امروز :پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳

بوسنی، رمز مقاومت اسلام در اروپا

بوسنی، رمز مقاومت اسلام در اروپا

 مسجد معروف وتاریخی امپراطور- سارایوتاریخ مسلمانان در غرب، به ویژه در اروپا، سرشار از استقامت، صبر و جهاد است. در این میان کشور “بوسنی” بهترین گواه و نمونه این استقامت و پایمردی بشمار می رود، زیرا غرب با تمام قوایش و از هر سو بر این کشور حمله کرد و در حق ملت مظلوم آن انواع جنایت‏ها را روا داشت، اما در پایان شکست خورده و دست خالی برگشت و نتوانست مانع تابش خورشید اسلام بر این خطه سرسبز شود.

موقعیت جغرافیایی بوسنی
کشور بوسنی در منطقه “بالکان” در جنوب اروپا قرار دارد، و از شمال، غرب و جنوب به کرواسی کاتولیک و از شرق به صربستان ارتدوکس و “مونتنگرو” متصل است.
پایتخت بوسنی، شهر “سرایوو) است که آن را “غازی خسروبک” پایه گذاری کرده است.

آمار مسلمانان بوسنی
آمار دقیقی از مسلمانان بوسنی در دست نیست، چون موسسه های آمارگیری همیشه در صدد کم جلوه دادن آمار مسلمانان هستند و آمار دقیق آنها را از چشم جهانیان مخفی می کنند. اما در سرشماری که در سال 1994م. انجام گرفت، کل ساکنان بوسنی 4651485 تن اعلام شد. چنانکه در طرح اعلام اصول قانون اساسی بوسنی که در سال 1992م. تصویب شد، آمده است که تعداد مسلمانان در بوسنی 44% برآورد می شود. این در حالی بود که صربهای ارتدوکس 32% و کرواتهای کاتولیک حدود17% کل جمعیت بوسنی را تشکیل می دادند.

انتشار اسلام در بوسنی
منطقه بالکان که در آن قبایل “الیریه” سکونت داشتند، در گذشته خاستگاه دین مسیحیت بوده است. در این میان بوسنی، که در آن مذهب “برغومیلی” رواج داشت، همواره بستر اختلافات و درگیری‏های مذهبی بین صربهای ارتدوکس جنوب و کرواتهای کاتولیک شمال بود و بیش از 250سال این درگیریها در منطقه ادامه داشتند.
پس از آن در قرن چهارده میلادی عثمانی ها توانستند قسمت اعظم منطقه بالکان را تحت تصرف خود در آوردند.
در سال 1464م. بوسنی به دست سلطان محمد فاتح، فتح شد و ساکنان آن گروه گروه به دین اسلام گرویدند.

رد پای استعمار در بوسنی
بوسنی حدود چهار قرن را زیر چتر خلافت عثمانی با آرامش و امنیت سپری کرد. شریعت و احکام اسلامی و دستورات حکومتی کاملا در آن اجرا می شد و کشور پله های پیشرفت و ترقی را با آرامش و به تدریج طی می کرد. اما شکست عثمانی‏ها در مقابل ارتش متحد اروپا و روسیه این روند را متوقف کرد و بوسنی به دست استعمارگران مجارستانی و مسیحی اشغال شد.
استعمارگران مجارستانی نخستین گامی که برای کمرنگ جلوه دادن نقش مسلمانان در اداره کشور برداشتند، کاهش دادن روابط دینی و سیاسی مسلمانان بوسنی با مرکز خلافت (استانبول) بود. آنها با تشکیل موسسات نمادین و تشکیل مجلس اعلای اسلامی، نقش مسلمانان را در چارچوب همین موسسات منحصر کرده و آنان را کاملا از صحنه سیاسی و اداری کشور دور کردند.

