در بخش نخست این مقاله یاد آور شدیم که عوامل متعددی در ترویج ادعاهای پوچ چنین انسانهایی که با دروغپردازی و فریبکاری توانستهاند مردم را جذب افکار و اندیشههای خود نمایند، موثر بوده است. علاوه بر عواملی که قبلا برشمردیم، وجود افکار شخصی به نام “حکیم نورالدین بهیروی” در شکلگیری و ترویج فرقۀ ضاله قادیانیت و ادعاهای میرزا غلام احمد قادیانی نقش بسزایی داشته است، تا جایی که بعضی از محققین وی را مغز متفکر ترویج، تبلیغ و توجیه سخنان و ادعاهای بنیانگذار فرقۀ قادیانیت به حساب آوردهاند.
بنیانگذار فرقۀ قادیانیت
مؤسس و بینانگذار فرقۀ ضالۀ قادیانیت، “میرزا غلام احمد قادیانی” فرزند “میرزا غلام مرتضی” است که در سال 1839میلادی/1213هجری شمسی در قریۀ “قادیان” در ایالت “پنجاب” هند متولد شد. (1)
نسب وی به مغولات گورکانی هند و به یکی از تیرههای آن به نام “برلاس” میرسد. (2) اما خودش پس از تحولات فکریای که در زندگیش رخ داد مدعی شد که از طریق الهام برایش روشن شده که وی فارسیالاصل است. در یکی از آثارش با استدلال به حدیث «لوکان الایمان معلقا بالثریا لناله رجال می فارس» (3) خودش را مصداق این حدیث دانسته است. (4)
جد بزرگش “میرزا گل محمد” از زمینداران بزرگ ایالت پنجاب و مالک چند پارچه روستا و املاک بیشماری بود، اما پس از تسلط سیکها بر ایالت پنجاب و در زمان “میرزا عطامحمد”، پدر بزرگ میرزا غلام احمد، درگیریی میان این خانواده و سیکها رخ داد که منجر به از دست دادن بخش اعظم آن زمینها و املاک شد.
بین اعضای این خانواده و عوامل دولت استعماری انگلیس روابط گرم و دوستانهای حاکم بود و از هیچ کوشش و کمکی برای تقویت انگلیسیها دریغ نکرده و به این کار افتخار میکردند. خود میرزا غلام احمد در کتاب “الریة” مینویسد: «پدرم در قیام انقلابی [مردم هند علیه اشغالگران دولت انگلیس در سال] 1857م. یک دستۀ پنجاه نفره را به همراه اسب و تجهیزات به کمک نیروهای انگلیسی فرستاد، حتی که برادرم “غلام قادر” در یکی از جبههها همراه نیروهای انگلیسی بود.» میرزا غلام احمد هفده سال داشت که قیام انقلابی 1857م. رخ داد.(5)
وی تحصیلات ابتدایی را در خانوادهاش آغاز کرد. سپس کتابهایی را در علم منطق و فلسفه و علوم دینی و ادبی از استادانی به نامهای “فضل الهی”، “فضل احمد” و “گل علیشاه” و همچنین مباحثی را در زمینۀ علم طب قدیم از پدرش که طبیب ماهری بود فرا گرفت. از خودش نقل شده که از دوران کودکی به مطالعه کتاب علاقه فراوانی داشته تا جایی که پدرش همواره مراقب او بوده است که مبادا از مطالعه زیاد آسیبی به او برسد.(6)
میرزا غلام احمد مدت چهار سال در دفتر معاون فرمانداری شهر “سیالکوت” ایالت پنجاب، در مقابل حقوق ناچیزی کار کرد. در سال 1868م. از شغلش استعفا داد و به قادیان رفت. در قادیان در کنار همکاری با پدر، به گفتۀ خودش، بیشتر اوقاتش را صرف مطالعه و تدبّر در آیات، احادیث و کتب تفسیر میکرده است. همان سال در یک آزمون دولتی به طور متفرقه شرکت کرد، اما قبول نشد. خودش گفته که از امراضی مانند سردرد، سرگیجه، کمخوابی، تپش قلب و دیابت رنج میبرده است. (7)
وضعیت مالی میزرا غلام احمد در این سالها چندان خوب نبود. ازدواج اول وی در سال 1853م. و در سن نوجوانی صورت گرفت. ثمره این ازدواج دو پسر به نامهای “میرزا سلطان احمد” و “میرزا فضل احمد” بود.
همسر اولش را در سال 1884طلاق داده و در سال 1891در دهلی تجدید فراش کرد. قادیانیها از همسر دوم وی با لقب “امالمومنین” یاد میکنند. ثمره این ازدواج نیز سه پسر به نامهای “میرزا بشیر الدین محمود” (خلیفه دوم میرزا غلام احمد) “میرزا بشیراحمد” (نویسنده کتاب “سیرة المهدی”) و “میرزا شریف احمد” بود.(8)
میرزا غلام احمد قادیانی، سرانجام پس از ادعای پیامبری و فریفتن خلقی عظیم، در ماه می 1908م. در لاهور به مرض وبا مبتلا گردید و در بیست و ششم همان ماه در گذشت. جسدش از لاهور به قادیان منتقل و در قبرستانی که آن را “قبرستان بهشت” نام نهاده بود دفن گردید. پس از وی شخصی به نام “حکیم نورالدین بهیروی” به عنوان اولین خلیفه وی برگزیده شد.
حکیم نورالدین بهیروی و قادیانیت
در بخش نخست این مقاله یاد آور شدیم که عوامل متعددی در ترویج ادعاهای پوچ چنین انسانهایی که با دروغپردازی و فریبکاری توانستهاند مردم را جذب افکار و اندیشههای خود نمایند، موثر بوده است. علاوه بر عواملی که قبلا برشمردیم، وجود افکار شخصی به نام “حکیم نورالدین بهیروی” در شکلگیری و ترویج فرقۀ ضاله قادیانیت و ادعاهای میرزا غلام احمد قادیانی نقش بسزایی داشته است، تا جایی که بعضی از محققین وی را مغز متفکر ترویج، تبلیغ و توجیه سخنان و ادعاهای بنیانگذار فرقۀ قادیانیت به حساب آوردهاند.
حکیم نورالدین بهیروی فرزند “حافظ غلام رسول” در سال 1257هـ.ق/1841م. در منطقه “بهیره” از توابع شهرستان “سرگودا”ی ایالت پنجاب متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در همانجا به پایان رساند. سپس به لاهور، رامپور، بهوپال و لکهنو رفت و چند سالی به کسب علم از محضر علمای این شهرها پرداخت و در ضمن طب آموخت. در سال 1285هـ.ق به سفر حج رفت و مدتی در حجاز ماند. در آن دیار بعضی از کتب حدیث را از “شیخ محمد خزرجی” و کتب اصول فقه را از “مولانا رحمت الله کیرانوی” (نویسنده کتاب گرانسنگ و بینظیر “اظهارالحق”) فرا گرفت.(9) بیشتر اوقات با اساتید در موضوع تقلید از مذاهب مناظره و بحث میکرد؛ زیرا وی به عدم تقلید از مذاهب گرایش داشت و به فهم و رأی شخصی خویش متکی بود. وقتی به وطن بازگشت، با علمای منطقه در خصوص برخی دلایل حدیثی، بدعات و رسومات مروجه به بحث و مناظره پرداخت و جنجال و آشوب بپا کرد. سپس منطقه را ترک گفت و به دهلی رفت. مدتی بعد دوباره به منطقه بازگشت و به عنوان پزشک معالج خصوصی “مهاراجه”، استاندار جامو و کشمیر، مقرر شد. در همین دوران با غلام احمد قادیانی آشنا شد و هر گاه به “سرگودا” میرفت، مدتی نزد او اقامت میکرد. این ملاقاتهای پیاپی سبب شد که هر دو تحت تاثیر افکار و شخصیت یکدیگر قرار گیرند. حکیم نورالدین از سادگی و احساسات به ظاهر پاک و بیآلایش غلام احمد، و در مقابل غلام احمد از چرب زبانی و ذکاوت به ظاهر علمی و تیزهوشی حکیم نورالدین متأثر گشت و در نهایت هر دو به حمایت از یکدیگر پرداختند.(10)
حکیم نورالدین بیشتر مراحل زندگی خویش را در اضطرابهای فکری و عقیدتی سپری نمود. ابتدا افکار عقلگرایانه داشت، مدتی بعد خود را از قید و بند مذاهب فقهی/اسلامی، آزاد کرد و تحت تاثیر افکار و اندیشههای “سر سیداحمدخان” قرار گرفت. علاوه بر این به الهام، خواب و پیشگوییها عقیده داشت. پس از ارتباط با میرزا غلام احمد خود را مرید او عنوان کرد و با او بیعت نمود.
زمانی که میرزا غلام احمد به عنوان یک مناظر، علیه کشیشهای مسیحی اعلامیه و مقاله مینوشت، توانست در بین مردم مقام و شهرتی کسب نماید. در همین دوران وی با انتشار اطلاعیهای مژده داد که کتابی مشتمل بر سیصد دلیل در حقانیت اسلام و اثبات آن به عنوان دین برتر منتشر خواهد کرد. مدتها بعد وقتی کتاب میرزا غلام احمد با عنوان “براهین احمدیه” چاپ و منتشر شد، حکیم نورالدین در تایید آن دست به قلم برده و کتابی را به نام «تصدیق براهین احمدیه» به رشته تحریر در آورد. از آن پس، ارتباط وی با غلام احمد به اندازهای مستحکم گشت که هر گفته و سخن نادرست میرزا غلام احمد نیز برای وی قابل باور و توجیه بود.
هنگامی که میرزا غلام احمد در دو کتاب خود “فتح السلام” و “توضیح المرام” مسائل و دیدگاههای جنجال برانگیزی را مطرح کرد، شخصی به حکیم نورالدین نوشت: «آیا امکان دارد که بعد از پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم کسی به عنوان نبی و پیامبر ظهور کند؟» حکیم نورالدین پاسخ داد: خیر! آن شخص دوباره نوشت: «اگرکسی چنین ادعایی بکند، چه باید کرد؟» وی جواب داد: باید دید که آیا او صادق است یا دروغ گو! از آنجا که سؤال آن شخص در مورد میرزا غلام احمد و ادعاهای وی بود، حکیم نورالدین به وی پاسخ داد: این که فقط مسئله نبوت است، اگر حضرت مسیح موعود (منظورش میرزا غلام احمد بود) ادعا کند که شریعت جدیدی آورده است، باز هم باید به او ایمان بیاوریم زیرا من ایشان را صادق و مأمور از جانب خدا و کلامش را حق یافتهام و شاید آیه مربوط به “خاتم النبیین” معنی و مفهوم دیگری داشته باشد. (11)
پس از آن حکیم نورالدین به غلام احمد قادیانی ایمانی راسخ پیدا کرد، به طوری که هر جا تطبیق علایم و نشانههای مسیح موعود بر میرزا غلام احمد، با ایراد و اشکال علمی مواجه میشد جناب حکیم نورالدین به آن پاسخ میداد تا راه اکاذیب و خرافات برای میرزا غلام احمد هموار شود.
آشکار شدن تدریجی عقاید میرزا غلام احمد قادیانی
چنانکه قبلاً [در بخش نخست مقاله] ذکر شد، میرزا غلام احمد در دورانی فعالیتهای خود را آغاز کرد که اوضاع سیاسی اجتماعی هند بسیار آشفته، و یأس و ناامیدی در بین مردم غالب بود. هنوز یاد و خاطرۀ شکست قیام انقلابی سال 1857م در اذهان تازه بود و عموم مسلمانان هند با پیامدهای ناخوشایند آن دست و پنجه نرم میکردند. مبلغان مسیحی، هندو و دیگر فرقههای باطل تحت حمایت انگلیس مشغول دعوت به مذاهب خود و بحث و مناظره و تفرقهافکنی مذهبی بین مسلمانان بودند. همه این فعالیتها، به نفع دولت انگلیس بود، و انگلیسیها دوام و استحکام تسلط خود را در گرو این فعالیتها میدیدند. میرزا غلام احمد به این نکته پی برده بود که در چنین وضع اسفباری اگر کسی دم از اسلام و دفاع از اصول و عقاید اسلام بزند و اثبات برتری و حقانیت دین اسلام را شعار خود قرار دهد، مسلما تودههای مسلمان نه تنها با دیده احترام به او مینگرند بلکه او را عالمی برحق، مجاهدی نستوه و مدافع و منجی مسلمانان پنداشته و برای پیشبرد اهداف به ظاهر خوب وی از هیچگونه همکاریای دریغ نخواهند ورزید.
