مطلب فوق واقعیت علمی و تاریخی است به طوری که خود امتهای گذشته به آن اعتراف کردهاند، صحیفههای عهد عتیق مرتباً دستخوش غارتگری و آتشسوزی قرار میگرفتند، مورخین یهود بر این امر اتفاق نظر دارند که سه بار چنین حوادثی اتفاق افتاده است، نخستین بار زمانی بود که “بختالنصر”(Nebuchadezzar 5-6-564ق.م) پادشاه بابل بر یهودیها در سال (586ق.م) حمله کرد و بیت المقدس را که حضرت سلیمان علیه السلام در آنجا نسخههای تورات و تبرکات آل موسی و آل هارون را در آن محفوظ کرده بود به آتش کشید. یهودیان باقی مانده را اسیر کرد و به بابل برد و پنجاه سال در آنجا نگاه داشت، بعد از آن “عزیر پیامبر” پنج صحیفه را که به نام تورات بودند دوباره از حافظه خود دیکته کرد و واقعات را به شیوۀ تاریخی ثبت کرد و سپس “نحیما” کتابهای دیگری را اضافه کرد و زبور داوود علیه السلام را ملحق نمود.
بار دوم زمانی بود که “انطیوخوس چهارم”(Antiochus) که لقبش “ابیقانس” و پادشاه انطاکیه یونان بود در سال 168ق.م به بیت المقدس حمله کرد و صحیفه مقدسه را به آتش کشید، و تلاوت تورات و شعایر و روایات یهود را ممنوع اعلام کرد. بعد از آن “یهودا مقابی” صحیفههای مقدس را جمعآوری نمود واز سر نو ترتیب داد و به صحیفههای عهد عتیق سلسله دیگری را اضافه نمود.
بار سوم زمانی بود که “تیتوس” (Titus) (81-40م) پادشاه رومی در سال 70م به بیت المقدس حمله کرد و آن را همراه هیکل سلیمان منهدم نمود و ویران ساخت و صحیفههای مقدس را همراه خود به عنوان یادگار فتح به پایتخت روم برد و یهودیان را تبعید کرد و در اطراف شهر مردم دیگر را سکونت داد.
با توجه به حوادث فوق و دلائل دیگر، دیدگاه یهودیان درباره صحت و حفاظت کتابهای آسمانیشان با دیدگاه مسلمانان درباره صحت و حفاظت قرآن خیلی متفاوت است.
مسلمانان هر کلمه قرآن مجید را کلام الهی و منزّل منالله میدانند و به محفوظ بودن آن از بدو نزول تا آخر اعتقاد دارند. اما یهودیان نقص و اضافه را منافی کتابهای آسمانی نمیدانند. آنها در این اشکالی نمیبینند که پیامبران را مؤلف کتابها قلمداد نمایند.
خوانندگان عزیز از اقتباسهای زیر میتوانند به نقطهنظر یهودیان درباره کتب مقدسشان پی ببرند:
در دائرة المعارف یهود که توسط دانشمندان ممتاز یهودی تدوین شده است این عبارت به چشم میخورد: «یهودیها در این زمینه تردیدی ندارند که در بعضی از کتابهای عهد عتیق تغییر و اضافههایی صورت گرفته است. (Jewish Encyclopedie.London.p.93) طبق روایات قدیم یهود پنج کتاب نخست تورات تألیف موسی هستند (به جز هشت آیه آخر که در آن واقعه موت حضرت موسی علیه السلام مذکور است) اما ربّیها مرتبا به تناقضات و اختلافات این صحیفهها توجه کردهاند و با حسن تدبیر در صدد اصلاح آن بر آمدهاند.» [دائرة المعارف یهود9/589].
“اسپینوزا”(Spinoza) میگوید: «پنج کتاب نخست عهد عتیق از تألیفات موسی نیستند بلکه عذرا آنها را تالیف کرده است.»[دائرة المعارف یهود9/590]
تحقیقات جدید ثابت کرده است که پنج کتاب نخست عهد عتیق از 28منبع أخذ شده است. [مدرک سابق]
اما موضوع اناجیل اربعه (که به آنهاعهد جدید گفته میشود) بدتر از عهد عتیق است. درباره مولفین آن شک و تردیدهای گوناگونی وجود دارد؛ در میان حضرت مسیح علیه السلام و نویسندگان عهد جدید مسافتهایی وجود دارد که طی کردن آن از عهدۀ مورخین و محققین خارج است، زیرا انجیلهای مزبور در ازمنه مختلف توسط شوراهای دینی مرتبا از مراحل اصلاح و تغییر گذر کرده و به این حالت رسیدهاند. در واقع این انجیلها به جای اینکه بر وحی و الهام مبنی باشند، بیشتر به کتب تذکره و حکایات شباهت دارند و هر کسی که با نظر عمیق ادوار تاریخی آنها را بررسی نماید این مدعا را تصدیق خواهد کرد که این انجیلها از نظر استناد و اعتماد حتی با کتب درجه سه احادیث و سنن مسلمین نیز برابری نمیکنند چه برسند به کتب صحاح سته؛ زیرا کتابهای سته با سند متصل به رسول الله صلی الله علیه وسلم منتهی میشوند.
و حدیث صحیح نزد مسلمانان به حدیثی گفته میشود که راویان معتبر و امین با سند آن را نقل کرده باشند و در آن هیچ گونه نقصی (علت و شذوذ) یافته نشود. اما انجیلهای مذکور فاقد هرگونه سند میباشند، سند آنها تا مؤلفان و از مؤلفان تا حضرت عیسی علیه السلام مفقود میباشد. گذشته از این، زبانی که آن صحیفهها به آن نازل شدهاند تغییر یافته است، و اکنون فقط ترجمههایی از آنها یافت میشوند. از این جهت میتوان آنها را به کتابهای درجه چهارم حدیث تشبیه کرد که از معیار بلند تحقیق و صلاحیت و صحت برخوردار نیستند و بنابر همین واقعیتها مقایسه آنها با قرآن هرگز درست نیست. خاورشناس نو مسلمان “موسیوایتین” ضمن معرفی انجیلهای فوق آنها را چنین ارزیابی کرده است: «بدون تردید آن انجیلی که خداوند متعال به حضرت عیسی داده و به زبان قومش نازل کرده بود ضایع شده است، و اکنون نام و نشانی از آن وجود ندارد، آری! آن انجیل یا خودش از بین رفته یا از بین برده شده است. مسیحیان به جای آن، چهار کتاب دیگر را جایگزین کردهاند که صحت آنها مشکوک میباشد، زیرا این کتابها به زبان یونانی میباشند و زبانی که با زبان سامی حضرت عیسی هیچ گونه هماهنگی ندارد. به همین دلیل ارتباط این انجیلهای یونانی با خداوند متعال به نسبت تورات و قرآن خیلی پایینتراست.» [اضواء علی المسیحیه، 53-52]
مطالب و مضامین عهد عتیق نیز به اشتباهات صریح تاریخی و ضد و نقیضهای واضح دلالت میکنند. مطالبی به خداوند متعال نسبت داده شده است که اصلاً شایسته جلال و کمال حضرتش نیست؛ و برخلاف عقل سلیم میباشد.
همچنین اتهاماتی بر انبیا علیهم السلام وارد شده است که انسانهای عادی از آن مبرّا هستند چه برسد به انبیا علیهم السلام.
کلاً شواهد متعددی در تورات و انجیل (کتب عهد عتیق (Bible) وجود دارد که بر تغییر و اضافه مطالب اصلی آن صریحاً دلالت میکند. (جهت تفصیل به کتاب “إظهارالحق”، تالیف منحصر بفرد در موضوع خود، اثر مولانا رحمتالله کیرانوی (م1308) مراجعه شود، علامه رحمتالله 122مورد اختلاف لفظی و 108مورد اشتباهات صریح بر شمرده است که هیچ تاویلی در آنها امکانپذیر نیست. إظهارالحق به زبان عربی نوشته شده و دوست فاضل علامه محمد تقی عثمانی آن را ترجمه کرده و بر آن مقدمهای ارزنده اضافه نموده است. این کتاب در کراچی به نام “بائبل سی قرآن تک” (از انجیل تا قرآن) چاپ شده است).
مطالب خود کتاب عهد عتیق (Bible ) به اشتباهات صریح تاریخی آن و ضد و نقیض موجود در آن اشارت دارند، به وضوح معلوم میشود که چیزهایی در آن به (الله جل شانه) منسوب شده است که با جلال و کمال حضرتش منافات دارند و با صفات متفق علیه در تضاد هستند و بر خلاف عقل سلیم میباشند.
در عهد عتیق اتهاماتی به پیامبران الهی نسبت داده شده که انسانهای عادی از آن به دور هستند. علاوه بر آن شواهد درونی تورات و انجیل نشانگر اضافه و تغییر در مطالب آن میباشند.
این حال صحیفههایی است که از سالیان دراز دو ملت متمدن (یهود و نصاری) به آنها اعتقاد دارند و اسلام و مسلمین نیز تا این حد به معتقدان این صحیفهها امتیاز قائل شدهاند که به آنان لقب اهل کتاب دادهاند، اما کتاب “وید” هندیها و “اوستا” ایرانیها به درستی نمیتوان گفت که از چه مراحلی عبور کرده و با چه حوادثی روبهرو گشتهاند و چقدر از مطالب اصلیشان محفوظ مانده است، و دقیقاً از چه زمانی به وجود آمدهاند.
“ای.بارتهـ”(A.Barth)، نماینده مجتمع آسیایی پاریس، در کتابش (مذاهب هندوستان) مینویسد: «اگر ما مطالب الحاق شده را جدا کنیم، که این کار مشکل هم نیست، آنگاه عبارات اصلی این صحیفه کماکان باقی میماند که در هیچ جایش ادعا نمیکند که از جانب خداوند است. در عبارت آن به کثرت تحریف و اضافه صورت گرفته است، البته قصد بدی در کار نبوده است، درباره عمر این صحیفه به طور قطع نمیتوان چیزی گفت آن قسمتهایی که دوران اخیر توسط براهمه نوشته شده است بیش از پانصد سال قدمت ندارد. اما بقیه مطالب “وید” بقدری قدیمیاند که تعیین زمان آن امکانپذیر نیست».
اکنون ببینیم دانشمندان ممتاز هدوئیسم و محققان صاحب نظر هندوستان درباره این کتابها چه میگویند، در این خصوص به دو اقتباس زیر توجه کنید:
1ـ “سریش چندر چکرورتی”، استاد دانشگاه کلکته، در کتابش (Philosoohy of the Upanishads) مینویسد: «در این خصوص دو نظریه ارائه شده است، که طرفدار نظریه اول “بال گنگادهرتلک” و طرفدار نظریه دوم (maxmullar) میباشد. “بال گنگادهرتلک” معتقد است که مناجات ویدها4500سال قبل از مسیح بوجود آمده است، اما نظر “میکس ملر” این است که قدمت وید از 2200سال بیشتر نیست، در عین حال او معتقد است که “رگ وید” قدیمیترین مدرک اندیشههای آریایی میباشد. به هر حال بدون اینکه درباره عمر “رگ وید” به طور دقیق بتوانیم چیزی بگوییم آنچه واقعیت دارد این است که مجموعه مناجاتهای “رگ وید” در زمان واحد به رشتۀ تحریر در نیامده است، و باید بپذیریم که مناجاتهای “رگ وید” در ظرف چند قرن تألیف شده است.»[چاپ کلکته 1935م-ص،26-24]
2ـ دانشمند معروف هندی دکتر “رادها کرشنن” (رئیس جمهور اسبق هند) درباره اندیشه اساسی ویدها در کتاب خود ( Indian Philosophy) چنین مینویسد: «روی هم رفته ایدئولوژی ویدها نه مشخص است و نه روشن، به همین دلیل مکتبهای گوناگونی در این زمینه وجود دارند، علاوه بر این ویدها به قدری دارای وسعت میباشند که نویسندگان با کمال آزادی میتوانند برای اعتقادات خود از آن بهره بگیرند.» [چاپ لندن1927م-ص،32-31]
اوستا
اما درباره حقیقت “اوستا” صحیفه مقدس ایرانیان قدیم به تحقیق دانشمند معروف غرب بسنده میکنیم؛
“رابرت ایچ پفائفر” (( Robert H PFEIFFER، رئیس اسبق دانشکده ادبیات دانشگاه هاروارد، در کتاب «دائرة المعارف دینی» [An EncycloPedia of religion) مینویسد: «اوستا(به لحاظ روایت) مجموعه علوم بود، اسکندر قسمت بیشتر آن را از بین برد، سپس کتابی دیگر مشتمل بر قسمتهای باقیمانده در قرن سوم تدوین گردید. اما در واقع یک بخش یا “نسک” [nosk] از آن به نام ویندیداد [vendidad] محفوظ مانده است، در قرن نهم میلادی فقط بخشی که متعلق به عبادات بود به هندوستان برده شد که اکنون در پنج حصه یافته میشود که عبارتند از: “یاسنا” [yasna]،”گاتها” [Gatha]،”ویسپرد” [Vespered]،”ویندید” [Vendid] و “خورداوستا” [khorda Avesta].»
