از آثار و روایات اسلامی چنین بر میآید که برترین آفریده خداوند که به مراتب مقام والاتری از فرشتگان دارد، انسان است. چه خداوند به انسان علم و خرد آموخت و فرشتگان را دستور داد تا وی را سجده کنند. اما صرفاًَ انسان بودن دلیل برتری و فضیلت انسان نیست بلکه هر کس با اعمال نیک و رفتار شایسته مقام برتری خویش را نسبت به دیگران به اثبات میرساند. قرآن در این راستا میفرماید: «والعصر إن الإنسان لفی خسر إلا الذین آمنوا و عملوا الصالحات»؛ قسم به زمان، که هر آئینه انسان در زیان است، مگر آنان که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام دادند.
فلاسفه درباره ماهیت انسان میگویند: انسان در بدو تولد، حیوان و انسان بالقوه است، به این معنی که بُعد حیوانی انسان که متضمن حفظ و اراده حیات اوست، به صورت بالفعل موجود است، اما بُعد انسانی او را در این هنگام به صورت بالقوه است، یعنی؛ مانند بذرهایی است که درون او پاشیده شده و در صورت پرورش به صورت آنچه که ارزشهای والای انسانی یا فطرت انسانی نامیده میشود، در خواهد آمد. هم چنان که اگر این بذرها در درون انسان در زیر زنگارهای غفلت و فراموشی دفن گردد و چه بسا به مراحل پستتر از حیوانات نیز تنزل خواهد کرد. (1)
دین و اخلاق
دین و اخلاق دو اصل متفاوت نیستند که ما منبع دین را وحی قرار دهیم و منبع اصول اخلاقی را عقل، بلکه اخلاق، بخشی از دین است و منبع آن از وحی الهی سرچشمه میگیرد. با توجه به اینکه اجرای مبانی و ارزشهای اخلاقی در ساختار جامعۀ ایدهآل نقش به سزایی ایفا میکند، ادیان الهی عنایت خاصی به مسایل اخلاقی داشتهاند و تهذیب و تربیت انسان در سرلوحه برنامه آنها قرار داشته است. اما آنچه اخلاقیون در اروپا و فلاسفه یونان قدیم عنوان نمودهاند که “معیارهای اخلاقی مطلقا از خواستههای دینی و غیر آن مستقلاند، و مفهوماً بر آنها نوعی تقدّم دارند، و عقل و وجدان انسانی باید حاکم نهایی در باب درست و نادرست باشد”، کاملا با رسالت دین ناسازگار است. آیا به راستی مستحسن بودن یک عمل از افق عقل برای ترقی جامعه و اصلاح فرد مؤثر واقع می شود؟!
چه بسا که فردی عاقل، مغلوب خواهشات نفسانی خویش قرار گیرد و در راه اشباع غرایز خویش از زیر پا نهادن هیچ نوع فضیلت و کرامتی دریغ نورزد، این در حالی است که دین، ایمان و اعتقاد به اصول اخلاقی را ضروری میداند و با تعبّدی قرار دادن ارزشهای اخلاقی، پیروان خود را ملزم ساخته تا به همه جزئیات آن عمل نمایند و درمواردی تخطی از آن را گناه به شمار میآورد تا از این رهگذر بر جایگاه و اهمیت ارزشهای اخلاقی تاکید نماید.
“فیخته”، فیلسوف مشهور آلمانی، درمورد نقش دین در اخلاق میگوید: «اخلاق بدون دین معنایی ندارد». (2)
اخلاق در اسلام
یکی از ویژگیهای دین اسلام- که در طول تاریخ زینتبخش نام آن بوده و پیروان ادیان و ملل مختلف جهان را تحت تاثیر قرار داده است- اخلاق و رفتار اسلامی میباشد. نگرش هر چند سطحی به تاریخ جاهلیت عرب، این مطلب را به اثبات میرساند که اسلام تحول اخلاقی شگرفی در قوم عرب پدید آورد و آنان را در دین، فرهنگ، آداب و اخلاق سرآمد جهانیان قرار داد.