تالیف کتاب “براهین احمدیه”
میرزا غلام احمد با پخش اطلاعیهای در بین مسلمانان، اعلام کرد که کتابی در مورد اعجاز قرآن و نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم خواهد نوشت و با دلایلی عقلی اعجاز قرآن و نبوت محمدی صلی الله علیه وسلم را اثبات، و بر تمام ادیان و آیینهای رایج درهند از جمله مسیحیت، برهمایی، فرقه آریه، فرقه برهموسماج و … خط بطلان خواهد کشید. سرانجام بعد از مدتها انتظار، کتاب موعود در چهار جلد و 562 صفحه به چاپ رسید. همزمان ضمن اطلاعیهای به زبانهای اردو و انگلیسی منتشر کرد و به حکام و وزراء و کشیشهای مسیحی و علمای هندو و دیگر فرقهها فرستاد و ادعا کرد که برای اثبات حقانیت اسلام از طرف پروردگار مأموریت یافته است و همچنین مامور است تا به شیوه نبی ناصری اسرائیلی (حضرت مسیح) با کمال فروتنی و تواضع برای اصلاح خلق کوشش نماید.(12)
در جزء اول این کتاب مسلمانان را به کمکهای مالی فرا خواند، و در جزء سوم و چهارم به صراحت از دولت انگلیس تعریف و تمجید کرد، خدمات و روابط دیرینه خانوادۀ خویش با دولت انگلیس را یادآور شد و مردم را به ترک جهاد و عدم مخالفت با دولت استعماری انگلیس دعوت نمود. (13)
نقد و بررسی کتاب “براهین احمدیه”
علامه سید ابوالحسن ندوی- رحمه الله- مینویسد: «کتاب مذکور شاید خواننده را از نظر حجم مطالب و از حوصله و کوشش توانفرسای مولف تحت تاثیر قرار دهد، اما در این کتاب ضخیم هیچ تحقیق علمیای که از منابع آیین مسیحیت جمعآوری شده باشد، به چشم نمیخورد. همچنین این کتاب در مقابل کتابهای “إظهارالحق”، “إزالة الأوهام” و “إزالة الشکوک”، تالیف علامه رحمت الله کیرانوی-رحمه الله- (متوفای 1309هـ.ق)، و کتابهای تقریردلپذیر”حجة الاسلام” و “آب حیات”، تالیف مولانا محمد قاسم نانوتوی- رحمه الله- (متوفای 1297هـ .ق) هیچ ارزش علمیای ندارد. در کتاب یاد شده از الهامات، خوارق عادات، مکالمات خداوندی، پیشگوییها و ادعاهای طویل و عریض سخن به میان آمده است. نکته اساسیای که میرزا غلام احمد در این کتاب روی آن خیلی تاکید و پافشاری دارد و برای اثبات آن دلایل و نظایری بسیاری ذکر میکند این است که مسلسلۀ الهام منقطع نشده و نخواهد شد.