اما قرآن مجید که آخرین کتاب منزل خداوند و عهدهدار هدایت بشر و ارتباط خالق با مخلوق، و دعوت الی الله تا قیامت میباشد، دارای وصف متفاوتی از سایر کتب میباشد. خداوند متعال خودش عهدهدار حفاظت آن از هر گونه تحریف و تغییر است. چنانکه میفرماید: «وإنّه لکتبٌ عزیزٌ لاّیأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیلٌ مّن حکیمٍ حمیدٌ» [حم السجده:41-42](این کتابی است عالی مقام، دروغ به آن راه ندارد نه از جلو و نه از پشت، فرو فرستادۀ دانای ستوده است).
خداوند متعال حفظ و صیانت قرآن مجید را از دستبرد هر حادثهای تضمین کرده است، چنانکه میفرماید: «إنّا نحن نزلنا الذکر و إنا له لحافظون»[حجر:9] (همانا ما قرآن مجید را نازل کردیم و خودمان آن را حفاظت خواهیم کرد).
همانا این وعدۀ الهی متضمن حفظ و بقای قرآن مجید، نشر و گسترش کلمات آن و مفهوم شدن معانیاش درهر زمان میباشد، و به عبارت دیگر این وعدۀ الهی ناقابل عملبودن و فراموش شدن قرآن مجید را کاملاً نفی مینماید، زیرا کلمه حفظ در زبان عربی دارای معانی گسترده و عمیقی میباشد.
چگونگی تضمین حفظ و بقای قرآن
وقتی الله جل شأنه حفظ و بقای این کتاب عظیم را با تمام لوازمش تضمین نمود. عوامل و اسباب آن را نیز در خارج فراهم کرد و دلها را برای این منظور آماده نمود. بنابر همین بود که هرگاه آیات قرآن از زبان آنحضرت صلی الله علیه وسلم شنیده میشد مسلمانان فوراً آن را به خاطر میسپردند و بر دلها نقش میکردند و برای این منظور حتی به رقابت میپرداختند، یکی از عوامل این رقابت همان محبت فطری بود که در دلهایشان نسبت به قرآن ودیعه شده بود وعامل دیگرتحصیل ثواب و فضیلتهایی بود که در قرآن بیان شده است، بلاغت و اعجاز قرآن و حلاوت کلمات آن نیز در این خصوص نقش داشت. افزون بر این مسلمانان در امور عبادت و احکام و معاملات، تمدن و اجتماع، و ابعاد گوناگون زندگی به قرآن مراجعت مینمودند از این طریق ارتباط و علاقهشان به قرآن مجید روز به روز افزایش مییافت آنها سرانجام شیفته قرآن گردیدند و بکثرت قرآن مجید را حفظ میکردند، آمار حافظان چنان بالا رفت که فقط در حادثه “بئرمعونه” هفتاد حافظ و قاری قرآن به شهادت رسیدند و از آن روز به بعد تعداد حافظان قرآن روز به روز افزایش یافت و فرهنگ حفظ همچنان رواجپذیر میباشد و در هر گوشه جهان ادامه دارد. فرزندان مسلمین در زمینه حفظ و قرائت و خوب خواندن قرآن مرتباً به رقابت میپردازند، عموم مسلمین چنان به تلاوت قرآن عشق و علاقه دارند که شاید برای خیلی از غیرمسلمانان قابل باور نباشد و امروزه تعداد حفاظ به صدها هزار نفر میرسد.
