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» [انعام: 90]؛ ‏آنان كسانی اند كه خداوند ایشان را هدایت داده است (و توفیق رسیدن به راه حق و نیكی عطاء نموده است) پس از هدایت ایشان پیروی كن.
بعد از آن نمازگزار از تمام افرادی که هدایت را کنار گذاشته‎ اند، به نعمت‏های خداوند کفر ورزیده خواهشات را پیروی کرده‎اند و راه ناپسند و بی ‏ارزش را انتخاب کرده‏ اند، اعلام برائت می‏ کند. اینها کسانی هستند که در عناد و سرکشی شدت به خرج داده و در افراط‏گری مبالغه کرده ‏اند و در نتیجه خشم خداوند را بر خود لازم کرده ‏اند و یا اینکه دچار تحریف و تفریط شده و در گمراهی افتاده ‎اند.
«اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ*صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» [حمد: 7ـ6]؛ ‏ما را به راه راست راهنمائی فرما. ‏راه كسانی كه بدانان نعمت داده ‌ای؛ نه راه آنان كه بر ایشان خشم‌ گرفته‌ای، و نه راه گمراهان و سرگشتگان.‏
در این آیات اعجاز قرآنی ظاهر می‎ شود؛ من معتقدم تنها همین کلمه‎ از قرآن که حالات پیروان مسیحیت را به تصویر می ‎کشد؛ برای ایمان آوردن به اعجاز قرآن برای فرد منصفی که مطالعات قرآنی دارد کافی است و اینکه حقانیت نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را که امّی بوده و این قرآن بر او نازل شده است را بپذیرد. واقعاً قرآن مجید به چه زیبایی حقایق تاریخی را از زبان یک فرد ناخوان که در صحرا متولد شده و رشد کرده است، بیان می ‎کند.
آری! کلمۀ جامعی که تاریخ آن را تصدیق می ‎کند و در مقابل آن سر تسلیم فرود می ‏آورد و مورخین هرگاه به صادق آمدن این کلمه بر مصادیقش فکر می ‏کنند، مات و مبهوت می ‏شوند. آن کلمه «الضلالة» است.
از این کلمه معانی بسیاری فهمیده می ‏شود؛ از جمله آن معانی: فساد عقیده و مفاسدی که در نتیجه انحراف و نادانی بروز می‏ کند، روی برتافتن از مسیر اصلی و… همۀ این‎ها گمراهی اند و لیکن کلمۀ «الضلالة» معنی عمیق ‎تر و تأثیر قوی‎ تری دارد و از این گمراهی‏های جزئی دایرۀ وسیع تری را اشغال کرده است. مطالعات تاریخی و قوۀ ادراک و استنباط معلومات صحیح انسان‎ها زمانی که می‏ بیند، پیامبری که هرگز با تاریخ مسیحیت آشنایی نداشته و وسیله‎ ای برای کسب معلومات در اختیارش نبوده و جز ساعاتی محدود در سرزمین‎های مسیحی نیز سفر نداشته؛ به حیرت درمی ‎آید و تسلیم می‏شود. چگونه خداوند متعال این حقیقت بزرگ را که مطابق با واقعیات تاریخی است بر زبانش جاری نموده آن‎گاه که نسبت به یهودیان می ‎فرماید: «المغضوب علیهم» و نسبت به مسیحیان می‎فرماید: «الضالین». این کلمات به تنهایی برای اثبات این مدعا که قرآن از جانب خداوند نازل شده و وحی الهی است، کافی می‏ باشد. زیرا در این قسمت از سوره می‏ توانست برای بیان حالات مسیحیت ده‏ها کلمۀ عربی به ‏کار برد و حتی پنجاه کلمه که معنی این واقعیت را ادا کند و همۀ آن کلمات را بر مسیحیت تطبیق دهد. اما خداوند متعال اراده فرمود که یک فرق و تفاوت میان مسیحیان و یهودیان را واضح سازد؛ به همین علت بر یهود کلمات «المغضوب علیهم» را اطلاق نمود.
هر کس تاریخ یهود را بررسی نماید، بر اساس واقعیات تاریخی، اعتراف خود یهودیان و با توجه به تأثیرات منفی‎ ای که عملکرد آن‏ها بر اخلاق، گرایش و فعالیت‏های عملی بشریت داشته است و با در نظر داشتن سرانجامی که خداوند متعال برای آن‏ها در این دنیا رقم زد و گناهان و نافرمانی ‏هایی که آن‏ها را در طول تاریخ از سایرین متمایز کرده و به سبب آن معاصی از مدد و نصرت الهی محروم گشته ‎اند، همه و همه بیانگر آن است که کلمه ‏ای دیگر نمی ‏تواند به اندازه ‏ای که «المغضوب علیهم» بر آن‏ها تطبیق دارد، مطابقت کند. و اما هر کس تاریخ مسیحیت را مطالعه نماید، گواهی خواهد داد که مانند کلمۀ «الضالین» دیگر کلمه ‏ای نمی‏تواند مطابق حال آن‏ها باشد. وضعیت هر مسیحی مانند کسی است که راه راست را ترک کرده و از بی‏راهه می‏ خواهد به مقصد برسد و راهی را می ‏پیماید که عقب‏گرد کامل است. به این حرکت معکوس خود ادامه می ‏دهد و قدم به قدم از مقصد دورتر می‏ شود. شاعر عرب زبان می‏ گوید: «شتان بین مشرّق و مغرّب»
مسیحیت در همان اوایل ـ یعنی نیمۀ قرن اول میلادی امتحان خود را پس داده است و آن‏ قدر دستخوش تحریفات قرار گرفته که در تاریخ ادیان مشابهی برای آن نمی‎ توان یافت. مسیحیت از یک دیانت توحیدی تغییر شکل داده و تبدیل به دیانتی شد که از افکار یونانی و بودایی تشکیل شده بود. این تغییر و تحول توسط داعی و قهرمان بزرگ مسیحیان پولوس (Saint Pool)، (10ـ 65 م) صورت گرفت. این تغییرات مانند پریدن روحی به روحی دیگر و حالتی به حالتی دیگر و نظم و نظامی خاص به نظام دیگری بود که جز در بعضی اسم‏ها و شعائر هیچ مشابهتی دیگر با هم نداشتند.
روحانی مسیحی (Ernest De Bunsen) در این باره می‏ گوید: «عقاید و نظام دینی‏ای که در انجیل فعلی آمده است، مطابق با تعالیم قولی و عملی حضرت مسیح نیست. این اختلافات و تقابل فعلی میان مسیحیان و یهودیان و مسلمانان هیچ نسبتی به حضرت مسیح ندارد بلکه نشأت گرفته از حیله‏ گریهای پولوس این گمراه و سرکش یهودی و مسیحی و نشأت گرفته از تشریحات وی بر صحیفه‎ های مقدس با شیوه‏ های تجسیم (Essene) و تمثیل است، وی صحیفه‏ ها را با این امثال پر کرد.
پولوس با تقلید از راهب بودایی استفان (Stephen) که به مذهب انسانی دعوت می‏ داد، آداب و رسوم بودایی را به دین مسیحیت اضافه کرد. او در واقع درهم آمیزنده روایات و داستان‎های متعارضی است که امروزه کتاب مقدس انجیل مملو از آن است و هیچ مشابهتی با تاریخ واقعی مسیحیت ندارد. این عقاید و نظام دینی ‏ای که امروزه جهان مسیحیت به عنوان قواعد دین مسیح ارتودکس از هجده قرن به میراث برده ‏اند، هیچ ارتباطی به مسیح ندارد بلکه ساخته و پرداخته ذهن پولوس است».

امام سید ابوالحسن علی حسنی ندوی
ترجمه: عبدالناصر امینی