بوسنی در اثنای جنگ جهانی اول و دوم
پیش از آنکه جنگ جهانی اول شروع شود، غربی‏ها با توطئه چینی اتحاد مسلمانان بوسنی را به هم زدند و آتش اختلاف و چند دستگی را بین آنها شعله ور کردند و بوسنی را به “یوگسلاوی” ملحق کردند. در سال 1941م. نیروهای آلمانی به یوگسلاوی حمله کردند. پس از آن کمونیستها در سال 1945م. یوگسلاوی را تصرف کردند و بوسنی که بخشی از آن بود، نیز تحت سیطره آنها در آمد.

جنایت‏های کمونیستها بر مسلمانان بوسنی
پس از آنکه بوسنی تحت سیطره کمونیستها قرارگرفت، کشتارهای دسته جمعی و جنایت‏های هولناکی بر مسلمانان بوسنی روا داشته شد. طبق اطلاعات بدست آمده در جنگ جهانی دوم بیش از  75هز ار مسلمان بوسنیایی به دست کمونیستها کشته شدند. این تعداد در حقیقت8.1% کل جمعیت مسلمانان این کشور را تشکیل می دهد.
با افزایش فشارها در سال 1946م. محاکمه شرعی و اسلامی الغاء شدند، مدارس دینی به تعطیلی کشیده شدند، گروها و جمعیت‏های اسلامی به جز دو یا سه گروه آنهم تحت نظارت شدید دولت، همگی از فعالیت و خدمت رسانی باز داشته شدند و چاپخانه اسلامی “سرایوو” به تعطیلی کشیده شد و دولت مستقیما اداره اوقاف را بر عهده گرفت.

جنایت صرب‏ها بر مسلمانان بوسنی
اوضاع به همین منوال ادامه داشت تا اینکه در سال 1992م. پس ازهمه پرسی عمومی، “علی عزت بیجوفیش”، اولین رئیس جمهور بوسنی، استقلال این کشوررا از صربستان اعلام کرد.
در پی استقلال، صربها با بوسنی وارد جنگ شدند و آن را آماج حملات خود قرار دادند. تانکها و نفربرهای ارتش صربستان به شهر مرزی “بوسایستی” هجوم آوردند. به دنبال آن سازمان ملل در سال 1992 م. نیروهای حافظ صلح را به منطقه “بلگراد” فرستاد تا جنگ بین طرفین متوقف شود و تجاوز صربها بر مسلمانان و کرواتها پایان پذیرد.
با آمدن نیروهای حافظ صلح، حملات صربها به کرواتها متوقف شد، اما مسلمانان مظلوم بوسنی همچنان هدف آماج حملات صربهای مسیحی قرار داشتند. بلکه این حملات با آمدن نیروهای حافظ صلح بیش از پیش شدت گرفت و مسلمانان در آنِ واحد در دو جبهه شمال و جنوب به جهاد می پرداختند.
صربها در مناطقی که آنها را اشغال کرده بودند، انواع جنایتها را مرتکب شدند، ائمه مساجد و دعوتگران را بر سر مناره های مساجد اعدام می کردند و با وحشیگری تمام، مسلمانان را می کشتند.
کار به اینجا ختم نشد، بلکه صربهای مسیحی تمام توان خود را به کار بستند تا مسلمانان را مسیحی کنند و در این راستا انواع جناتیها را مرتکب شدند، بیش از 50 هزار کودک مسلمان را از بیمارستانها و پناهگاه‏ها ربوده و با کامیون‏ها به بلگراد انتقال دادند و از آنجا آنها را به گروه‏های تبشیری آلمانی تحویل دادند.

برگ سیاه دیگری از جنایات صربها بر مسلمانان بوسنی
تمامی این جنایت‏های وحشیانه زیر نظر کلیسای ارتدوکس و به فرمان آن انجام می گرفت. سربازان صرب با تعصب تمام اجساد کشته شدگان را مورد اهانت قرار می دادند و دو انگشت دست آنها را بریده و سه انگشت دیگر را به عنوان نماد تثلیث باقی می گذاشتند و با چاقو بر اجساد علامت صلیب را حکاکی می کردند!!!
این در حالی بود که کلیسای مسیحی نظاره گر تمامی این جنایتها بود و کار به جایی رسیده بود که کلیسا فتوای صادر کرده بود!!. به دنبال این فتوای شرم آور چندین هزار زن مسلمان توسط صربها ربوده شده و مورد تجاوز قرار گرفتند. در برخی آمار، تعداد آنها 60هزار تن ذکر شده است. در نمونه زیر وحشیگری و پست خویی صربها به وضوح معلوم می شود:
سه سرباز صرب شبانه بر یک خانواده مسلمان بوسنیایی هجوم آوردند. این خانواده از یک مادر بزرگ 60ساله با دختر 42 ساله و پنج نوه 19-15-12-9 و 6ساله تشکیل شده بود. سربازان وحشی با تهدید و ارعاب و در مقابل انظار دختر و نوه هایش، مادر بزرگ را مورد تجاوز قرار دادند. سپس دخترش را جلوی دیدگان مادر بزرگ و نوه های معصومش مورد تجاوز قرار دادند. بعد با بی رحمی تمام به جان نوه های معصوم افتادند که در نتیجه دو تا از نوه ها زیر تجاوز کشته شدند و مادر بزرگ و دخترش نیز هواس باخته و گنگ شدند!!
این جنایت‏های هولناک در حالی انجام می گرفت که نیروهای حافظ صلح در منطقه حضور داشتند و نظاره گر ماجرا بودند و چه بسا با صربهای وحشی همکاری کرده و از آنها پشتیبانی می کردند. این نیروهای به اصطلاح حافظ صلح، کمکهای بشردوستانه را، که بایستی رایگان بین نیازمندان توزیع شود، به بهای هنگفتی به خانواده های نیازمندان می فروختند و مادرانی که توانایی خرید نداشتند، باید به بهای فروختن عفت خود، شکم بچه هایشان را سیر می کردند!!

قتل عام در “سربرنیپتشا”
قتل عامی که در سال 1995م. در شهر “سربرنیپتشا” به دست نیروهای صرب صورت گرفت و طی آن 8 هزار مسلمان قربانی شدند و دهها هزار تن دیگر آواره شدند، یکی از هولناکترین و وحشیانه ترین قتل عام‏هایی است که اروپا پس از جنگ جهانی دوم شاهد آن بوده است.
این نسل کشی در مقابل چشمان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل انجام گرفت. اهالی منطقه خود شاهد بودند که نیروهای هلندی که در قالب نیروهای حافظ صلح به منطقه اعزام شده بودند، چگونه در این قتل عام وحشیانه با صربها همکاری کرده و از آنها پشتبانی می نمودند.

پایان جنگ و تشدید فشارها بر مسلمانان
جنگ به پایان رسید، اما فشارها بر مسلمانان افزایش یافت و ظلم و ستم بر مسلمانان روز به روز بیشتر می شد. در مقابل، گروهای جهادی با افزایش عملیاتها در صدد آزادسازی کشور بودند و پیروزی‏های چشمگیری نیز بدست آوردند و در شرف آزادسازی کل کشور بودند که ناگاه غربی‏ها در سال 1995م.، زیر لوای سازمان پیمان آتلانتیک، پیمان شرم آوری را تصویب کردند.
این پیمان نامه در حقیقت توطئه ای بود علیه مسلمانان و زیر پا گذاشتن حقوق آنها، در این پیمان نامه حدود 49./. از اراضی بوسنی را که بیش از 42 شهر را در بر می گرفت و اکثرا مناطقی مرکزی و صنعتی را شامل می شد، به صربها داد و 17./. از آن اراضی به کرواتها تعلق گرفت و مسلمانان که 52./. کل جمعیت را تشکیل می دادند، حدود 34./. از اراضی به آنها تعلق گرفت.
این در حالی بود که فشارها همچنان بر مسلمانان ادامه داشت و مسلمانان که اکثریت کشور را تشکیل می دادند، دیگر هیچ سهمی در اداره کشور نداشتند و با آنها مانند اقلیتها برخورد می شد.
این همه خواری و ذلتی که بر ملت مسلمان بوسنی تحمیل شد، در حقیقت نتیجه عقب گرد مسلمانان دیگر کشورهای اسلامی و پشت کردن آنها به دین اسلام و بی مبالاتی آنها نسبت به یاری برادران بوسنیایی بود.
اگر مسلمانان بوسنی مورد حمایت دیگر کشورهای اسلامی قرار می گرفتند و از آنها پشتیبانی صورت می گرفت، به طور حتم کار مسلمانان بوسنیایی به اینجا نمی رسید و آنها دچار این ذلت ها و تحقیرها نمی شدند.
آنچه که بایسته است به آن توجه شود، این است که جهان کفر با تمامی اشکال و رنگهایش یک ملت و دارای اهداف مشترکی هستند. سازمانهای بین المللی و حقوق بشر که دم از انسانیت و دفاع از حقوق مظلومین و ستم دیدگان می زنند، همه و همه نسبت به اسلام و مسلمانان یک رویه دارند و آن دشمنی و کینه ای است دیرینه!
آنچه در سده گذشته در بوسنی رخ داد خود گواه این مدعا است. نیروهای حافظ صلح و حقوق بشر سازمان بین الملل و مددکاران سازمان صلیب سرخ همگی در قتل عام‏های وحشیانه مسلمانان بوسنیایی دست داشتند و با پشتیبانی از صربهای متجاوز، آنها را در اهداف استعماری و تبشیری کمک می کردند و از رسیدن کمکهای نوع دوستانه به مسلمانان مظلوم وستم دیده بوسنی جلوگیری می کردند.

چشم انداز روشن آینده بوسنی
“علی عزت بیجوفیتش” گر چه نتوانست دولت آرمانی که مسلمانان بوسنی انتظار آن را داشتند، بنیان گذاری کند، اما گامهای مثبت و محکمی در این راستا برداشت.
اکنون پس از گذشت یک قرن ظلم و ستم و تحمیل ذلت و خواری بر مسلمانان بوسنی، بار دیگر خورشید اسلام بر این خطه سرسبز تابیدن گرفته است. مدارس و مراکز اسلامی و پیشرفته ای تأسیس شده اند که تمامی زبانهای زنده دنیا و در رأس آنها زبان عربی در آنها آموزش داده می شود. ساخت و توسعه مساجد در شهرها و روستاها روند بسیار خوبی دارد.
تمامی این تلاشها در آینده نه چندان دور به ثمر خواهند نشست و بوسنی، با وجود توطئه ها و تلاشهای مذبوحانه غربی‏ها در راستای فرو بردن بوسنی در منجلاب فساد و فحشا، هویت اصیل و اسلامی خود را باز خواهد یافت.
در عرصه سیاسی نیز مشارکت مسلمانان افزایش یافته است و دولت مرکزی وزارتخانه ها را از 3 وزارتخانه به 6 وزارتخانه توسعه داده است و ارتش ملی 15000نفری به جای ارتش فدرالی صربی تشکیل شده است، که 7هزار تن آن را مسلمانان تشکیل می دهند و 5هزار نفر را صربها و 3هزار نفر دیگر را نیز کرواتها تشکیل می دهند.
این در حالی است که همسایگان استعمارخو و وحشی بوسنی- صربستان و کرواسی- ستاره‏شان در افول است و رکود اقتصادی و افزایش شورش‏ها و پس افتادگی سیاسی گریبانگیر آنها شده است. «إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شیئ قدراً»

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید