امروز :پنجشنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳

مقایسه ای کوتاه در مورد وضعیت اهل سنت ایران و شیعیان عربستان

مقایسه ای کوتاه در مورد وضعیت اهل سنت ایران و شیعیان عربستان

 اشاره: اخیراً برخی از سایتها، با انتشار مطلبی وضعیت اهل سنت ایران را با وضعیت شیعیان عربستان مقایسه کرده و مدعی شده بودند که اهل سنت ایران از آزادی و مزایای بسیار بالایی نسبت به شیعیان عربستان برخوردار هستند. در مطلب زیر مقایسه کوتاهی در این زمینه عرضه می شود تا خوانندگان بخوانند و قضاوت کنند.

اصطلاح “جمهوری” و “پادشاهی” دو نوع سیستم حکومتی هستند که از دیرباز در دنیا جریان دارند.
آنچه از تعریف جمهوریت بر می آید، در حکومت جمهوری، ملاک در اداره کشور و انتخاب مسئولین کشوری رأی مردم است، به عبارت دیگر در یک کشور جمهوری، نظر جمهور برای تصمیم گیری ملاک کار و سیاست قرار می گیرد. در این نوع حکومت، تمام اقشار مختلف جامعه، صرفنظر از قوم و قبیله و مذهب و نژاد، در اداره و مدیریت کشور از طریق رأی سهیم بوده و نقش خود را ایفا می نمایند.
حال اگر این جمهوریت اصطلاح دیگری با عنوان “اسلامی” را به همراه داشته باشد، به این معناست که با وجود اینکه در تعیین سرنوشت کشور رأی و نظر جمهور ملت ملاک است، اما دین رسمی کشور “اسلام” و مبنای اداره کشور بر قوانین اسلامی است، که در قوانین و مقررات اسلامی، توجه به حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی بسیار مورد تاکید قرار گرفته و از تضییع حقوق مسلّم آنان و ظلم و اجحاف در حق آنان به شدت برحذر داشته شده است.  
نوعی دیگر از حکومت، “حکومت پادشاهی و موروثی” است، که در این نوع از حکومت، مسئولیت و مدیریت در انحصار یک خانواده و خاندان می باشد؛ در این نوع حکومت رؤسای اصلی حکومت را افراد یک خانواده و خاندان تشکیل می دهند و همه چیز در اختیار آنها قرار دارد.
نظام جمهوری اسلامی ایران، از جمله مواردی است که از همان ابتدای تشکیل انقلاب و فروپاشی نظام شاهنشاهی پهلوی در بهمن سال 1357هـ.ش. با شعار “جمهوری اسلامی” علیه نظام سابق قیام کرد و در پرتو همین شعار، که از مهمترین مواردی بود که سبب همراهی مردم ایران- اعم از شیعه و سنی- با این انقلاب شد، به پیروزی دست یافت.
همچنین روش حکومت در عربستان سعودی را می توان از نوع “حکومت پادشاهی” (نقطه مقابل حکومت جمهوری) عنوان کرد که در این نوع حکومت، اداره کشور دراختیار خانواده و خاندان خاصی است، نه رأی و نظر جمهور.
کوتاه سخن اینکه “پادشاهی” یعنی حکومت خانواده، و “جمهوری” یعنی حکومت ملت؛ در حکومت پادشاهی همه مقامات و مسئولین انتصابی هستنند، اما در حکومت جمهوری، مسئولین با رأی ملت انتخاب می شوند.