تاریخ شاهد و گواه است که رفتار انسانی و اخلاقی مسلمانان چنان والا بوده که بسیاری از ملتها نه به زور شمشیر و سر نیزه، بلکه با تأثّر از اخلاق مسلمانان به دین اسلام گرویدهاند. دکتر عبدالله ناصح علوان، در این باره میگوید: «تاریخ با خطی اعجابانگیز و افتخارآمیز نوشته: “اسلام به جنوب هند و سیلان و جزایر لاکادیو و مالدیو در اقیانوس هند، تبت و ساحل چین، در سنگال، نیجریه، سومالی، تانزانیا، زنگبار، ماداگاسکار و دیگر کشورها منتشر شد”. در تمامی این ملتها اسلام توسط تاجران مسلمان و دعوتگران راستین رسوخ کرده، آنان با رفتار، امانتداری، راستگویی و تعهدشان تصویر صادق اسلام را به نمایش گذاشتند، و اگر این تاجران دعوتگر در اخلاق و رفتارشان برتری نداشتند و با صداقت و امانتداری الگوی آنان قرار نمیگرفتند و دیگران از خوشرفتاری و مهربانی آنان متاثر نمیشدند، هزگز میلیونها انسان مشرف به اسلام نمیشدند و در هدایت و لطف آن قرار نمیگرفتند».(3)
مولانا سید ابوالحسن علی ندوی- رحمه الله-، در کتاب «المسلون فی الهند» داستانی را از زبان یکی از دوستان انگلیسی تبار علامه اقبال لاهوری درباره اسلام آوردن وی نقل کرده که در اینجا به آن اشاره مینماییم. آقای دیوید آپسن {david ioson} روزنامهنگار انگلیسی که روزنامهی مشهور زبان {moslim outlook} را در لاهور منتشر میکرد، میگوید: «زمانی که از انگلیس آمدم و در بمبئی اقامت گزیدم دوستان من سیاسی بودند و به همین علت من ارتباط چندانی با محافل دینی نداشتم و درحرکتهای سیاسی هند فعالیت خویش را شروع کردم و از این طریق با برخی از مسلمانان آشنا شدم و با آنان رفت و آمد داشتم تا اینکه یکی از دوستان مسلمانم مرا برای صرف نهار دعوت نمود و سفرهای به راه و رسم اسلامی پهن کرد که انواع و اقسام خوردنیها در آن به چشم میخورد. من از خوشسلیقهای مسلمانان تحت تاثیر قرار گرفتم و با خود گفتم: ملتی که چنین با فرهنگ و پیش رفتهاند و در خوشسلیقهای و زیبایی به این مقام نائل گشتهاند حتماً از نظر دین و معنویت نیز در سطح بالائی قرار دارند که به آنان نظافت و زیبائی را در هر چیز آموخته است.
از آن پس، من به مطالعه اسلام و زندگی مسلمانان روی آوردم تا اینکه دریافتم که دین اسلام در نهایت کمال و ظرافت قرار دارد و از هر گونه پستی، سهلانگاری و انحراف به دور است.
تجلی زیبایی، لطافت و برتری در فرهنگ، خوراک و پوشاک اسلامی چنان است که در عبادات، اعمال و اخلاق اسلامی است و هر کس که اسلام آورد به وضوح این مطلب را درک خواهد نمود».(4)
اخلاق در قرآن
بدون تردید قرآن به منظور هدایت بشر نازل شده و همه ضروریات عبادی، معاشرتی و اخلاقی در آن بیان شده است.
خداوند عزوجل میفرماید: «ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شئ» [سوره نحل، آیه:89] (و فرود آوردیم بر تو، کتاب را که بیانگرست هر چیز را) با وجود آنکه قرآن بیانگر عبادات، احکام و حدود الهی است، در بسیاری از آیات به مسایل و جزئیات اخلاق پرداخته که این امر خود دلالت بر گستردگی فرامین اسلامی دارد.
