امروز :پنجشنبه, ۶ اردیبهشت , ۱۴۰۳

تلاش برای عادی سازی اوضاع بلوچستانِ پاکستان

تلاش برای عادی سازی اوضاع بلوچستانِ پاکستان

 مشکل اساسی حکومت پاکستان این است که از سیاست کشورهایی که در عصر حاضر بخشی از خاکشان به دلایلی از آن جدا شده است درسی را که در برقراری امنیت در ایالت بلوچستان مفید و سودمند است نیاموخته است.

ایالت بلوچستان پیش از اینکه هند از استعمار بریطانیا جدا شود، از یوق استعمار پیر بریطانیا خلاصی یافته و آزاد شد. البته آزادی هند با تقسیم این کشور و مسایل و مشکلاتی مواجه گردید؛ دولت جدیدی با اختلاف بین جامعه مسلمانان هند و پشتیبانی بریطانیا و شعار اسلام در برّ صغیر به نام پاکستان ظهور کرد.
 تقریبا نیم قرن ازآزادی پاکستان و نیز الحاق ایالت بلوچستان- که پیشتر توسط حاکمان قلات اداره می شد- به دولت جدید می گذرد. در طول این مدت  ایالت بلوچستان ناامن و دستخوش تحولات بوده است. اوضاع بلوچستان از همان زمان الحاق به پاکستان سیاه و تیره بوده است.  البته در گذشتۀ نزدیک برخی عوامل، که تهدیدی برای تمامیت ارضی پاکستان به شمار می آید، در این ایالت بر شدت تیرگی و ناامنی افزوده است.
در این مورد تردیدی نیست که عملیات نظامی در حکومت‏های گذشته بالاخص در دوره “بوتو” و “ایوب خان” بین حکومت پاکستان و بلوچ‏ها شکاف عمیقی ایجاد کرد و به آمار ناراضی‏های بلوچ افزود و اعتماد به ارتش را در بین مردم بلوچ کاملا از بین برد و خاطره های تلخی در اذهان جوانان منطقه بر جای گذاشت. ولی رویداد دردناکی که آتش تمرد در جوانان بلوچ را شعله ور کرد، حادثه درناک ترور رهبر هشتاد ساله بلوچ “اکبر بوگتی” به طرز فجیع و مغایر با اصول اسلامی و انسانی در دوره دیکتاتور و کودتا گر سابق پاکستان “پرویز مشرف” بود. پرویز می خواست تمام سرداران و رهبران ناراضی بلوچ را از بین ببرد و به زعم خودش با این کار امنیت را به بلوچستان بازگرداند.
 در سال 2005 میلادی مشرف بعد از صرف نهار در دعوتی که “عارف نظامی” ترتیب داده بود در اوج جوش و خروش این جملات را بر زبان آورد: «این بار شورشیان بلوچ را محاصره خواهیم کرد و باران تیر را بر سرشان فرود خواهیم آورد، به طوری که ندانند از کدام سمت مورد هدف قرار گرفته اند.»
 این سیاست غلطی که پرویز مشرف در ذهنش می پروراند بارها مورد انتقاد عقلا و کارشناسان قرار گرفت و نسبت به عواقب  خطرناک آن هشدار داده شد، اما مشرف که قدرت چشمانش را کور کرده بود و گوشش به نصیحت کسی بدهکار نبود، اقدام به قتل فردی نمود که طبق گفته بسیاری از نزدیکانش از چندین بیماری رنج می برد و مشکلات جدیدی را برای حکومت و ارتش پاکستان رقم زد.
 رویداد دیگری که بر آتش نفرت جوانان بلوچ و بر ناامنی‏های بلوچستان افزود، انتخابات 2008 بود. ملت بلوچ به این دلیل که با بودن دیکتاتوری همچون مشرف برگزاری انتخابات شفاف ناممکن است، این انتخابات را تحریم کردند. حکومت پاکستان نیز برای پر کردن خلأ، دست به کار شد و نمایندگانی را به نیابت از بلوچستان راهی پارلمان کرد که نمایندگان واقعی و منتخب مردم نبودند.
حکومت پاکستان “اسلم رئیسانی”، یک از اعضای حزب مردم را، به عنوان نماینده ایالت بلوچستان در پارلمان انتخاب کرد؛ کسی که مخالفانش از دوران زمامداری چهار ساله او در ایالت بلوچستان، به عنوان دوران ناامنی، ترور، آدم ربایی و قاچاق مواد مخدر  یاد می کنند. رئیسانی پست‏های وزارتخانه را بین 62 عضو از 65 عضو پارلمانش تقسیم کرد. رئیسانی گهگاهی با این پیام و خوش خبر که قدرت حقیقی در بلوچستان از آنِ “اف سی” (نیروهای دولت مرکزی ) است و او هیچ اختیاری ندارد، به بلوچستان سر می زد.