لذا با توجه به موارد فوق الذکر بسیار جای تعجب است که “جمهوری اسلامی ایران” را با “حکومت پادشاهی عربستان” مقایسه نمود، و از آن عجیب تر اینکه وضعیت اهل سنت ایران با شیعیان عربستان مقایسه شود. در حالی در سیستم حکومتی عربستان، با وجود خاندانی بودن اداره حکومت، فقط مسئولین رده بالا اکثراً از خانواده ملک عبدالعزیز هستند، اما در واگذاری پستها و مسئولیتهای رده پائین‏تر فقط وطن مطرح است و بحث شیعه و سنی مطرح نیست، در فرمهای استخدامی از مذهب سوال نمی شود، از این رو شیعیان عربستان در کنار اهل سنت این کشور در سطح ادارات کل عربستان، در رده های مختلف برای کشورشان کار می کنند و موقعیت خوبی دارند، شیعه و سنی در تمام نیروهای مسلح استخدام می شوند، به طوری که تا همین اواخر، رئیس پلیس مدینه منوره، شیعه بود، سفیر عربستان در تهران و سرکونسل عربستان در مشهد شیعه بود. در مجلس انتصابی عربستان، که به “مجلس مشورتی” مشهور است، از مجموع 150 نماینده این مجلس، 5 نماینده آن از برادران شیعه است.
بر خلاف جمهوری اسلامی ایران، که با وجود اینکه ملاک اداره کشور نیز بر جمهوریت بنا شده است، اما بحث “مذهب” در واگذاری مسئولیتها و پستها، حتی در رده های پایین، بسیار و به شکل پررنگ و برجسته ای مطرح است.
در نظام جمهوری اسلامی ایران اهل سنت در این کشور اکثریت دوم آن را تشکیل می دهند و در پیروزی و به ثمر نشستن انقلاب اسلامی ایران نقش مهم و مستقیمی داشته اند و نه تنها هیچ خیانتی علیه نظام و کشور از آنها سرنزده است بلکه همواره از نظام جمهوری اسلامی حمایت کرده اند، به طوری که وقتی یکی از مقامات کشوری به مناطق سنی نشین سفر می کند مورد استقبال گرم اهل سنت آن منطقه قرار می گیرد، که حقیقتا اگر برادران شیعه عربستان از مسئولین خود اینگونه حمایت و استقبال کنند، مقامات عربستان آنان را تاج سر خود قرار می دهند، اما با وجود همه اینها متاسفانه اهل سنت در مسئولیتهای کلان کشوری هیچ سهمی ندارند و تا کنون یک سفیر، کاردار، وزیر، معاون وزیر، معاون رئیس جمهور و استاندار از اهل سنت تعیین نشده است، نیروهای مسلح اهل سنت را استخدام نمی کند، و در حال حاضر در نیروهای مسلح به جز چند سرباز، دیگر خبری از اهل سنت در این ارگان نیست.
به عنوان نمونه در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان، که اهل سنت در اکثریت قرار دارند، از مجموع 100 پست مدیریتی، فقط 5 نفر از اهل سنت مشارکت دارند، در شورای تامین استان، حتی یک نفر از اهل سنت نیست، در جلسه شورای اداری از 170 نفر، فقط 13 نفر اهل سنت هستند، در فرمهای استخدامی، در پرونده های دادگستری، در پرونده های بیمارستانی در ایران شیعه و سنی مطرح است، اهل سنت ایران در شورای نگهبان و مجمع تشخیص هیچ گونه مشارکتی، حتی در حد یک نفر هم، ندارند.
علاوه بر محرومیت استخدامی اهل سنت در ایران، این اکثریت دوم در نظام جمهوری اسلامی، حتی در زمینه های مذهبی خود نیز با مشکلات عدیده ای مواجه هستند؛ عدم آزادی‏های مشروع و قانونی، دخالت در امور مذهبی و تعلیمی اهل سنت، نداشتن حتی یک مسجد در تهران، پایتخت جمهوری اسلامی ایران که جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر اهل سنت را در خود جای داده است، تعطیلی نمازهای عیدین و جمعه اهل سنت در برخی کلان شهرها مانند تهران، اصفهان، یزد، کرمان، قم و کاشان، ممانعت از برگزاری نماز جماعت در برخی شهرها و مناطق سنی نشین، مخالفت با ساخت مساجد در برخی کلان شهرها که جمعیت قابل توجهی از اهل سنت در آنها ساکن هستند، و… از جمله موارد و مشکلاتی است که اهل سنت ایران با آن دست و پنجه نرم می کند.