به تعبیری دیگر قرآن مظهر و جلوهگاه صفات الهی است که بندگان راستین خداوند عزوجل خویشتن را به صفات والای آن مزین کنند، حضرت جعفر بن محمد صادق میفرمایند: {لقد تجلی الله فی کتابه لعباده، و لکن لایبصرون} (5) همانا خداوند بخاطر بندگانش در کتاب خویش تجلی کرده، لیکن آنان نمیبینند.
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وسلم به تمام معنی نمونه بارز عملی قرآن بود، از حضرت عائشه رضی الله عنه پرسیدند: اخلاق رسول الله صلی الله علیه وسلم چگونه بود؟ عائشه رضی الله عنها فرمود: اخلاق آن حضرت صلی الله علیه وسلم نمونه عملی قرآن بود.(6)
قرآن با بیان پاداش به نیکوکاران مسلمانان را به اخلاق پسندیده و رفتار شایسته دعوت نموده و از آنان خواسته تا از اخلاق زشت و نکوهیده دوری کنند. قرآن میفرماید: «ولاتستوی الحسنة ولا السیئة إدفع بالتی هی أحسن فاذا الذی بینک و بینه عداوة کأنه ولی حمیم و ما یلقها إلا الذین صبروا و ما یلقها إلا ذو حظ عظیم». [سوره حم سجده، آیه:35-34] (هرگز نیکی و بدی، یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن تا کسی که بین تو و او دشمنی بود، گویی دوستی مهربان و صمیمی است و آن را به جز شکیبان نپذیرفتند و آن را به جز بهرهوران فرا نگیرند».
“گوستا ولوبون”{gustave le Bon}، جامعهشناس مشهور فرانسوی، در این باره میگوید: «اصول اخلاقی در قرآن بسیار عالی است. قرآن دستور میدهد به خیرات و نیکی، میهماننوازی، میانهروی در خواهشات نفسانی، وفای به عهد، محبت به خویشان، اکرام و احترام به پدر و مادر، سرپرستی از بیوه زنان و یتیمان و در جاهای زیادی دستور داده است بدی را به نیکی مکافات کنید. (7)
اخلاق حضرت محمد- صلی الله علیه وسلم-
حضرت محمد صلی الله علیه وسلم همانگونه که شریعتساز و هدایتگر بود، معلم اخلاق انسانیت نیز بود، قرآن اخلاق رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را ستوده و او را به عنوان الگو و نمونۀ بارز اخلاق فاضله و دارای کمالات انسانی معرفی کرده است و میفرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجو الله والیوم الاخر» [سوره احزاب، آیه:21] (به راستی که برای شما در پیامبر خدا سرمشق نیکویی هست برای آنان که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند). «إنک لعلی خلق عظیم» [سوره قلم: 4] (و هر آئینه تو بر خوی بزرگی قرار داری).
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وسلم در جایی هدف از بعثت خویش را به تکامل رساندن مکارم اخلاق بیان می نماید و میفرماید: «بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» (8) (من مبعوث شدهام تا خوبیهای اخلاق را به تکامل برسانم).
کتابهایی که در مورد سیرت آنحضرت صلی الله علیه وسلم نگاشته شدهاند نیز موارد متعددی از برخوردهای اخلاقی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نقل نمودهاند که هر کدام از آنها بیانگرمقام والای اخلاقی آنحضرت صلی الله علیه وسلم میباشند. حضرت انس رضی الله عنه میفرمایند: روزی همراه با رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می رفتیم در حالیکه آن حضرت صلی الله علیه وسلم چادری نجرانی که کنارهاش ضخیم بود بر تن داشت. در این هنگام مردی بادیهنشین آمد و به سختی چادر آنحضرت صلی الله علیه وسلم را کشید. حضرت انس میگوید: من آثار چادر را بر گردن آنحضرت صلی الله علیه وسلم مشاهده نمودم. سپس مرد بادیهنشین گفت: ای محمد! دستور بده تا از مال خداوند که در اختیار توست به من چیزی بدهند. پیامبر صلی الله علیه وسلم تبسم فرمود و دستور داد تا به او مقداری مال بدهند(9).