حکومت نظامی پاکستان به مدت نیم قرن در حقیقت این خطه را به رزم‏گاهی برای پیکارجویی طرفین مسلح قرار داده است. مسلحان ارتش  و اطلاعات پاکستان همیشه از طرف منتقدین عامل اصلی ناامنی ها و کشتارهای موجود در این ایالت دانسته شده اند. پرونده مفقودین که شامل سرداران، رهبران سیاسی و علمای ملت بلوچ است  در چند سال اخیر یکی از پرونده های داغ در سطح کشور پاکستان به شمار می رود که مخالفان مسلح رسیدگی به مفقودین و نیز مجازات قاتلان فعالان و رهبرانشان را پیش شرط مذاکرات با اسلام آباد می دانند. اما حکومت پاکستان تا کنون هیچگونه اقدام مثبتی در راستای حل مشکل مفقودین انجام نداده است که این خود سبب تشدید بحران در دهه اخیر شده است.  حادثه تلخ 25 آگست 2006 و انتخابات جعلی 2008 و نیز بی توجهی اسلام آباد به رسیدگی به پرونده مفقودین بلوچ اوضاع بلوچستان را بیش از بیش ناامن و نا آرام کرده است.
مشکل حکومت پاکستان این است که بلوچستان امروزی را با بلوچستان دوران سردارسالاری مقایسه و بر این اساس تصمیم گیری می کند، در حالی که نسل ناراضی به اوضاع در بلوچستان، جوانان تحصیل‏کرده و نیز مردمی هستند که نه تنها از حکومت پاکستان بلکه از عملکرد نادرست بسیاری از سرداران قبایل نیز متنفرند و در تلاش برای رسیدن به آزادی و عزت و نیز حقوق مساوی با دیگر هموطنانشان هستند. حال اگر از دستیابی به حقوق مورد نظر در سایه الحاق به پاکستان نا امید گردند چه عواقبی در انتظار این خطه از خاک سرزمین اسلامی خواهد بود؟
 به همین دلیل است می بینیم که بیشتر از گذشته گروههای مسلح در این ایالت شروع به فعالیت کرده اند. یکی از این گروهها توسط “جاوید مینگل”، فرزند عطاءالله مینگل و گروهی دیگر توسط “براهمداگ بگتی” و گروه سوم توسط “حیر بیار مری” و نیز جماعتی توسط “الله نذر” مشغول به فعالیت مسلحانه هستند.
 اردوگاههای این گروهها در بلوچستان و نیز کشورهای همجوار بلوچستان است. هدف اصلی این گروهها افسران ارتش و نیروهای حکومت پاکستان (اف سی) است. پلیس و نیروهای انتظامی محلی از رویاروی با آنها عاجزند تا جایی که حتی یک شورشی را هم نتوانسته اند بازداشت کنند.
 در نتیجه این رویارویی مسلحانه دهها هزار نفر از طرفین کشته، و همین تعداد مفقود و ناپدید شده اند. دادگاه عالی پاکستان در یک اقدام بی سابقه به 89 مورد از موارد نزاع بین طرفین رسیدگی نموده و دستورات لا زم جهت برقراری امنیت در ایالت را به نهادهای مرتبط صادر کرده است.
 چندی پیش “اختر مینگل”، وزیر اعلای اسبق ایالت بلوچستان به امید دستیابی به عدل و انصاف بعد از سه سال وارد پاکستان شد، و با هدف عادی سازی اوضاع در بلوچستان شش مورد را به عنوان مواردی که  می تواند زمینه گفتگو بین حکومت و مخالفان بلوچ را فراهم کند، تقدیم سیاستمداران پاکستانی کرد.
راهکارهایی که می تواند مشکلات و بحران موجود در ایالت بلوچستان پاکستان با دولت این کشور را مرتفع نماید، در موارد زیر خلاصه می شوند:
– بر کسانی که دنبال برقراری امنیت در بلوچستان هستند لازم است نخست نقشه امن و صلح در منطقه را تهیه کنند.
– به دور از شعار بایست بی اعتمادی مردم بلوچ نسبت به ارتش و دولت را از بین ببرند.
 – لازم است جلسات سیاسی بزرگی در سراسر بلوچستان بر پا شود و عوامل تنش زا و بحران آور مورد بررسی قرار گرفته و برای رفع آن چاره ای اندیشیده شود، به طوری که گروههای مسلح احساس کنند که آنچه آنها با قدرت سلاح قصد گرفتن آن را دارند با گفتگو راحت تر به دست می آید.
– در این راستا لازم است که پرونده مفقودین بررسی و نیز به پدیده سرهای بریده برخی از فعالان بلوچ که هر از چند گاهی در کنار خیابانها انداخته شده اند پایان داده شود.
– عوامل قتل اکبر بگتی به همراه دیکتاتور سابق پاکستان پرویز مشرف مجازات گردند.
 در این صورت می توان امید داشت که اوضاع این خطه قدری عادی و آرام گردد.

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید