امروز :جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳

چقدر به وعده هایمان متعهدیم؟

چقدر به وعده هایمان متعهدیم؟
ahdیکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر زندگی انسانها، وعده دادن، عهد کردن، قرار گذاشتن و وفا به وعده و وفا به قرارداد است که بسیای از روابط اجتماعی و خطوط نظام اقتصادی و مسائل سیاسی همگی بر محور همین قول و قرارها دور می زند و چنانچه تزلزلی در آنها پدید آید و سرمایه اعتماد از بین برود هرج و مرج وحشتناکی بر جامعه حاکم خواهد شد، زیرا مهم ترین سرمایه جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع به یکدیگر است؛ اصولاً آنچه جامعه را از صورت آحاد پراکنده بیرون می آورد و همچون زنجیر به هم پیوند می دهد همین اصل متقابل است، اما زمانی که عهد و پیمان ها شکسته شود دیگر اثری از این سرمایه بزرگ و اعتماد عمومی باقی نخواهد ماند و وحدت ظاهری جامعه به گسیختگی دچار می شود.

وعده ها باید کردن تمام           ور نخواهی کرد، باشی سرو خام
وعدۀ اهل کرم گنج روان            وعدۀ نا اهل شد رنج روان
در کلام خود خداوند ودود               امر فرموده است: أوفوا بالعقود
گر نداری خوی ابلیسی بیا              باش محکم بر سر عهد و وفا

متأسفانه امروزه در جامعه اسلامی شاهد این پدیده زشت هستیم. بسیاری از افراد قول می دهند و به آن عمل نمی نمایند، این دسته وقتی نسبت به انجام وعده خویش تخلف ورزیدند و شرف خود را درمعرض جریحه دار شدن دیدند و جوانمردی خود را خدشه دار ساختند، اکنون عذرهای دروغین می تراشند و گرفتاریهای فراوان را بهانه می کنند و به عذرخواهی پرداخته و بدین ترتیب تلاش می کنند تا تخلف خود را موجه جلوه دهند، در حالی که بیتشر این عذرها موجه نیست.
بنابراین در دادن وعده نباید کمترین سهل انگاری صورت پذیرد و انسان مومن باید در قول و قرار خود دقت و اهتمام فوق العاده داشته باشد، یعنی با مطالعه و فکر کردن به قول دادن اقدام نماید. برخی از افراد هستند که بدون فکر و مطالعه به این و آن وعده می دهند و در موقع عمل تخلف ورزیده و زمینه نارضایتی دیگران را فراهم می سازند. شاعر چه زیبا می سراید:

حَسَنٌ قبلَ نَعَم قولُک لا    و قبیحٌ قولَ لا، بَعدَ نَعَم
إنّ لا، بَعدَ نَعَم فاحشةٌ       فَبِلا فابدَأ إذا خِفتَ النّدَم

(پیش از آنکه آدمی به کسی “بلی” بگوید بهتر آن است که جواب “نه” بدهد، چه گفتن “نه” پس از گفتن “آری” قبیح و زشت می باشد. پس شرط عقل آن است که آدمی وقتی نمی تواند کاری را انجام بدهد، جواب نفی بدهد تا دچار شرمساری و خجالت نگردد).
مؤمنانی که نسبت به وعده ها و عهدها اهمیت قایل هستند مورد تمجید خداوند واقع شده اند.
در قرآن کریم می خوانیم: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»؛ [احزاب: 23] (از میان مؤمنان افرادی هستند که به پیمانی که با خدا بستند صادقانه عمل کردند، برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی در انتظارند و تغییری در پیمانی که بستند ندادند).

انواع تعهدات

انسان در زندگی خود، تعهدات فراوانی دارد، وفا به این تعهدات از ضرورتهای زندگی اجتماعی است و بدون وفا به این تعهدات، زندگی درستی نخواهد بود. انسان در برابر پدر، مادر، خواهر، برادر، دوستان، آشنایان، استادان، مربیان، مسئولان و اولیای امور تعهداتی دارد و باید به این تعهدات عمل کند و در مواردی عمل نکردن به این تعهدات گناه است و کیفر دارد.
یکی از تعهداتی که ما داریم و نقش بزرگی هم در زندگی دارد، تعهد اداری و کاری است. شما در اداره ای استخدام می شوید و همه فرم های مربوط به استخدام را امضا می کنید. با این امضا متعهد می شوید که در آن مؤسسه یا اداره کار کنید. این عهدی است بین شما و مسئول آن اداره، و در حقیقت، عهدی است در بین شما و نظام اجتماعی کشور. وفا به این عهد، ضروری بوده و عمل نکردن به آن خلاف عهد است و این خلاف، گناه است و  نباید مرتکب آن شد.
بنابراین هرگاه مسلمان عهد و پیمانی بست بر وی واجب است که آن را محترم بشمارد و هر گاه وعده ای و عهدی به کسی داد باید بدان ملتزم و پایبند باشد.

بزرگترین عهد و پیمان
عهد و پیمان هایی که با مسلمان در ارتباط است دارای درجات متفاوتی می باشد. بزرگترین و بلند منزلت ترین و مقدس ترین عهد و پیمان ها، عهد و پیمان عظیم بین خداوند و بنده اش می باشد. بدون تردید خداوند انسان را با قدرت خویش آفریده و به نعمت خویش پرورده و از وی خواسته است که این حقیقت را بداند و بدان اعتراف کند و نگذارد که گمراهی ها او را از این طریق دور سازند و آن را نشناسد و منکرش شود.
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ*وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»[یس:60-61] (ای آدمی فرزندان آدم! مگر من به شما سفارش ننمودم و امر نکردم که اهریمن را پرستش نکنید؟ چرا که او دشمن آشکار شماست، و آیا به شما دستور ندادم اینکه مرا بپرستید و بس، که راه راست همین است و بس). اساس و شالوده کرامت دنیایی و سعادت آخرت انسان، در وفای به این عهد و پیمان است.

وفای به عهد و پیمان در معاملات

اسلام سفارش می کند که مردمان عقودی را که در آنها التزامات و تعهدات است مالی و غیرمالی ثبت شده است، محترم بشمارند و شروطی را که در آنها آمده است به اجرا بگذارند و به آن وفا کنند.
در حدیث آمده است:«المسلمون عند شروطهم»، مسلمانان به شروطی که بسته اند وفا دارند و شروط خویش را نگه می دارند و به مقتضایش عمل می کنند. بی گمان انتشار و گسترش اعتماد در زمینه تجارت و دیگر معاملات اقتصادی، بر اساس واجب بودن وفای به تعهدات قرارداد بوده و از این طریق اعتماد به وجود می آید، البته شروطی که وفای بدانها واجب است باید مطابق با حدود شریعت نوشته شوند و همگام با شریعت باشند، درغیر این صورت آن شروط احترامی ندارند و مسلمانان مکلف به وفای به آنها نیستند.

شوهران نسبت به تعهداتی که به همسران شان می دهند باید متعهد باشند
دین مقدس اسلام به عهد و پیمان های ازدواج بیشترین اهمیت را داه و آن را مورد عنایت ویژه قرار داده است.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم می فرمایند: «إن أحق ما وفیتم به من الشروط ما استحللتم به الفروج»؛ (بدون شک سزاوارترین شروطی که بدانها وفا می کنید و واجب است بدانها وفا کنید، شروطی است که به هنگام ازدواج می بندید و با آنها زنان نامحرم را بر خود حلال می کنید).
لذا مردی که با زنی ازدواج کرده است حق ندارد حتی یک درهم از حق وی را نادیده بگیرد و در آن خیانت کند. یا این پیوند زناشوئی را که آن دو را با هم فراهم آورده و به هم پیوند داده است، خوار بشمارد.
در حدیث آمده است: «أیما رجل تزوج إمرأة- علی ما قلّ من المهر أو کثر- لیس فی نفسه أن یؤدی إلیها حقّها، خدعها، فمات و لم یؤد إلیها حقّها، لقی الله یوم القیامة و هو زان!! و أیما رجل استدان دینا لایرید أن یؤدی إلی صاحبه حقّه، خدعه حتی أخذ ماله، فمات و لم یؤد إلیه دینه، لقی الله و هو سارق»؛ (هر مردی که با زنی ازدواج کرد – بر مهریه ای اندک یا بسیار- و او در نیت نداشته باشد که حق وی را ادا کند؛ یعنی قصد و نیت پرداخت مهریه و حقوق وی را نداشته باشد، او آن زن را فریب داده است، اگر بمیرد و حق وی را به او ندهد، در روز رستاخیز به عنوان یک مرد زناکار با خداوند رو برو می شود، و هر کسی که وامی(قرضی) بگیرد و قصد نداشته باشد که حق صاحب قرض را ادا کند، او را فریب داده است تا مال او را بگیرد، اگر بمیرد و قرض وی را پس ندهد به عنوان سارق و دزد با خداوند روبه رو می شود و چون دزد مورد باز خواست قرار می گیرد).

فرار کردن از پرداخت قرض طلبکار، پیمان شکنی است
از جمله کارهایی که اسلام بدان اهمیت داده و ارزش وفای به آن را بیان نموده است، وامهای مختلف است. بدون شک بازپرداخت درست و به موقع وامها از موکدترین حقوق نزد خداوند است و دین اسلام با قاطعیت با وسوسه های طمعکارانه در تاخیر کردن و طفره رفتن در پرداخت آنها و هوسهای باطلی در این زمینه به مقابله پرداخته است.
کسانی که بدون تأمل در عاقبت کار به وام گرفتن از دیگران روی می آورند و برایشان مهم نیست که به موقع، وام مردم را بپردازند، سنت الهی چنین است که این گونه افراد کمتر موفق به ادای وام می شوند و در نتیجه مستوجب قهر الهی می گردند.
در حدیث نبوی آمده است: «من أخذ اموال الناس یرید أداءها أدّی الله عنه و من أخذها یرید إتلافها أتلفه الله»؛ (هر کس مال مردم را بدان نیت بگیرد که به آنان برگرداند هر گاه نتوانست، خداوند از بابت وی بازپرداخت می کند و هر فردی که اموال مردم را بدان نیت بگیرد که آنها را تلف نماید، خداوند نیز وی را تلف می کند- و او خود گرفتار می شود-). در حدیث دیگری آمده است: «یغفر للشهید کل ذنب إلاّ الدین»؛ (همه گناهان شهید آمرزیده می شود مگر گناه عدم پرداخت وام غیرموجّه). به راستی جای تعجب و شگفتی نیست که چنین باشد، زیرا آیات متعددی در قرآن هست که بر وفای به عهد تشویق می کنند و از خیانت درآن برحذر می دارند؛ «وَأَوْفُواْ بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْؤُولاً» [اسراء:34] (و به عهد و پیمان خود وفا کنید، چرا که از شما در روز رستاخیز درباره عهد و پیمان پرسیده می شود). «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ»[مائده:1] (ای کسانی که ایمان آورده اید به پیمانها وفا کنید). «وَأَوْفُواْ بِعَهْدِ اللّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُواْ الأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلاً إِنَّ اللّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ» [نحل:91] (به پیمان خدا وفا کنید هرگاه که بستید، و سوگندها را پس از تاکید نشکنید، در حالی که خدا را آگاه و گواه- بر معامله و وفای به عهد خود- گرفته اید، بی گمان خدا می داند آنچه را انجام می دهید).
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نیز در تعلیمات اخلاقی خویش تاکید فراوانی به دوری از خلاف وعده و بر وعده عمل کردن، نموده است. «عن أبی هریرة رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: آیة المنافق ثلاثٌ؛ إذا حدّث کذب و إذا وعد أخلف و إذا اؤتمن خان». [رواه البخاری و مسلم] (از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت شده است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: نشانۀ منافق سه چیز است؛ چون سخن گوید، دروغ گوید، هرگاه وعده کند، به آن وفا نکند، و چون کسی به نزد او امانتی بگذارد، در آن خیانت نماید). «عن علی و عبدالله بن مسعود قالا: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم:«العِدة دین» [رواه الطبرانی] (از حضرت علی و حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنهما روایت شده است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: وعده نیز یک نوع قرض است).
وفای به عهد نسبت به مؤمن و کافر هر دو واجب است، زیرا فضیلت تجزیه پذیر نیست که انسان نسبت به قومی خسیس و پست باشد و نسبت به قومی دیگر کریم و شریف باشد؛ مدار و معیار موضوع، عهد و پیمان است. ما دامی که موضوع عهد و پیمان محترم و خیر باشد، وفای بدان با هر فردی و درهر زمانی واجب است.
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم درباره “حلف الفضول” که موضوع آن خیر بود، فرمودند: «لو دُعیت به فی الاسلام لأجبت» (اگردر دورۀ اسلام نیز به چنین عهد و پیمانی خوانده می شدم، آن را می پذیرفتم). [برگرفته شده از الخلق المسلم، محمد غزالی].