به راستی رسول اکرم صلی الله علیه وسلم مظهر صدق، وفا، حیا، بزرگمردی، شجاعت، صبر،حلم، رحمت، شفقت، جود و کرم بود که صفات والای فضیلت و انسانیت را به امت خویش تعلیم داد. “محمد غزالی”، دانشمند و متفکر معاصر مصری، در این باره میگوید: ما شیوههای تربیتی و پرورشی روحی فلاسفه را خواندهایم، و شیوههای تربیتی و پرورشی روحی ارئه شده به وسیله محمد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم را نیز خواندهایم، آنچه را که پیشینیان تصور نموده و گفته و پس از زحمتهای فراوان پدید آورده بودند آنها را صورتهایی از تربیت و پرورشی یافتیم که برخی کامل و برخی ناقص و نارسا بود و دریافتیم که همه آنها با حقایق زنده مبدل شده و بصورت کامل درآمده و به صورت سیرت و روش یک مرد بزرگ و شیوه تربیت و پرورش روحی یک ملت و شعایر یک دین صحیح درآمده است و آن شیوه تربیتی و پرورشی روحی محمد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم است».(10)
ضرورت اخلاق در جوامع امروزی
بدون تردید، عصر ما عصر علم و تکنولوژی، عصر سرعت و کامپیوتر است و جهان بشری در عرصه صنعت تا حد قابل توجهی پیش رفته است، اما از جانبی دیگر هر روز به تعداد آمار جرم، قتل، غارت، فساد اخلاقی، رهزنی، کلاهبرداری و … افزوده میشود و جهان پیشرفته ما روز به روز به توحش خشونتآمیز نزدیکتر میگردد.
علت آن است که ما در صدد تامین خواهشهای مادی و جسمی برآمدهایم، نه در صدد تامین ضرورتهای معنوی و روحی. متفکر بزرگ جهان اسلام، مولانا سید ابوالحسن علی ندوی،، درباره اخلاق در اروپا میگوید: «اروپا تعادل بین علم و اخلاق و دنیا و معنویات را از بین برده است، اروپائیان چند قرن است که این توازن را به هم زدهاند، بعد از نهضت جدید، علم و قدرت در جهت عکس دین و اخلاق سیرمیکند؛ سیر علم، صعودی و سیر دین و اخلاق نزولی است، و این سیر شکاف عمیقی میان علم و دین و اخلاق ایجاد نموده است، به طوری که این دو به حدی از یکدیگر فاصله گرفتهاند که گویا از دین و اخلاق خبری نیست. اکنون که اروپا دین و اخلاق را از دست داده است، مغرور ابتکارات صنعتی و تسخیر قوای طبیعی گردیده واز ابتکارات خود به نفع اغراض و مصالح خود استفاده میکند. (11)
استاد “گاید” {Guide} میگوید: «هنگامی که عجائب تمدن اروپا را برای یک نفر فیلسوف هندی شرح دادم و سرعتهای اتومبیلها را که میتوانند روی زمین در هر ساعت 400-300، مایل بپمایند و هواپیماها فاصله مسکو تا نیویورک را در 20 تا 50 ساعت میپیمایند (این سرعت متعلق به چند سال قبل است) در جواب من گفت: شما مانند پرندگان در هوا پرواز میکنید و مانند ماهی زیر دریا شنا میکنید، ولی تا کنون آداب راه رفتن روی زمین را نیاموختهاید». (12)
راههای تزکیه و اصلاح
بهترین شیوه خودسازی و تزکیه آن است که به منابع اصیل اسلامی مراجعه نمائیم. برای این منظور سه منبع مهم وجود دارد که عبارتند از؛
1- قرآن کریم: قرآن در آیات متعددی صفات بندگان نیک، پرهیزگار و مؤمنان راستین را بیان کرده و مومنان را به متصف شدن به چنان صفاتی امر نموده که با مطالعه و تلاوت قرآن، می توان به آن پی برد.