خدمات ابوبکر و عمر- رضی الله عنهما-
پس از جنگ یمامه و به شهادت رسیدن تعداد کثیری از حافظان قرآن مجید خداوند متعال نائبان راستین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم و مسئولین امر مسلمین را به این واقعیت متوجه کرد، چنانچه در زمینه نگهداری قرآن فقط به زمینه حافظهها تکیه شود مبادا با شهید شدن حفاظ بقای قرآن مجید به خطر افتد، نخستین کسی که این خیال به ذهنش خطور کرد حضرت عمر بن خطاب رضی الله عنه بود. او کسی بود که در تشخیص مصلحت و ضرورت مسلمین در میان صحابه کرام ممتاز بود. خواستههای قلبی او اغلب با اهداف شریعت هماهنگ میشد. حضرت عمر رضی الله عنه به خلیفه رسول الله صلی الله علیه وسلم پیشنهاد کرد که به جمعآوری و تدوین قرآن مجید که بر روی سنگها و پوستها و چوبهای خرما نوشته شده بود یا در سینهها محفوظ بود اقدام نمایند. (در عربی کلمه “لخاف” آمده که جمع “لخفه” است و به معنی “سنگ سفید” میآید و کلمه دیگر “عُسُب” است که جمع”عَسب” میباشد که به شاخه خرما که برگ نداشته باشد گفته میشود).
خداوند متعال قلب حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه را برای این منظور مطمئن کرد. او برای این منظور حضرت زید بن ثابت رضی الله عنه را انتخاب کرد و این مسئولیت سنگین را بر دوش او سپرد. حضرت زید با جدیت کامل و اهتمام بلیغ این مأموریت را انجام داد، و قرآن را از روی نوشتههای پراکنده و سینهها جمعآوری نمود. بدین طریق قرآن به شکل صحیفهها بوجود آمد.
در زمان حضرت عثمان رضی الله عنه
در زمان خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه به دلیل کثرت فتوحات اسلامی حافظان و قاریان به نقاط مختلف جهان اسلام منتشر شدند. مردم هر منطقهای روش قرائت فردی را که به آن منطقه اعزام شده بود قبول کردند. بدین طریق روشهای گوناگون قرائت بوجود آمدند، از طرفی با مسلمان شدن مردم عجم لهجههای خواندن متفاوت گردید. اینجا بود که صحابه کرام رضی الله عنهم اجمعین ترسیدند که مبادا تبدیل و تحریفی در قرآن صورت بگیرد، این مشکل را نزد حضرت عثمان رضی الله عنه مطرح کردند، حضرت عثمان رضی الله عنه دستوردارد مصحف واحدی از روی صحیفههای مختلف با قرائت متواتره نوشته شودو نسخههای متعددی از این مصحف به هر منطقهای فرستاده شد و یک نسخه در مدینه منوره به نام “الإمام” نگهداری شد.
مسلمانان در شرق و غرب نسخههای جدید را قبول کردند و به نسلهای بعدی منتقل نمودند. از آن روز به بعد مردم در سراسر جهان به مصحف عثمانی اعتماد نمودهاند و طبق آن حفظ و تلاوت مینمایند.
این واقعه مربوط به سال 25هجری میباشد، از آن تاریخ تا کنون هیچ کس در جوامع اسلامی درباره مصحف عثمانی نه اختلافی از خود بروز داده و نه نسخه متفاوتی از کتابخانه و موزهای پیدا شده است. (مستر “ای منگانا”، استاد اسبق دانشگاه منچستر، مینویسد: «درکتابخانههای اروپا نسخههای متعددی از قرآن مجید وجود دارد که قدیمیترین آنها مربوط به قرن دوم هجری میباشد. اما هیچ تفاوتی میان آنها وجود ندارد، البته در طرز نوشتن و رسمالخط مقداری تفاوت دیده میشود.» “نولدیک” [Noeldeke] در مقاله دائرةالمعارف ادیان نیز به همین واقعیت اعتراف نموده است).