وعده حضرت حذیفه به ابوجهل:
حضرت حذیفه بن یمان صحابی مشهور و رازدار رسول الله و پدرش “یمان” رضی الله عنه پس از روی آوردن به اسلام، به قصد ملاقات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم به سمت مدینه منوره حرکت کرده بودند که در اثنای راه به ابوجهل و لشکرش برخوردند. آنها حضرت حذیفه و پدرش را دستگیر نموده و مورد بازجویی قرار دادند که: کجا می روید؟ آن دو پاسخ دادند: ما جهت ملاقات آنحضرت صلی الله علیه وسلم به مدینه منوره می رویم. ابوجهل گفت: پس شما را آزاد نخواهم کرد زیرا شما پس از رسیدن به مدینه به لشکر اسلام پیوسته و علیه ما می جنگید. آنها اظهار داشتند: نه، هدف ما فقط ملاقات با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم است، ما در جنگ شرکت نخواهیم کرد. ابوجهل گفت: آنها را آزاد کنید. از قضا وقتی که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم همراه صحابه کرام از مدینه عازم جنگ درموقعیت “بدر” شده بودند، حضرت حذیفه و پدرش از راه رسیدند و در راه ملاقات انجام گرفت. نخستین نبرد میان جبهه حق و باطل دراسلام شروع می شود. این پیکاری است که قرآن کریم از آن به عنوان «یوم الفرقان» یاد کرده است، شرکت در آن از افتخارات بزرگ شمرده می شود. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم درباره اصحاب بدر، پیشگویی فرمودند که خداوند گناهان تمام اهل بدر را بخشوده است. حضرت حذیفه آنچه را میان او و ابوجهل گذشته بود برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بازگو نمود و سپس اظهار داشت: ای رسول خدا! شما به بدر تشریف می برید، آرزو داریم در رکاب شما در این معرکه شرکت بجوییم. وعده ای هم که آنها از ما گرفتند به زور شمشیر بوده است، اگر وعده نمی دادیم آزادمان نمی کردند، لطفاً به ما اجازه شرکت در این جنگ را بدهید تا از فضیلت و سعادت آن بهره مند گردیم. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند: چون شما وعده داده اید باید آن را ایفا کنید، بنابر این من به شما اجازه شرکت در جنگ را نمی دهم. [الإصابه:1/316، با اندکی تصرف به نقل از خطبه های اصلاحی، علامه عثمانی]. اینها همان مواقعی اند که از عملکرد انسان در قبال وعده ای که داده است امتحان به عمل می آید که چقدر آن را پاس می دارد، اگر کسی مثل ما می بود هزار توجیه و تأویل می کرد و می گفت: وعده ما از صمیم دل نبود، مجبور شدیم وعده دادیم، درست است که وعده دادیم، اما حالا بنا بر شرایط بحرانی و جنگ و جهاد علیه کفر، در رکاب حضرت رسول اکرم ضلی الله علیه وسلم ازایفای وعده معذوریم، چرا که به سبب کم بودن تعداد مسلمانان، هر نفری که به لشکر اسلام اضافه شود بسیار ارزش دارد، و از این قبیل توجیهات.

عقب نشینی به خاطر ایفای وعده:
حضرت معاویه رضی الله عنه مدام با رومیان در حال نبرد بود، روم ابرقدرت آن دوران بود. یک بار میان حضرت معاویه و رومیان معاهده آتش بس شد و مهلت پایان قرار داد تعیین گردید. حضرت معاویه رضی الله عنه قبل از اتمام زمان آتش بس، سربازان خود را به مرزهای روم گسیل داشت. هدف او این بود که بلافاصله پس از پایان یافتن زمان آتش بس، به لشکر دشمن حمله شود. در این حربه نظامی چون دشمن پایان مدت آتش بس را انتظار می کشد، تدارک و آمادگی چندانی برای جنگ ندارد، لذا به زودی از پا درخواهد آمد. حضرت معاویه گروهی از سربازان را در خاک دشمن مستقر نمود، طبق نقشه، همین که آفتاب آخرین روز آتش بس غروب کرد فوراً دستور پیشروی را صادر نمود. عملیات طبق نقشه بسیار موفقیت آمیز بود، چرا که رومیان منتظر چنین حمله ناگهانی از سوی مسلمانان نبودند. لشکر حضرت معاویه شهرها و روستاها را یکی پس از دیگری فتح می کرد و پیش می رفت که ناگهان مردی سوار بر اسب را دیدند که از پشت لشکر دارد می آید. حضرت معاویه او را دید و پیشروی را متوقف ساخت که شاید حامل پیامی از سوی امیرالمومنین باشد. مرد سواره که رسید فریاد زد: «الله اکبر، الله اکبر! قفوا عبادالله، قفوا عبادالله» بندگان خدا بایستید، بندگان خدا بایستید. حضرت معاویه مرد سواره را شناخت که حضرت عمرو بن عبسه است. از او پرسید: چه خبر است؟ او گفت: وفاء لا غدر، وفاء لا غدر» مؤمن عهد شکن نیست، مومن وفا دار است و به عهدی که بسته است عمل می کند. حضرت معاویه گفت: من عهدی نشکسته ام، من زمانی فرمان حمله را صادر کردم که مدت آتش بس تمام شده بود. حضرت عمرو بن عبسه رضی الله عنه گفت: درست است، اما شما سربازان خود را در زمان آتش بس به مرز اعزام کرده اید و قسمتی از لشکر را داخل مرز دشمن مستقر کردید، این عمل بر خلاف معاهده آتش بس است؛ من با گوشهای خود از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمودند: «من کان بینه و بین قوم عهد فلا یحلنه و لایشدنه إلی أن یمضی أجل له، أو ینبذ إلیهم علی سواء» [جامع ترمذی، کتاب الجهاد، باب الغدر، شماره 1580] (وقتی میان شما و قومی  معاهده ای صورت گرفته باشد تا وقتی که مدت معاهده تمام نشده است یا به اطلاع شان نرسانیده اید که قرارداد از نظر ما تمام شده است و بعد از آن پایبند آن نخواهیم بود، کاری به آن نداشته باشید؛ پیمان را نه باز کنید و نه ببندید). بنابر این استقرار سربازان در مرز دشمن قبل از پایان مدت یا بدون اعلام نقض عهد، طبق این فرمان نبوی برای شما جایز نبود!.
فاتح این لشکر حضرت معاویه، بسیاری از مناطق دشمن را تحت تصرف خود در آورده است و همچنان در حال پیشروی و سرشار از خوشحالی فتح و ظفر است، اما به محض شنیدن فرمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به لشکر دستور عقب نشینی می دهد و تمام مناطق فتح شده را به دشمن پس می دهد و وارد مرزهای خودش می شود. آیا کسی می تواند چنین نمونه ای از تاریخ کل دنیا بیاورد که تمام مناطق فتح شده را فقط به خاطر عهدشکنی به دشمن خود پس داده باشد؟!.
چنین رویکردی ناشی از آن است که در جهاد اسلامی، تصرف زمین، سلطنت و اقتدار هدف نیست بلکه مقصد کسب رضای الهی است؛ رضای خدا در ایفای وعده او بوده و عمل کردن بر خلاف آن نافرمانی است. در اینجا اندک شائبه ای از خلاف وعده وجود داشت به همین خاطر دستور عقب نشینی صادر شد. [با دخل و تصرف، مرجع سابق].