وی برای اینکه اثبات کند که الهام در هر زمان ادامه دارد، یکی از تازهترین الهامات خویش را به طور نمونه ذکر میکند. در این الهام آیاتی ازقرآن مجید و جملههایی از احادیث رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را بدون اینکه ربطی با هم داشته باشند در کنار یکدیگر گذاشته و چند کلمۀ عربی سبک هندی به آنها افزوده است. در فقرات آخر این الهام ساختی آمده است: «کن فی الدنیا کانک غریب أو عابر سبیل و کن من الصالحین الصدیقین و أمر بالمعروف و انه عن المنکر و صل علی محمد و آل محمد الصلاة هو المربّی، إنی رافعک إلیّ وألقیت محبة منی، لا اله الا الله فاکتب و لیطبع و لیرسل فی الأرض. خذوا التوحید التوحید یا أبناء الفارس. و بشر الذین آمنوا أنّ لهم قدم صدق عند ربهم، واتل علیهم ما أوحی الیک من ربک. و لاتصعر لخلق الله، ولاتسئم من الناس. أصحاب الصفة و ما أدراک ما أصحاب الصفه، تری أعینهم تفیض من الدمع، یصلون علیک، ربنا اننا سمعنا منادیاً ینادی للایمان، و داعیاً الی الله و سراجاً منیراً» الهامات دیگری هم از این قبیل در این کتاب آورده است.» (14)
میرزا غلام احمد وحی و الهام را مستمر میدانست و میگفت دینی که وحی در آن را بسته باشد مرده است. (15)
وقتی که کتاب مزبور انتشار یافت، گروهی از علمای برجسته شبه قاره هند اعلام کردند که این شخص مدعی نبوت است. در رأس این علما “مولانا محمد” و “مولانا عبدالعزیز”، دو فرزند ارشد مولانا عبدالقادر لدهیانوی، قرار داشتند. (16)
تغییر رویه و ادعای مسیح موعود بودن
بعد از کتاب “براهین احمدیه” میرزا غلام احمد کتاب دیگری به نام “سرمه چشم آریه” تالیف کرد. این کتاب مجموعهای از استدلالهای عقلی و نتایج مناظرههایی بود که با قرقه “آریه سماج” هندو مذهب انجام داده بود. مدتی بعد از تالیف این دو کتاب، احساس نمود که اکنون میتواند آنچه را که قبلاً در ضمن الهامات بدان اشاره میکرد، علنی سازد و نقاب از چهره واقعی خویش بگشاید و به جای مسیحیان و آریهها، مسلمانان را هدف قرار داده و آنها را به مناظره فرا خواند.(17)
وی تا قبل از این خود را یک مجدد معرفی کرده و مدعی بود که برای اصلاح مردم از جانب خداوند ماموریت دارد و اذعان میداشت که پیروزی وغلبه اسلام به وسیله مسیح موعود تحقق میپذیرد و ایشان دوباره به دنیا باز خواهند گشت. لذا ابتدا درباره اینکه وی مثیل حضرت مسیح علیه السلام است، گفت: «برای بنده ظاهر شده است که این خاکسار بنابر صفات ویژهای چون فقر، تواضع، توکل، انوار و نشانهها، نمونهای از ابتدای زندگی مسیح هستم. فطرت و سرشت بنده با حضرت مسیح خیلی مشابهت دارد، گویی دو قطعه یک گوهر و دو میوه یک درخت هستیم، فقط فرق خیلی لطیفی بین ما وجود دارد.»(18) اما سرانجام در سال 1891م به صراحت اعلام کرد که حضرت مسیح فوت کرده است و خود وی مسیح موعود و مهدی معهود است، و اظهار داشت: «دوازده سال را سپری کردم غافل از اینکه الله مرا مسیح موعود خطاب نموده است.»(19)
او میگفت مسیح [حضرت عیسی علیه السلام] از دست یهود گریخته و به حدود کشمیر آمد و آنجا مدفون است. (20)
وی در ادعاهای سال 1891م میگوید: «ای مردم! اگر شما اهل ایمان و دین هستید، خدا را شکر کنید و به درگاه او سجده کنید، پدران شما زمانی را که با شوق و آرزو در انتظار آن بودند (یعنی زمان مسیح موعود را) در نیافتند. اینک آن زمان فرا رسیده و شما آن زمان را دریافتهاید، قدر این نعمت را بدانید و فرصت را غنیمت بشمارید. من به سوی شما فرستاده شدهام همان طوری که مسیح بعد از کلیم الله فرستاده شده بود و سپس بر اثر ظلم و شکنجههای شدید در عهد هیرودس، روحش به آسمان برده شد. بعد از کلیم ثانی (محمد صلی الله علیه وسلم) باید کسی بیاید که مانند مسیح باشد.» (21)
علامه ندوی مینویسد: «سال 1891م در زندگی میرزا غلام احمد و شکلگیری فرقه قادیانیت نقطه تحولی اساسی و آغاز فصلی جدید بود. حکیم نورالدین که از اوضاع جامعه اسلامی در پایان قرن نوزدهم میلادی کاملاً آگاه بود، خوب میدانست که باور به نزول حضرت مسیح علیه السلام در آخرالزمان، روزنۀ مناسبی برای نفوذ و تاثیرگذاری در بین مسلمانان است و اگر کسی به چنین جایگاهی دست یابد و ادعایش مورد پذیرش واقع شود، به موقعیت معنوی، دینی و سیاسی ویژهای دست خواهد یافت. لذا وی در همین سال به میرزا غلام احمد قادیانی طی یک نامه رسمی پیشهناد کرد که ادعا کند مسیح موعود است. از سوی دیگر انگلیسیها که در گذشته نزدیک از نهضت مجاهد شهیر”سیداحمد بن عرفان شهید” ضربه خورده و دیده بودند که چگونه ایشان و همرزمانش شعلههای جهاد و از خودگذشتگی را برافروختند و روحیه جوانمردی و حماسهآفرینی را در دهههای آغازین قرن نوزدهم در دلهای مسلمانان شبه قاره زنده کردند و خواب را از چشمان استعمارگران انگلیس ربودند، حرکت “سیدمحمد احمد سودانی” را نیز از یاد نبرده بودند که با قیامش به نام “جهاد و مهدویت” استعمار و سلطه آنان را در سودان به چالش کشیده بود. همچنین شاهد روشنگریهای “سید جمال الدین حسینی افغانی”، که جهان اسلام را در مینوردید، بودند. همه اینها پیش روی دولتمردان انگلیسی بود و آنها بخوبی میدانستند که اخگر زیر خاکستری که در دلهای مسلمانان خانه کرده است، هر لحظه مستعد شعلهور شدن است. آنها نیز بخوبی میدانستند که اندیشه ظهور مهدی و مسیح موعود در جامعه اسلامی همواره مطرح بوده است. بنابراین بعید نیست که چنین پروژهای از طرف آنان، اما به صورت بسیار ماهرانه، کلید خورده باشد. به هر حال مصدر اول این فکر چه حکیم نورالدین باشد و چه دولت انگلیس، و اینکه آنها چه انگیزهها و اهدافی داشتهاند، در این مورد شکی نیست که پیشنهاد ادعای مسیح موعود بودن از طرف حکیم نورالدین به میرزا غلام احمد داده شد. جالب است بدانیم که این تفاوتی بارز بین آیین قادیانیت با دیگر ادیان سماوی و دعوتهای نبوی بود، زیرا بر انبیا و پیامبران الهی از آسمان وحی نازل میشد و دلهای آنها از ایمان به خدا و اعتماد به رسالتشان سرشار بود، اما وحی مسیح موعود بودن میرزا غلام احمد قادیانی زمینی، و صاحب این رسالت به یک دولت استعمارگر پشتگرم بود.»(22)
برخی گفتهاند که میرزا غلام احمد از بیماری مالیخولیا رنج میبرد و عوارض این بیماری باعث شده است تا وی باور کند مسیح موعود است. اطبای قدیم در مورد پیامدهای مالیخولیا گفتهاند؛ کسی که بیماری مالیخولیا دارد، اگر آدم با علم و دانشی باشد، عموماً ادعای پیغمبری، معجزات و کرامات میکند، حتی گاه گمان میبرد که او فرشته یا خداست.» (23)
برخی باورهای قادیانی و قادیانیها و ادعای برتری و فضیلت بر تمام انبیا
غلام احمد قادیانی ابتدا در نوشتههایش از ادبیات خاص و از واژههای محترمانه و متواضعانهای استفاده میکرد، اما از زمانی که به پیشگوییها و ادعاهای الهامی روی آورد و سپس ادعای رسالت کرد و بالخصوص زمانی که علمای اسلام افکار و ادعاهای او را نقد کرده و علیه او موضع گرفتند، دیگر حرمت کسی حتی حرمت انبیا را نگه نمیداشت.
