یکی از بیماریهای قلب که اکثر مردم جامعه بدان مبتلا هستند و کمتر کسی از تیررس آن درمان مانده بیماری حسد است.
حسد؛ یعنی آروزی نابود شدن نعمتی که متعلق به غیر است. این احساس، پدیده اجتماعی خطرناکی است که اگر درمان نشود آثار بسیار مخربی را بر روی جسم و سلامت انسان میگذارد
————————————————–
توانم آن که نیازارم اندرون کسی حسود را چه کنم؟ کو زخود به رنج، در است
بمیر تا برهی از حسود، کاین رنجی است که زمشقت آن، جز به مرگ نتوان زیست
گلستان سعدی، باب اول حکایت پنجم
یکی از بیماریهای قلب که اکثر مردم جامعه بدان مبتلا هستند و کمتر کسی از تیررس آن درمان مانده بیماری حسد است.
حسد؛ یعنی آروزی نابود شدن نعمتی که متعلق به غیر است. این احساس، پدیده اجتماعی خطرناکی است که اگر درمان نشود آثار بسیار مخربی را بر روی جسم و سلامت انسان میگذارد، افراد حسود معمولاً افرادی رنجور و از نظر اعصاب و دستگاههای مختلف بدن ناراحت و بیماراند، زیرا امروزه این حقیقت ثابت شده که بیماریهای جسمانی در بسیاری از موارد عامل روانی دارند.
راستی چرا حسد بر مال، ثروت، جایگاه، علم و کمال دیگران؟!
حسد، بر مقبولیت و محبوبیت دیگران، حسد بر برتریها، رشدها، پیشرفتهای اقتصادی و علمی رقیبان؟
اصلاًٌ، چرا حسد ورزیدن، روی چه انگیزهای و بر مبنای چه عاملی؟
مراتب حسد
1- دوست دارد نعمت طرف از بین برود هر چند که این نعمت به او نرسد، این مرتبه نهایت زشتی و پستی نفس را نشان میدهد.
2- آرزو دارد این نعمت از طرف گرفته شود و بدو برسد چون به آن علاقهمند است مانند اینکه به ساختمان مجللی یا زن زیبایی یا مقام پر نفوذی یا ثروت فراوانی علاقهمند است که به شخص دیگری رسیده است و دوست دارد به او برسد.
3- عین آن نعمت را برای خود آرزو نکند بلکه نطیر آن را میخواهد وقتی نتوانست به نظیرش برسد دوست دارد که طرف هم آن را از دست دهد تا با هم تفاوتی نداشته باشند.
4- آرزو میکند همان گونه که دیگران دارند او هم داشته باشد این حالت را غبطه میخوانند و از لحاظ شرعی مانع ندارد بلکه اگر با انگیزه دینی جایی زمینه غبطه و رشک پیدا شده نه تنها مذموم نیست بلکه پسندیده است.
[احیا، علوم الدین، غزالی:ج2 ص 100 با اندکی تصرف]
در حدیث نبوی می خوانیم:
«لاحسد إلا فی اثنین، رجل آتاه الله مالاً فسلط علی هلکته فی الحق و رجل آتاه الله الحکمة، فهو یقضی بها و یعلمها» [صحیح البخاری کتاب العلم، باب الاغتباط فی العلم و الحکمة شماره 73]
حسادت و رشک ورزی جز در دو چیز روا نیست: یکی مردی که خداوند به او مال داده و او را بر آن مسلط کرده است که آن را در راه حق هزینه و صرف کند. دوم مردی که خداوند به او حکمت و دانش بخشیده که به موجب آن حکم و داوری میکند و آن را به دیگران میآموزد.
در قرآن کریم نیز به این رقابت تشویق گردیده است:
«وفی ذلک فلیتنافس المتنافسون»
مسابقه دهندگان باید برای این (نعمتهای بهشت) با هم در عبادت به مسابقه بپردازند.