2- کتب حدیث و سیرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم: در کتب سیرت شمائل اخلاقی پیامبر صلی الله علیه وسلم به وضوح بیان شده که قابل تأسی و تأمل است. در کتب حدیث نیز به طرز مبسوطی اخلاق و رفتار اسلامی بیان شده است.
3- کتب و عرفان و تصوف: در کتابهای عرفان و تصوف، جزئیات مسائل اخلاقی و روش تحلی به صفات فاضله و تخلّی از صفات رذیله به تفصیل بیان شده است که راه تزکیه و خودسازی را برای طالبان راه حقیقت هموار و آسان مینماید.
دانشمند بزرگ اسلامی، امام محمد غزالی، در باب تزکیه و خودسازی میفرماید: «پس هر کس که میخواهد بر عیب نفس خود واقف شود، او را چهار طریق است: طریق اول: آنکه پیش پیری نشیند، که عیبهای نفس بداند و بر آفتهای پوشیده مطلع باشد و او را بر نفس خود حافظ و حاکم گرداند و در مجاهده بر اشارت او رود… و این در این روزگار عزیزالوجود است.
طریق دوم: آنکه دوستی صادق، دانای متدین طلبد، و او را بر نفس خود رقیب سازد تا احوال و افعال او را بنگرد، و آنچه از اخلاق و افعال و عیبهای ظاهر و باطن او کراهیت دارد وی را تنبیه (آگاه) فرماید. اکابر ائمه دین، همچنین کردند. عمر رضی الله عنه میگفت: «رحم الله إمراء اهدی إلیّ عیوبی»؛ رحمت کند خدای بر مردی که عیبهای من، بر من هدیه فرستند.
طریق سوم: آنکه بر عیبهای خود از زبان دشمنان اطلاع یابد، چه نگریستن به چشم خشم، بدیها ظاهر گرداند و شاید که منفعت آدمی از دشمن کینهتوز که عیبهای وی یاد دهد بیش از آن باشد که از دوست مداهن که بر او مدح و ثناء گوید و عیبهای او از او بپوشد.
طریق چهارم: آنکه با مردمان مخاطب کند، پس هر چه میان خلق نکوهیده یابد نفس خود را بدان متهم دارد، چه مومن آئینه مومن است، پس عیب خود را در عیب دیگران بیند».(13)
نگارنده: عبدالعزیز نعمانی
………………………………………………………………………………………………………………………
منابع
1ـ سادات، محمد علی؛ اخلاق اسلامی؛ ص10.
2ـ ناصح علوان، عبدالله؛ تربیة الأولاد في الاسلام؛ج1، ص 180.
3ـ همان؛ ج2،ص623.
4ـ ندوی، ابوالحسن؛ المسلمون في الهند؛ ص156.
5ـ آلوسی؛ روح المعانی؛ ج1، ص17.
6ـ احمدبن حنبل؛ مسند؛ ج6، ص91.
7ـ گوستاولوبون؛ تمدن اسلام و عرب؛ ترجمهی سیدهاشم حسینی؛ ص 535-537.
8ـ بیهقیغ السنن الکبری؛ج10، ص 192.
9ـ بخاری، الجامع الصحیح؛ ج7، ص123، حدیث شماره(6088).
10ـ غزالی، محمد؛ اخلاق اسلامی؛ ترجمهی محمود ابراهیمی؛ ص 10.
11ـ ندوی، ابوالحسن؛ حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمین؛ ترجمهی مصطفی زمانی؛ ص 320.
12ـ همان؛ ص 332.
13ـ غزالی، امام محمد؛ احیاءعلوم الدین؛ ترجمهی محمد خوارزمی؛ ج3، ص 135 و 136.
دیدگاههای کاربران