در اشعاری میگوید:
در جایی دیگر میگوید:
و میگفت: »مقصود از بشارت مسیح (حضرت عیسی علیه السلام) که پس از من پیامآوری میآید به نام احمد، منم که احمدم، نه پیغمبر اسلام که محمد صلی الله علیه وسلم بود.» (26)
جهت برتری خویش بر آنحضرت صلی الله علیه وسلم این شعر را میخواند:
(برای او (حضرت رسول صلی الله علیه وسلم) ماه تابان خسوف کرد، ولی برای من هم ماه و هم خورشید خسوف کردند؛ آیا (حقانیت مرا) انکار میکنید؟) (27)
پسرش بشیرالدین محمود میگفت: «الله تعالی سه شهر را مقدس اعلام کرده است: مکه، مدینه و قادیان. ادای حج در قادیان مانند حج بیت الله الحرام است.»
غلام احمد قادیانی بعد از آنکه ادعاهای دروغینش در اذهان بعضی از پیروانش راسخ گردید، یک گام به پیش گذاشت و ابتدا خود را همسطح همه انبیا عنوان کرد و سپس پا را فراتر گذاشت و خود را بر تمام انبیا افضل و برتر دانست. او میگفت: «خداوند اراده کرده است که احوال همه انبیا و مرسلین در وجود یک شخص تجلی پیدا کند و همانا آن شخص من هستم.» (28)
فرزندش میرزا بشیرالدین محمود در مجلۀ “الفضل” قادیان مینویسد: «حضرت مسیح موعود(میرزا غلام احمد) نبی بود. از نظر مقام و مرتبت شاگرد رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و سایۀ ایشان بود. از بسیاری از انبیا برتر بود و ممکن است که وی از همه آنها بزرگتر و برتر باشد.» (29)
تکفیر مسلمانان توسط قادیانیها
پس از آن که نبوت و رسالت دورغین میزرا غلام احمد قادیانی در اذهان پیروانش جا باز کرد و نیز از حمایت دولت انگلیس اطمینان خاطر یافت، به صراحت علما و مسلمانانی را که به وی اعتقاد نداشتند، تکفیر نمود و از ناسزاگویی به مخالفین خود دریغ نورزید. سپس ادعا کرد که به او چنین الهام شده است: «کسی که تو را فرمانبرداری نکند و از بیعت با تو امتناع ورزد و به مخالفت با تو برخیزد، او معصیت خدا و رسول را مرتکب شده و دوزخی است.» (39)
و در اعلامیۀ دیگری میگوید: «الله تعالی از طریق کشف باطنی به من اعلام کرد که هر کس دعوتم به او رسیده و نپذیرفته، کافر است.» (31)
میرزا بشیرالدین محمود فرزند و اولین خلیفهاش با تمام جرأت و وقاحت اعلام کرد: «هر مسلمانی که با مسیح موعود (میرزا غلام احمد قادیانی) بیعت نکرده، چه اسم ایشان را شنیده باشد و چه نشنیده باشد، کافر و از دایره اسلام خارج است.» (32)
قادیانیها ازدواج با مسلمانان، نماز خواندن در مساجد مسلمانان و پشت سر آنها، و شرکت در نماز جنازه مسلمانان را جایز نمیدانند. همچنین معتقدند حجی که قبل از ظهور قادیانیت ادا شده باطل است. آنها این باورها را از نتایج نبوت جدید و ویژگیهای آن میدانند. (33)
…………………………………………………………………………..
پی نوشت ها:
1- الموسوعة العربیة العالمیة:12/18، ناشر:مؤسسة أعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، الطبعة الثانیة، 1419هـ/1999م.