عوامل تخلف از وعده:
وفای به عهد به دو عنصر اساسی نیاز دارد که هرگاه این دو عنصر در نفس(انسان) به کمال برسند وفای به عهد و انجام چیزی که بدان ملتزم شده برایش آسان می گردد.
خداوند متعال از حضرت آدم ابوالبشر عهد موکّدی گرفت که به درخت ممنوعه نزدیک نشود، ولی طولی نکشید که حضرت آدم به نسیان و فراموشی و سستی و ضعف مبتلا گردید و پیمان خود را شکست و بدان وفا نکرد. «وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» [طه:115] (در آغاز کار، ما به آدم فرمان دادیم- که از میوۀ درخت ممنوعه نخورد- اما او ترک فرمان کرد و- از آن خورد- از او تصمیم درست و ارادۀ استواری مشاهده نکردیم).
پس ضعف حافظه و سستی رأی، دو مانع بزرگی هستند که انسان را از وفای به عهد باز می دارند. انسان بر اثر حوادث و دل مشغولیتهای گوناگون، سخت تحت تأثیر زمان قرار می گیرد که علائم آشکار و برجسته در ذهن وی کمرنگ می شوند تا جایی که به نظر نمی آیند، لذا همواره نیازمند است که  یادآورنده ای داشته باشد که برامواج نسیان و فراموشی غلبه نماید و چیزهایی را که ممکن است انسان فراموش کند، در جلوی چشم  وی نگه دارد و از یادش نرود. کسی که عهد و پیمان را فراموش کرده است چگونه بدان وفا کند؟! پس ضرورت دارد پیوسته تذکر و یادآوری صورت پذیرد، از این رو روایات مربوطه به عهد و پیمان به عنصر تذکر و یادآوری ختم می شود. «وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» [انعام:152] (و به عهد و پیمان خدا وفا کنید، اینها چیزهایی اند که خداوند شما را به رعایت آنها توصیه می کند، تا اینکه متذکر شوید و پند گیرید).
کوتاه سخن اینکه، باید در راستای انجام وعده های خود نهایت سعی و تلاش را مبذول نماییم تا شاهد جامعه ای پویا و مطمئن باشیم و با و عده های توخالی که هیچ تصمیمی برای تحقق شان نداریم سرمایه اعتماد عمومی را به تاراج نبریم.

یا بکن آنکه شب و روز همی وعده دهی        یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی  (منوچهری)

وصلی الله علیه خیر خلقه محمد و آله و اصحابه اجمعین.


دیدگاههای کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین بخوانید