بعد از اینکه کارجمع و تدوین به مرحله تکمیل رسید از آن وقت تا کنون مسلمانان بر قرآن مجید اجماع دارند و از نظر اسباب ظاهری به سبب کثرت علما و حفاظ و کثرت چاپ و نشر قرآن مجید از هر گونه تحریف و دستبرد کاملاً مصون و محفوظ مانده است.
اعترافات دانشمندان غربی
در دایرةالمعارف “بریتانیکا” به این واقعیت اعتراف شده است که: «قرآن مجید در روی زمین تنها کتابی است که بیش از همه خواننده دارد.» [دائرةالمعارف بریتانیکا، عنوان “محمد”] .
مستشرقان و محققان اروپایی گرچه قرآن مجید را به عنوان یک کتاب منزّل منالله قبول ندارند، اما آنها نیز واقعیت بالا را پذیرفتهاند. اینک ما گفتارهایی از محققان مسیحی در این خصوص برای خوانندگان نقل میکنیم:
“سرولیم میور”، کسی است که به تعصب علیه اسلام و پیامبر صلی الله علیه وسلم به قدری معروف است که حتی مشعلدار تحصیل جدید “سر سیداحمد خان”، مؤسس دانشگاه علیگره، در رد کتاب او خطبات احمدیه خودش را تالیف نموده است. سرو لیم میور در کتاب مزبور چنین مینویسد: «هنوز ربع قرن از رحلت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم نگذشته بود که اختلافات و تفرقههایی پدید آمد که بر اثر آن، حضرت عثمان به شهادت رسید و این اختلافات هنوز نیز وجود دارد. اما همه فرقهها اعتقاد براینند که قرآن مجید یکی است. در واقع اتفاق نظرفرقههای گوناگون بر قرآن مجید، دلیل انکارناپذیری بر این امر است که صحیفهای که پیش روی ما قرار دارد عین همان صحیفهای است که به دستور خلیفه بدشانس (به خاطر امانت عین تعبیر نقل شده است. و گر نه به عقیده اهل سنت والجماعة حضرت عثمان خلیفه راشد است و مظلومانه به شهادت رسیده است و چه شانسی بالاتر از شهادت وجود دارد) تدوین شده بود. شاید در تمام جهان هیچ کتاب دیگری وجود ندارد که بعد از گذشت دوازده قرن عبارت آن بدون تغییر محفوظ شده باشد. در قرآن اختلاف قرائت نیز تا حد حیرتانگیزی اندک میباشد، و آن هم به خاطر اعراب و حرکتهایی است که خیلی بعد زده شده است.»
“وهیری” [wherry] در تفسیر قرآن مجید مینویسد: «از میان تمام صحیفهها قرآن مجید از همه آنها خالصتر[Punest] و غیرمحفوظ میباشد.»
مترجم معروف قرآن مجید به زبان انگلیسی آقای “پامر” [Palmer] میگوید: «صحیفهای که توسط حضرت عثمان رضی الله عنه ترتیب داده شد از آن زمان تا کنون مورد تأیید و متفقعلیه است.»
“لین پول” [Lenepoole] میگوید: «بزرگترین خوبی قرآن این است که در اصالت آن هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد، هر حرفی که امروز از آن میخوانی با اعتماد کامل میتوانیم بگوییم که از1300سال قبل همن گونه بوده است.» [به نقل از تفسیر مولانا “عبدالماجد دریابادی” به زبان انگلیسی]
آری! با توجه به همین واقعیت است که اسلام به نبوت جدیدی نیاز ندارد که شکوک و شبهات را از بین ببرد، حق و باطل را مشخص نماید و نقاب از چهره دروغگویان بردارد و نه نیاز به کتاب جدیدی وجود دارد که جایگاه کتب نسخ شده را بگیرد که مورد تحریف واقع شدهاند. [مأخوذ از النبوة والانبیاء فی ضوء القرآن،ص: 227]
دیدگاههای کاربران