2- دائرة المعارف تشیع:442/12، زیر نظر: احمدصدر، حاج سید جوادی و بهاء الدین خرمشاهی و کامران قانی، نشر شهید سعید محبی، چاپ اول، تهران، 1386.
3- اگر ایمان در ثریا باشد، مردی از فارس به آن دست خواهد یافت. این حدیث در کتب معتبر احادیث با الفاظ مختلف روایت شده است. برخی از شارحین حدیث حضرت سلمان فارسی رضی الله عنه و دیگر علمای فارسی الاصل از جمله امام ابوحنیفه رحمه الله را از مصادیق این حدیث شمردهاند.
4- القادیانی و القادیانیة دراسات و تحلیل و عرض علمی، بقلم الشیخ أبی الأعلی المودودی و العلامة أبی الحسن علی الندوی و الأستاذ احسان الهی ظهیر، (مقالات العلامة الندوی) ص:167،دار ابن کثیر، دمشق- بیروت، الطبعة الأولی، 1421هـ ق. /2000م.
5- همان، ص 167-168
6- همان، ص:168
7- همان، ص:168-169
8- همان، ص:170
9- همان، 172-173
10- کلمة الفصل، باب ششم، تالیف میرزا بشیراحمد.
11- سیرة المهدی، ص:98-99. مکتوبات احمدیه، جلد 5.
12- القادیانی و القادیانیة دراسات و تحلیل وعرض علمی، (مقالات العلامه الندوی) ص:177. مقدمه براهین احمدیه: 89/1.
13- همان، ص: 178
14- همان، ص:180-181. براهین احمدیه:243/3-242.
15- دائرة المعارف تشیع: 442/12.
16- القادیانی و القادیانیة دراسات و تحلیل و عرض علمی، (مقالات العلامه الندوی) ص:183.
17- همان، ص:184-185.
18- براهین احمدیه، 495/4-498.
19- القادیانی و القادیانیة دراسات و تحلیل و عرض علمی، (مقالات الشیخ المودودی) ص:22.
20- دائرة المعارف تشیع: 442/12.
21- القادیانی و القادیانیة دراسات و تحلیل و عرض علمی، (مقالات العلامة الندوی) ص:190.
22- همان، ص:187-188.
23- رد قادیانیت، مولانا منظوراحمد چنیوتی، ص:176-177، ناشر عالمی مجلس تحفظ ختم نبوت، ملتان، پاکستان، چاپ اول. سیرة المهدی:13/1، میرزا بشیراحمد.
24- احتساب قادیانیت (مجموعه رسائل ردّ قادیانیت)، رسالۀ علامه انورشاه کشمیری، جلد چهارم، ص:64، ناشر، عالمی مجلس تحفظ ختم نبوت، ملتان، پاکستان، چاپ اول، 2001م. (روحانی خزائن:477/18 و نزول المسیح، ص: 99.
25- همان. (إزاله اوهام:69/1. روحانی خزائن:180/30.)
26- دائرة المعارف تشیع:442/12.
27- القادیان و القادیانیة دراسات و تحلیل و عرض علمی، (مقالات العلامة الندوی) ص:204. اعجاز احمدی، ص:71.
28- همان، ص:203.
29- قادیانیت (اردو)، مولانا سیدابوالحسن علی ندوی، ص:91، ناشر:مجلس نشریات اسلام، کراچی. (مجلة الفضل، 15ژانويه 1935م.)
30- القادیانی و القادیانیة دراسات و تحلیل و عرض علمی،(مقالات الشیخ المودودی) ص:101.
31- همان، (مقالات العلامة الندوی)ص:201(مجلة الفضل، 15ژانويه 1935م.)
32- همان. (آیینه صداقت، ص:35،میرزا بشیرالدین محمود.)
33- همان، ص:202الموسوعة العربیة العالمیة:12/18. بر اساس همین عقیده سر ظفرالله خان یکی از وزرای قادیانی در پاکستان بر بنیانگذار پاکستان محمد علی جناح نماز جنازه نخواند. (مجلة الحکم شماره 16، مجلد37، 7مه1934م.)
دیدگاههای کاربران