اما باید هوشیار بود که رشک بردن در امور دنیوی که فلانی پولدار است، موقعیت اجتماعی و شغلی خوبی دارد و … چندان پسندیده نیست زیرا سرانجام بر اثر غبطه خوردن در این امور بیماری حرص پیدا میشود و به تدریج زمینه بروز حسد فراهم میگردد، بلکه وقتی انسان با چنین افکاری مواجه شد نعمتهای الهی را که به او ارزانی داشته در دل مستحضر نماید که بسیاری از نعمتها را خداوند به او داده که دیگران از آن برخوردار نیستند و شاید در محرومیت او از آن نعمت مصلحتی نهفته باشد که خداوند بنابر آن مصلحت آن نعمت را به او نداده است.
مذمت حسد در قرآن و سنت
با اندک تأملی میتوان دریافت که حسود در مقام ضدیت با پروردگار برآمده است زیرا هر کسی که دارای نعمت یا کمالی است خداوند به خواست و مشیت خود بدو داده و کسی که زوال آن را بخواهد، خلاف خواست خدا را میخواهد.
خداوند میفرماید: «ام یحسدون الناس علی ما آتهم الله من فضله» [النساء:54]
در آخرین آیه سوره فلق میخوانیم:
«ومن شر حاسد اذا حسد» بگو پناه میبرم از شر هر حسودی هنگامی که حسد میورزد.
محصول این بذر فاسد، چه قتلها و فتنهها و دشمنیها بوده است که در تاریخ، فراوان اتفاق افتاده است همین حسد، دست قابیل را به خون برادرش هابیل آلوده کرد و برادران یوسف علیه السلام را به آن ستم بزرگ کشانید.
از حسد بر یوسف مصری چه رفت این حسد اندر زمین گرگی است زفت [مولوی]
عن ابی هریرة رضیاللهعنه قال: ایاکم و الحسد فان الحسد یأکل الحسنات کما تأکل النار الحطب. [سنن ابی داود: ج 2 ص 324] حضرت ابوهریره رضیاللهعنه از رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم روایت میکند که ایشان فرمودند: از بیماری کینه و حسد بسیار دور باش! زیرا حسد اعمال نیک آدمی را خورده و از بین میبرد؛ همچنان که آتش هیزم را خورده و از بین میبرد.
مولانا محمد منظور نعمانی در تشریح این حدیث مینویسد: با تجربه ثابت شده است که در قلب هرکسی که شعله حسد فروزان باشد ،همواره در صدد این است که نسبت به کسی که حسادت دارد، او را به نحوی ضرر و آسیبی برساند و آبرویش را ببرد و اگر هیچ چیزی از دست او بر نیاید به غیبت او پرداخته و بدین سان آتش حسد خود را خاموش کند، حداقل نتیجه حسد این خواهد بود که در روز قیامت اعمال نیک حاسد غیبت کننده را به شخصی که از وی غیبت شده است خواهند داد. و این سادهترین توجیه برای خوردن حسد اعمال نیک را میباشد. [معارف الحدیث: ج 2 ص448]
آری! حسد هرگز نعمت را از محسود نمیزداید، ولی دین و سلامتی قلب را از حسود میبرد، ایمان را میسوزاند.
عجب بیماری خطرناکی! عجب آفت هستی سوزی!
همان شعلهای که ابتدا، حسود را در کام خود میسوزاند.
بهر مظلومان همی کندند چاه در چه افتادند و میگفتند آه
حسد، دشمنی کردن و کینه داشتن، نسبت به بیگناهان است، چرا که صاحب نعمت گناهی نکرده است تا مورد حسد قرار گیرد.
حسد، آتش است، سوزنده و ویرانگر که دین و دنیا حاسد را به تباهی میکشاند.
عن زبیر رضیاللهعنه- قال: قال رسول الله صلیاللهعلیهوسلم «دُبّ الیکم داء الأمم قبلکم الحسد و البغضاء هی الحالقة لا أقول تحلق الشعر ولکن تحلق الدین» [جامع الترمذی و مسند احمد، شماره 1412]
از حضرت زبیر روایت است که نبی مکرم اسلام فرمودند: بیماری مهلک و خطرناک امتهای پیشین؛ یعنی حسد و بغض به سوی شما در حرکت است. این به طور قطع تراشنده است (وآنگاه در توضیح این مطلب فرمودند:) منظورم این نیست که موها را میتراشد بلکه دین را تراشیده و از بین میبرد.
در حسد، پای «خود» در میان است. آن جا که تعارض و اصطکاکی میان «من» ها پیش آید، حسد لانه میکند، رشد مییابد، بروز میکند و … بالاخره به آتش میکشد و گر نه تا وقتی که «خدا» مطرح باشد و انگیزههای «الهی» و نیتها صادق باشد جایی برای حسد نمیماند.
حسد تبعات و زیانهای فراوانی را به دنبال دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میگردد:
1- آسیب رسانی به دین
آیا قلب مبتلا به حسد میتواند مرکز انوار الهی قرار گیرد؟ آیا روحی که زنگ حسد آن را کدر کرده است میتواند جمال حق را ببیند.
آیا ایمان به خدا با آرزوی از بین رفتن نعمت که به خواست خدا به کسی داده شده است، سازگاری دارد؟ پس باید دقیق بود و پشت سر حسادت اعتراض به خداوند و دشمنی او را دید.
آری! تا دیو حسد از خانه دل بیرون نرود، فرشته ایمان هرگز در آن وارد نمیشود. به تعبیر حافظ شیرازی رحمه الله:
خلوت دل نیست جای محبت اضداد دیو چو بیرون رود فرشته درآید
حسد، عبادتهایی را که حسود به جای آورده و شایسته پاداش الهی گردیده است، از بین میبرد و صفات عالیه و کمالات نفسانیه را میگیرد.
2- خود آزاری و افسردگی
حسود اولین ضربه حسادت را به خود وارد میکند، روح او همواره در تنگنا قرار گرفته و یاد آوری نعمت، موقعیت و بر خورداری دیگران او را آزار میدهد و همیشه دستخوش حسرت و اندوه و ناراحتی میشود و این حالت همچون خوره وجودش را میخورد، ناراحتی و پریشانی و اضطراب درونی کم کم حسود را به ضعف و ناتوانی میکشاند و زمینه بیماری را برایش فراهم میسازد؛ او قبل از اینکه بخواهد علیه دیگران کاری بکند به خود ضربه میزند.
3- ناراحتی همیشگی
حسود همواره در سوز و گداز و اندوه است و لحظهای در آسایش نیست و عقرب حسد، دمی از نیش زدن به قلب حسود خودداری نمیکند. حسود بدترین و تلخترین زندگی را در دوران حسادت برای خود و اطرافیان به بار میآورد. در جهنمی از حقد، کینه، تلخ کامی، اندوه، سرخوردگی، نفرت، رنج و افسردگی دست و پا میزند. آیا با درونی پر از غم و حسرت میتوان شاداب وسرزنده بود؟
4- منفور شدن
بر اثر حسادت، شخص خود را نزد مردم منفور ساخته و بر اثر بروز دادن پلیدی خود مردم آنجا را از خود بیزار میکند.
5- تشخیص غلط
حسود نمیتواند ادراک صحیح داشه باشد، چشم اندیشهاش کور و گوش فکرش کر است، حاسد از تشخیص زیباییها و محاسن دیگران عاجز است.
6-
7- ناکامی حسود
حسد یکی از مراحل شکست در زندگی است و انسان را پیوسته ناکام میگذارد. حسود به جای اینکه در مورد راههای رسیدن به مراتب والا فکر کند و موانع و نکات ضعف خود را پیدا و برطرف کند، ذهنش مشغول رقیب میشود.
آری: حسادت به هر مقداری که در جان آدمی نفوذ کرده باشد، به همان مقدار از رشد و شکوفایی انسان جلوگیری میکند، درون ذهن انسان همچون حافظه رایانه، ظرفیتی محدود دارد، هرگونه اطلاعات و هر نوع دغدغه فکری که در این فضا به وجود بیاید، عرصه بر فکرها و دغدغههای دیگر تنگ خواهد شد. ناراحتی درونی حسود، فضای ذهن او را پر میکند و نظام فکری او را درهم میریزد.
شاعر عرب چه جالب میسراید
اصبر علی حسد الحسود، فان صبرک قاتله النار تأکل نفسها إن لم تجد ما تأکله
بر حسد حسود صبر کن که صبر تو او را میکشد، آتش هر وقت هیزمی نیابد ،خود را میخورد، همیسوزد و از بین میرود.
دیدگاههای کاربران