در حالی که برادران شیعه در ریاض، پایتخت عربستان، مسجد جامع دارند و نماز جمعه برگزار می کنند، در تمام شهرهایی که شیعه موجود است، مسجد دارند و هیچ ممانعتی در ساخت مسجد وجود ندارد، در مدینه منوره حسینیه دارند که چند سال قبل توسط جناب آقای رفسنجانی افتتاح گردید.
نکته دیگری که بیانگر نامناسب بودن مقایسه وضعیت اهل سنت جمهوری اسلامی ایران با شیعیان نظام پادشاهی عربستان می باشد، این است که؛ اهل سنت ایران که اکثرا در قسمتهای مرزی کشور سکونت دارند، در فقر و تنگدستی به سر می برند و هیولای فقر و بیکاری، بیش از دیگر مناطق کشور، بر سر اهل سنت ایران سایه افکنده است، در حالی که وضعیت اقتصادی شیعیان در عربستان در حد مطلوبی قرار دارد و بزرگترین شرکتهای تجاری و اقتصادی در اختیار شیعیان این کشور بوده و توسط آنان اداره می شوند و هیچ گونه حساسیتی در این موارد نسبت به آنها وجود ندارد.
خلاصه اینکه اگر مقداری با دیده انصاف به این موضوع (وضعیت اهل سنت ایران و شیعیان عربستان) نگریسته شود، باید اذعان نمود؛ با وجود اینکه حکومت عربستان سعودی حکومتی جمهوری نبوده و  یک حکومت پادشاهی است، اما وضعیت برادران شیعه در این کشور به مراتب بهتر از وضعیت اهل سنت در ایران می باشد.
اما در کنار همه این موارد به این نکته باید توجه داشت که اگر قرار است دو چیز با یکدیگر مقایسه شوند، آن دو چیز باید مشابهتها و نقاط اشتراکی با یکدیگر داشته باشند تا مقایسه کردن آنها اقدامی مناسب و معقول باشد.
در موضوع مورد بحث نیز اگر قرار است مقایسه ای بین دو حکومت انجام گیرد، باید وضعیت دو ملت که نظام حاکم در آنها بر مبنای “جمهوریت” است، این مقایسه صورت گیرد، نه اینکه یک “حکومت جمهوری” را با یک “حکومت پادشاهی” مقایسه کرد.
به عنوان مثال اگر قرار است حکومت جمهوری اسلامی ایران، وضعیت ملت خود را با وضعیت ملت کشور دیگری مقایسه کند، بهتر است که با یک حکومت جمهوری مقایسه نماید، که در این مورد بهترین گزینه ها همسایگان نزدیک ایران، یعنی افغانستان و پاکستان، که حکومت آنها نیز بر اساس جمهوری است، می باشند.
پس از نگاهی گذرا به واگذاری مسئولیتها و مشارکت مذاهب در این دو کشور می بینیم که در جمهوری افغانستان برادران شیعه در پستهایی مانند معاون ریاست جمهوری، استاندار، سفیر و چند وزیر مشارکت دارند، همچنین در جمهوری پاکستان نیز رئیس جمهور از  شیعیان این کشور بوده و برادران شیعه در بسیاری دیگر از مسئولیتهای دولتی مشغول فعالیت هستند. همچنین شیعیان این کشورها از آزادی مذهبی برخوردار بوده و در اقامه نماز، برگزاری مراسم مذهبی و ساخت مساجد با هیچ مشکلی مواجه نیستند، به طوری که مساجد فراوانی از برادران شیعه در پایتخت این کشورها به چشم می خورد.  
در پایان باید گفت که نه تنها نیازی نیست که وضعیت جمهوری اسلامی ایران با حکومت پادشاهی عربستان مقایسه شود، بلکه انتظار جامعه اهل سنت ایران این بوده و هست که نظام جمهوری اسلامی ایران در راستای برقراری انصاف و اجرای عدالت و برابری بین اقوام و پیروان مذاهب برای دیگر ممالک و کشورها الگو باشد.

 

 

 


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید